دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 45 , از مجموع 45

موضوع: سرنگونی هواپیمای مسافر بری جمهوری اسلامی ایران توسط ناوگان امریکای جنایتکار

  1. #41
    کارشناس مدیریت
    رشته تحصیلی
    مدیریت دولتی
    نوشته ها
    697
    ارسال تشکر
    1,103
    دریافت تشکر: 1,838
    قدرت امتیاز دهی
    42
    Array

    پیش فرض پاسخ : سرنگونی هواپیمای مسافر بری جمهوری اسلامی ایران توسط ناوگان امریکای جنایتکار

    درود به همه عزیزان

    من فقط نامه یکی از خلبانان نظامی را میزارم اینجا

    نامه اي به فرمانده ناو آمريکايي وينسنس ; مي دانم چرا شليک کرديد
    نويسنده : حبيب احمدزاده آقاي ويل راجرز افسر ارشد نيروي دريايي آمريکا و ناخداي سابق ناو پاسور وينسنس; اوايل غروب آن شب، ناوچه جنگي ما در اين سوي کره زمين و در آب هاي خليج فارس، که شما و نيروهاي تحت امرتان، شرجي بودن و رطوبت بالاي آن را حتما هنوز به ياد داريد، آرام و با سرعتي کمتر از دو گره دريايي از مختصات (3، 56، 42، 26) در ساحل جزيره هنگام عبور کرد. در آن لحظات، سکوت همه ما را فرا گرفت و صفحه سونار(رادار زير دريا) امواج الکتريکي برگشتي از قطعات منهدم شده ايرباس را که بر سطح مرجان هاي دريايي آرام گرفته اند نشان داد. به طور حتم، هنوز اجزايي از يکصدوچند شهيد مفقودالاثر غير نظامي در ميان آنان يافت مي شود.
    آقاي ويل راجرز، براي هر فردي غير از شما، شايد توجه به واقعه اي که سال ها از آن مي گذرد، کمي عجيب باشد، ولي به طور حتم براي فرد شما، چنين نخواهد بود و اگر تعجبي درکار باشد، اين است که چرا يک نظامي ايراني، هم درجه شما از اين سوي کره زمين و هزاران کيلومتر بعد مسافت، تصميم به چنين تماسي گرفته، تا مکنونات قلبي خود را به شما بازگو کند.
    آقاي ويل راجرز، اين گفته را به ياد داريد؟ «من سنگيني اين بار را تا پايان عمر به دوش خواهم کشيد.;» جمله اي که فرداي انهدام هواپيماي ايرباس، خبرگزاري ها از زبان شما بازگو کردند. اين کلمات، سال هاست که من را به عنوان يک ناخداي مسلمان شرقي، به فکر واداشته که اگر در آن لحظه فاجعه آميز در موقعيت شما قرار مي گرفتم و دستور چنين شليکي را مي دادم، مسير تفکرات، وجدان و آسايش روحي من در آينده، به کدامين سمت سوق داده مي شد؟ براي شما هم که چنين تجربه دهشت زايي را پشت سر گذارده ايد، به عنوان يک انسان غربي، تنها مجبور به حدس و گمان هستم.
    آقاي ويل راجرز، صراحت و صداقت، مبناي يک گفت وگوي واقعي را تشکيل مي دهد. آيا شما همچون ميليون ها انسان ديگر، که براي فرار از رودررويي با مشکلات خرد و کلان به مسکن ها پناه مي بريد، براي فراموشي آن لحظه، به زياده روي در مصرف قرص هاي خواب آور، الکل و يا حتي مواد مخدر پرداخته ايد؟ و يا نه، دچار تفريط شده و براي ناديده گرفتن مسئوليت بزرگتان در چنين واقعه اي، کنج انزوا را برگزيده ايد و به ياري مکاتب مردم گريزي همچون بودائيسم، ذن وا به عالم «نيروانا» پناه برده ايد؟ و يا شايد همچون يکي ديگر از افراد ارتش آمريکا، که در جنگ ويتنام، دستور بمباران مردم غيرنظامي روستايي را به وسيله بمب هاي ناپالم صادرکرد، کشيش شده و هم اکنون در برابر صليب آهنين و پيکر رنجور حضرت مسيح (ع)، زانو زده و به دعا مشغوليد؟!
