سردشت اولین شهرغیر نظامی در جهان که با سلاحهای غیر متعارف بمباران شیمیایی شد
شهر سردشت درکردستان ایران از اولین دقیقه های آغاز جنگ ایران و عراق در مهر1358 از سوی دشمن بمباران شده و زیر رگبار گلوله های توپ و دیگر سلاح های دشمن قرار گرفته است . در اولین روزهای انقلاب هواپیماهای بعثی عراق برای اولین بار این شهر مرزی را بمباران کردند وعده ی زیادی از مردم بی گناه را به شهادت رساندند. بعد از شروع جنگ عراق علیه ایران هر روز این شهر زیر بمب و توپ دشمن مظلومانه می نالید و خون می داد، ده ها شهید وصدها مجروح حاصل تجاوز متجاوزیین به این مرز وبوم بود .اما آنچه ما در این جا می خواهیم از آن به عنوان یک رویداد تلخ وفاجعه بزرگ یاد کنیم بالاتر از تمام چیزهایست که تابه حال مردم شهرمان به خود دیده است چیزی که جهان را تکان داد و دل هر انسانی را به اندوه نشاند چیزی که برای مدتی خبرهای مهم رادیو و تلویزیون ها را به خود اختصاص داد و صفحه اول روزنامه های مهم جهان را ازخود پر کردو بیشتر از هر زمانی چهره زشت دشمنان و بدخواهان ملت کرد رانشان داد، فاجعه ای که بیمارستانهای بیشتر شهرهای ایران را مملو از مجروحین کرد و حتی بیشتر شهرهای بزرگ اروپا هم از این مردم بی دفاع در حال مرگ خالی نبود.
آری روز هفتم تیر شصت وشش روز بمباران شیمیای شهر سردشت بود روزی که این مردم بی دفاع را ناجوانمردانه به خاک وخون کشیدند روزی که جهانیان آن را فراموش نخواهند کرد ، روز فاجعه بزرگ ، روز مرگ دسته جمعی ، روز جدایی خانواده ها ودوری از هم ، روزی که بوی خوش گل و درختان سر سبز به بوی گند و تهوع آور وبوی مرگ بدل گردید ، روزی که تلخ ترین خاطرات ساکنین این شهر شد، خاطراتی که بازماندگان برای آیندگان به عنوان تلخ ترین ایام زندگی و مرگ بهترین عزیزان بازگو خواهند کرد. آری دوستان هفتم تیر 1366 روزی که دستور رسید وفرمان جاری شد وامیران امر کردندو جلادان اجرای امر نمو دند آن روزی که پا برهنگان وبادیه نشینان وشتر چرانان دیروز وامیران و پادشاهان امروزمست از باده و شراب ورقص از خواب اهریمنی بیدار شدند بازی دیگری را پیش کشیدند و خود از دور نظاره گر شدند بازی که برای آن قوم جاهل و عیاش سرگرمی خوش و با لذتی بود که تا به حال هیچ کسی چنین بازی را ندیده بود، روزی که هواپیماهای دشمن کینه توز ،در آسمان شهرمان پیدا شدند مردم خود را به جاهای امن میرساندند تا که از شر آن در امان بمانند ،کسی نمی دانست امروز باروزهای دیگر فرق زیاد است کسی جراحتی برنمی دارد از بدن هیچ کسی خون نمی آید ،دست و پای کسی قطع نمی شود و جسدی را از زیر آوار بیرون نمی کشند بلکه همه سا لم از زیر زمینهای مرگ بیرون آمدند و از سلامتی خود و عزیزانشان خوشحال ومسرور بودند ولی افسوس که گرد وحشی مرگ را چنان نهان کرده بود که به جان همه رسیده در حالی که بی خبر از آن هر لحظه به مرگ نزدیکتر می شدند.
آن روز بازی شیاطین تمام شد ولی روز به پایان نرسیده بود مردم کم کم احساس بدی در خود حس می کردند سوزش چشم ،سوختگی پوست وتاول زدن آن ،تنگی نفسی و خفگی به سراغ این مردم بی گناه آمد ن گرفت همه به سوی تنها بیمارستان شهر و نقاهتگاهی که قبلا برای رویداد احتمالی این فاجعه در تربیت بدنی شهر آماده شده بود سرازیر شدند ،تا به آنجا می رسیدند یا جهان را وداع کرده بودند یا از آتش دردبه بیهوشی چند روزه می افتادند و وقتی که بیدار می شدند در غربتی دور از وطن یا شهری دور از خانواده خود را می یافتند ، ولی این کجاست که ما در آن هستیم آیا همان جایی است که بودیم ؟ نه باید جای دیگری باشد. در گوشه ای افتاده ایم و هنوز کسی ما را پیدا نکرده است؟ نه نه حتماٌ مرده ایم و مکان مردگان است این گور تنگ وتاریک است که هیچ جایی را نمی بینیم واز آتش درد در عذابیم ، این کفن سفید است در تن داریم این سنگ قبر است در زیر سر داریم ، ولی این همه ناله و گریه از کجاست با مردگان که کسی را دفن نمی کنند پس اینجا گور هم نیست ، آری ای عزیز جانم ای پاره تنم ای کسی که خود چون کوه با استقامت وشیر دلیر بودی تو نمرده ای این تخت بیمارستانیست که بر روی آن خوابیده اید ، خدایا سوختم مردم به فریادم برس که دیگر تاب و توان ندارم ، خدایا به چشم کورم ، نای بی نفسم ، تن سوخته ام قسمت می دهم که مرا از این همه درد و عذاب نجات دهید که دیگر خسته شدم وپای رفتن ندارم. امروز سالها از این رویداد تلخ می گذرد ولی افسوس که بعد از هیفده سال هنوزمرگ از این شهر نرفته تا روزی کسی باشد که آن گاز شیمیایی را استنشاق نموده باز شهیدی خواهیم داشت و عزیزی را از دست خواهیم داد همچنان که تا حال 115 شهید خود را بادستان خود به خاک سپرده ایم وباز هم این راه را باید برویم وهزاران زخم دیده ومجروح را در بدترین شرایط روحی وروانی در این شهر بلا دیده هر روز ملاقات کنیم وروزهای دیگری راهمچنان باید سپری نماییم، پر پر شدن دوستان و خوبانمان را ناخواسته باید ببینیم ،باید این همه خون چگر خوردن را تعمل کنیم ،باید عشق به وطن وخاک اباو اجدادیمان را ارج نهیم وبا آن عشق و دوستی هر چه را از نااهلان دیده ایم باز تعمل کنیم آیا روزی خواهد رسید که به درد این مردم دردمند ندای شادی آید و ظالمان به سزای اعمال پستشان برسند ومرحمی هر چند اندک بر زخم این خانواده ها مالیده شود؟به امید روز وروزگاری پر از صلح و صفا در میان خانواده ی گرم و صمیمی خود.روح شهیدانمان شاد باد و مجروحین و زخم دیده گانمان شفا یابند
علاقه مندی ها (Bookmarks)