    آقاي ويل راجرز، اگر آن جمله از صميم قلب ادا نشده يا با گذشت زمان، به فراموشي نسبي سپرده شده باشد، شما اکنون در کنار خانواده تان، به راحتي زندگي مي کنيد و آن مدال شجاعت را که در برگشت از آن ماموريت دردناک، رئيس جمهور ريگان، در جلوي چشمان همگان، در اسکله به سينه تان دوخت، در قابي مخصوص در بهترين نقطه منزلتان قرار داده (با آن که هرگز دوست ندارم اين جمله را در مورد هيچ انسان ديگري به کار ببرم) و بدان مدال خونين افتخار مي کنيد؟!
    آقاي ويل راجرز، من در لابلاي اين مطالب، به دنبال اثبات گناه مسلم شما و افراد زيردستتان نيستم، بلکه آمده ام راه گفت وگو را پس از سال ها، به حقيقت آن ماجرا باز کنم; حقيقتي که علت شليک ناو فوق پيشرفته وينسنس به يک هواپيماي مسافربري بي دفاع در کريدور هوايي بين المللي را مشخص خواهد کرد و اين که آيا واقعا شما به عنوان کاپيتان و فرمانده کشتي وينسنس، از روي تعمد، دستور شليک به هواپيما را صادرکرديد، يا همان گونه که دستگاه تبليغاتي شما تا کنون وانمود مي کند، يک اشتباه سخت و نرم افزاري در سيستم کامپيوتري ناو، باعث تشخيص ندادن هواپيماي ايرباس از يک فروند هواپيماي جنگنده شکاري تام کت ( f14 ) شده است؟ آيا حقيقت، تنها در همين دو پاسخ نهفته است؟ من به عنوان يک ناخداي نظامي، علت را در نکاتي ديگر جستجو مي کنم.
    آقاي ويل راجرز، شايد از گفته من در آغاز امر تعجب کنيد، ولي دليل اصلي دستور شليک دو موشک استاندارد2 در سوم جولاي سال 1988 بر خلاف همه تحليل هاي يک بعدي تا به امروز، بر يک پايه استوار است که درکوتا ه ترين کلمات مي توان آن را ايدئولوژي «روياي آمريکايي» ناميد.
    آقاي ويل راجرز، بهتر است، براي درک بهتر اين ايدئولوژي، که امروزه در تمامي تار و پود زندگي شما آمريکاييان تنيده شده، به سال ها قبل برگرديم، تا کارکرد اين روياي آمريکايي را دست کم در روش هاي نظامي شما بهتر ببينيم. آمريکاييان هميشه خود را قهرمان آزادي و دمکراسي جهان مي دانند و اين منجي افسانه اي در دو جنگ جهاني و پس از خسته شدن متحدين و متفقين، همچون ماتادوري در لحظه آخر، به ميدان آمد و با فروکردن آخرين شمشير، يک تنه، رهبر پيروز جنگ لقب گرفت و اين روياي ناجي افسانه اي بودن، کم کم به عادت ثانويه ارتش شما تبديل شد.
    آقاي ويل راجرز، فراگيرشدن تلويزيون و پخش بي واسطه صحنه هاي خونين قتل عام «ويت کنگ ها» و روستاييان طرفدارآنان و نيز به آتش کشيدن کلبه ها با شعله افکن هاي دستي و همچنين بمباران شيميايي مزارع برنج، با استفاده ازهواپيما هاي غول پيکر(ب52) که براي جنگ با خرس شمالي(شوروي) ساخته شده بودند، براي ملت، دولت وا رتش شما، سرافکندگي بسيار شديدي به بار آورد. سربازان آمريکايي، که بنا بر ايدئولوژي (روياي آمريکايي) به جنگ رفته بودند، پس از فروکش کردن احساسات اوليه، به خود آمدند و مانند هر انسان بازي خورده، به دنبال مسببان اين جنايت گشتند. اينجا بود که طراحان ميليتاريستي شما به فکر افتادند تا از اين بازتاب روحي و رواني سربازانتان جلوگيري کنند.
    آقاي ويل راجرز، آنان به اين نتيجه رسيدند; شليک کن و فراموش کن( forget anb fire ).با اختراع نسل جديدي از سلاح هاي هدايت شونده، که پس از شليک به کنترل و هدايت آنان نيازي نيست، نسلي موسوم به« شليک کن و فراموش کن» به وجود آمد که افرادتان، کيلومترها دورتر از صحنه نبرد، موشک ها و بمب ها را رها مي کردند تا پس از پشت سر نهادن فاصله اي دور، هدف را به نابودي کشند. با اين نسل جديد، پنتاگون براي فرار از واقعيت و همچنين تلفات و خسارات، ستون هاي ديگري از ايدئولوژي (روياي آمريکايي) را به زعم خود بنا کرد. ولي اين نسل از سلاح ها با ظاهري انساني و فرشته گونه به مولودي شيطان ختم شد; نتيجه اي که به زعم من، به اين صحبت فيلد مارشال گورينگ، فرمانده لوفت وافه (نيروي هوايي آلمان نازي) در دادگاه نورنبرگ و در مورد آدولف هيتلر، بي شباهت نيست. مي دانيد او چه گفت؟ او گفت: «هيتلر در اويل کار، يک انسان بود، بعد يک فرشته و در پايان، يک شيطان مجسم شد.»
    اقاي ويل راجرز;شليک کن و فراموش کن.سال هاست که در دورترين نقاط جهان، ارتش آمريکا در هرگونه درگيري از اين گونه سلاح ها استفاده کرده و خلبان يا توپچي آمريکايي، نتيجه عمل خود را مستقيم نديد و نمونه بارز استفاده شيطاني از اين اختراع به ظاهر انساني، شليک ناو شما به هواپيماي ايرباس ايراني است.
    آقاي ويل راجرز،از زاويه اي ديگر به موضوع بپردازيم; شما و نفرات متخصص سيستم هاي راداري و موشکي ناو وينسنس، در مراکز آموزش نظامي و در پشت سيميلاتورهاي رايانه اي، بارها هدف هاي کاذب روي مونيتور را تنها با فشار يک کليد، منهدم و صدها و هزاران بار اين کار را تکرارکرده ايد، ولي نکته جالب آن است که طراحان سيميلاتور، تنها شما را در برابر يک پرسش براي شليک يا شليک نکردن قرار مي دادند. اگر هواپيما يا ناو کاذب با ارسال علايم، خودي بودن را اطلاع مي داد، شليک ممنوع بود و در صورت نفرستادن علايم دستور شليک صادر مي شد. حال اين پرسش مطرح است که آيا طراحان شما، براي اهداف بي طرف و غيرنظامي نيز، مرحله سومي در تصميم گيري در نظر گرفته بودند؟ پاسخ مسلما منفي است.
    آقاي ويل راجرز،اين گونه بود که همه شما به نوعي بازتاب رواني; يعني« شرطي شدن به شليک» مبتلا يا معتاد شده ايد; درست مانند فردي که از تمرين بازي درکامپيوتر، پشت فرمان واقعي ماشين درخياباني شلوغ قرار بگيرد. شما نيز در آب هاي خليج فارس، به گونه اي شرطي شده، درون پيشرفته ترين ناو پاسور جهان، منتظر و گوش به زنگ حاثه اي بوديد. آن همه تمرين هاي طولاني، شما را به عصبيتي رسانده بود که هر نظامي ديگر را مي رساند. همه شما، به گونه اي ناخودآگاه و غريزي به دنبال اين موقعيت، بي تابي مي کرديد، تا دست کم در تفکراتتان از يک قهرمان خيالي در بازي هاي کامپيوتري، به يک قهرمان واقعي صحنه نبرد تبديل شويد.
    آقاي ويل راجرز،در همان سال ها که ناوگان آمريکا به پشتيباني کشور مهاجمي چون عراق در خليج فارس جولان مي داد، نفرات شما دور تا دور عرشه کشتي ها و حتي ناوهاي هواپيمابر را با دوربين و سلاح سبک، نگاه مي کردند، تا ما با قايق هاي کوچک فايبرگلاس خود، به آنان حمله ورنشويم. ناوگان آمريکا، خود را براي جنگي با سلاح هاي پيشرفته و همسان، همچون شوروي آماده کرده، ولي ناگاه اين فيل عظيم الجثه، خود را در برابر مورچه اي در خرطوم، ناتوان مي ديد. تئوريسن هاي پنتاگون، هيچ نظريه اي براي ترساندن افراد شهادت طلب نداشتند. يک مه رقيق، تاريکي شب و کوچک ترين بازتاب نور بر سطح دريا، مي توانست خطر بزرگي همچون يک قايق انتحاري شهادت طلب را براي شما تداعي کند و بدينسان، پس از ورود پيشرفته ترين ناو کامپيوتري جهان به آب هاي بسته خليج فارس، هيولاي مرگ از هر طرف خود را به شما نماياند. موشک هاي سرگردان، قايق هاي کوچک عبوري، لنج هاي عادي ماهيگيري، واقعا کدام يک تهديد مي شدند؟ مي دانيد چرا آن همه تبليغات درباره پيشرفت تکنولوژي سلاح ها و ناوهاي هواپيمابر در مقابل قايق هاي کوچک ما بي اثر شدند؟
    آقاي ويل راجرز،سعي خواهم کرد، با مثالي مساله را برايتان روشن کنم. شما حتما به عنوان يک دريانورد در شبي صاف، ماه و ستارگان چشمک زنش را در آسمان بي انتها ديده ايد که چگونه جشني آرام و زيبا برپا کرده اند، ولي بايد اين را بپذيريد که بيشتر ملت شما، سال هاست که جهان را تنها از دريچه اينچ هاي تلويزيون رنگي مي بينند و از اين دريچه، تغذيه فکري مي شوند. همين باعث شده است تا جهان با عظمت خداوندي در چشمانشان خار جلوه کند.
    آقاي ويل راجرز،از اين جا بود که فاجعه شکل گرفت. وقتي پرواز 655 ، با پانزده دقيقه تاخير در ساعت17:10 صبح، از باند فرودگاه بندرعباس برخاست، شما در وضعيت جنگي قرار داشتيد و دقيقا يک ماه و پنج روز از عزيمت شما از بندر «سان ديه گو» و ورود به آب هاي خليج فارس مي گذشت; يک ماه وپنج روز کابوس کشيک هاي مداوم از عمليات انتحاري، مين و شايد غواص هاي انتحاري. افسر مربوطه، سراسميه شما را در جريان قرارداد، مبني بر اين که هواپيمايي را بر صفحه رادار ديده است. اين جا بود که فاجعه رخ داد. برخلاف گفته هاي شما، سيستم «ايجيزمارک» يا قلب کامپيوتري ناو وينسنس در اثر اخلال، هواپيماي ايرباس را کوچک تر از اندازه و به جاي اف14، مشخص نکرده بود. در حقيقت، مجموعه اي از شرطي شدن بر اثر تمرين هاي غلط و استرس و وحشت، باعث شد تا پيش از شناسايي کامل هواپيما، دستور شليک را صادرکنيد. در واقع، نتيجه اي که روياي آمريکايي در برخورد با مرگ و واقعيت به دست مي دهد، سبب شد تا شما، هواپيماي ايرباس را بر صفحه رادار به صورت يک هواپيماي جنگي در حال شيرجه بپنداريد. حديث زيبايي از نخستين امامان مي نويسم; «آرزوهاي دور و دراز، انسان را مي فريبند و در لحظه برخورد با واقعيت، او را تنها گذارده، مي رود.» اين شليک، پايان زندگي290 زن ، مرد و کودکي بود که در آن لحظه، حتي تصور چنين فرجامي را براي خود نداشتند، ولي آيا اين پايان کار بود؟ دست کم براي شما خير.
    آقاي ويل راجرز،من نيزسال ها جنگيده ام، ولي پيش از آن، خواندن خاطرات سربازان شما، حقي برگردن من گذاشته، که بايد آن را در اين جا ادا کنم. سال ها قبل از پوشيدن لباس نظامي گري، خاطرات سربازان از جنگ برگشته شما را مي خواندم: سرگذشت افسر خلباني که بمب اتمي (پسرکوچک) را بر فراز هيروشيما منفجر کرد، يا نفراتي که در جنگ ويتنام، دهکده هاي مشکوک به حضور ويت کنگ ها را با مردمانش يک جا سوزاندند. وجه مشترک اين خاطرات، آن بود که پس از فرونشستن احساسات اوليه آن چه شعله ورتر و سوزان تر مي گشت، ندامت و شرم از اين عملکرد ها بود.
    آقاي ويل راجرز،چرا ايدئولوژي« شليک کن، فراموش کن» نتوانست، مشکلات ارتش آمريکا راحل کند؟ شما در اين باره چه مي پنداريد؟ آيا پس از يک زندگي با چنين بار سنگيني به پاسخ آن دست نيافته ايد؟ يکي از روساي جمهور شما جمله جالبي دارد: «پيروزي، هزار پدر و شکست، يک پدر بيشتر ندارد.» پس از شکست عراق از متحدين و در جشن مجلسين آمريکا، همه سناتورها، نکته اي را گوشزد مي کردند که برايم بسيار جالب بود و آن، دم زدن از حضور خود در عربستان بود تا شريک پيروزي قرار گيرد; حضوري صدها مايل دورتر از قهرمان ماجرا. آيا آنان خود را در ماجراي غمبار شما نيز شريک کردند؟ آيا رئيس جمهور ريگان با نصب آن مدال بر سينه ات، در واقع، تو را تنها قهرمان اين شکست ندانست؟ آيا تنها کسي که همه اين حاثه را به فراموشي سپرد، آقاي رونالد ريگان نيست; آن هم به مدد بيماري «آلزايمر» (فراموشي) مغزي؟ حتما در اين نکته با يکديگر هم عقيده ايم، که سياسيون شما آدم هاي جالبي هستند.
    آقاي ويل راجرز،از اين تجربه چه برداشت مي کنيد؟ لحظه اي تفکر بر پايه رضاي خدا و هرگز نفس خود را در نظرگرفتن، اما لحظه اي که نفرات شما در پل فرماندهي وينسنس، از اصابت موشک هاي رها شده هواپيماي مسافربري مطمئن شدند، دقيقا چنين جيغي کشيدند ( hoo yoo). آيا اين شيهه شباهتي به صداي سواره نظام آمريکا در قتل عام سرخ پوستان و يا به دارکشيدن سياه پوستان توسط گروه هاي کوکلاس کلان کلان ندارد؟ بله ( hoo yoo ).
    آقاي ويل راجرز،مجموع اين تجربيات، به من و دوستانم آموخت که برخلاف افراط کاراني همچون شما و تفريط کاري همچون بودا، تنها به دين و مذهب خود بياويزيم و پيش از هر شليک، تفکرکرده و بعد ماشه را بچکانيم، تاپس از هشت سال حضور در جبهه دفاع، که به حق مقدسش مي شماريم، احتياج به هيچ قرص خواب آوري نداشته باشيم. در زمان جنگ، چهار ميليون داوطلب به جبهه ها رهسپار شدند و در زير سايه توجه به مذهب، کشور مقابل ما نتوانست، حتي يک مورد هتاکي جنسي به نواميس خود را ابراز نمايد و اين يکي از بزرگ ترين دستاوردهاي بشري در دفاع است، ولي در مقابل، با خروج سربازان آمريکايي از شرق دور، بنابر آمار رسمي دستگاه هاي سازمان ملل،20/000 فاحشه درکامبوج باقي ماندند و اين يک رکورد واقعي توسط ارتش شما بود که بر جاي ماند.
    آقاي ويل راجرز،اکنون من در ساحل خليج فارس و به ياد290 شهيد بي گناه، که اجساد بيش از صد تن آنان، هنوز در اعماق دريا آرميده، اين مطالب را براي شما مي نويسم، به گراميداشت قربانياني که به يقين، هرگز هاليوود به يادبودشان «تايتانيک» ديگري نخواهد ساخت. من در هر گذر از اين مختصات که چشمم به صفحه سونار مي افتد، به شنا فکر مي کنم و کاري که مي توانيد براي کاستن از اين بار گران انجام دهيد. شايد بپرسيد چگونه؟ به نظر من، کافي است، به تک تک افراد نظامي آمريکا، به دور از غريو و هياهوي شهرها و چراغ نئون و سياستمداران توخالي و پرمدعا، آسمان پر ستاره و طبيعت خداوند را نشان داده و تنها ابراز کنيد که خداي اين طبيعت، بسيار بزرگ تر از آن صفحه تلويزيون و يا رادار است و در زير سايه اين خدا، انسان هاي ديگري نيز هستند که قلب و احساس دارند و دلشان براي ابنا ي بشر، همچون خود مي تپد، ولي دوست ندارند، حقيقت زندگي را در لذت جويي افراطي فراموش کنند. اگر اين گونه پنداشته شود، هرگز ناو ديگري از سان ديه گو (مهد ساخت هواپيماي چارلز ليندنبرگ مشهور) به حرکت درنمي آيد، تا به جاي پرواز فراموش نشدني ليندنبرگ بر فراز اقيانوس، يکي از بزرگ ترين فجايع هوايي تاريخ را رقم زند. و بدين ترتيب، يقينا روزي فرا خواهد رسيد که با انجام اين رسالت عظيم، سنگيني اين بار بر دوش تک تک انسان ها قرار گيرد، تا مردي به نام «ويل راجر زنيز»، در زندگي اش لختي احساس آسودگي وجدان کند. پس به اميد آن روز، خداحافظ.

    منبع : روزنامه ابتکار - نسخه شماره 683 - 1385/04/13
    Good Thought, Goods Words, Good Deeds
    اندیشه نیک، گفتار نیک، کردار نیک



  2. کاربرانی که از پست مفید A.L.I سپاس کرده اند.

    kab

  3. #42
    کاربر اخراج شده
    نوشته ها
    417
    ارسال تشکر
    692
    دریافت تشکر: 770
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : سرنگونی هواپیمای مسافر بری جمهوری اسلامی ایران توسط ناوگان امریکای جنایتکار

    نکته ی جالب اینجاست مهمترین عملیان ایران در جنگ ایران و عراق
    عملیات اچ 3 بود که از دو فروندهواپیمای مسافربری برای سوخت رسانی استفاده شده بود

  4. #43
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    تجربی
    نوشته ها
    3
    ارسال تشکر
    0
    سپاس شده 1 در 1 پست
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : سرنگونی هواپیمای مسافر بری جمهوری اسلامی ایران توسط ناوگان امریکای جنایتکار

    down with america

  5. #44
    دوست آشنا
    نوشته ها
    297
    ارسال تشکر
    385
    دریافت تشکر: 835
    قدرت امتیاز دهی
    57
    Array

    پیش فرض پاسخ : سرنگونی هواپیمای مسافر بری جمهوری اسلامی ایران توسط ناوگان امریکای جنایتکار

    به هر حال تمام این نظرات شخصیه و عمل شما مثل کتک کاری و فحاشی روی قبر مرده ایه که ادعا می کنین براش ارزش قائلین!!!
    خود دانین.
    بنده به عنوان یک نفر نظرمو گفتم.

  6. کاربرانی که از پست مفید Himmler سپاس کرده اند.


  7. #45
    کاربر اخراج شده
    نوشته ها
    417
    ارسال تشکر
    692
    دریافت تشکر: 770
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    Exclamation پاسخ : سرنگونی هواپیمای مسافر بری جمهوری اسلامی ایران توسط ناوگان امریکای جنایتکار

    نقل قول نوشته اصلی توسط Himmler نمایش پست ها
    به هر حال تمام این نظرات شخصیه و عمل شما مثل کتک کاری و فحاشی روی قبر مرده ایه که ادعا می کنین براش ارزش قائلین!!!
    خود دانین.
    بنده به عنوان یک نفر نظرمو گفتم.
    به هر حال دیگه مردن و زنده نمیشن

    یعنی با تسلیت و فلان چیزی حل میشه

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مقاله: برترين و بزرگترين تاریخچه کامل tekken
    توسط Geek در انجمن نقد و بررسی بازی های کامپیوتری
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 6th September 2011, 02:40 PM
  2. انگیزه‌های سفر به ایران
    توسط آبجی در انجمن ایران شناسی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 27th April 2010, 02:01 PM
  3. مقاله: سالشمار 1400 ساله شعر و موسیقی ایران و جهان
    توسط ICE در انجمن کارگاه آموزشی موسیقی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 17th March 2010, 10:08 AM
  4. مقاله: ارتباطات دینی و جهانی شدن؛ رسانه های سنتی و مدرن
    توسط *مینا* در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th December 2009, 01:20 AM
  5. مقاله: آشنایی با کشور ترکیه....براي گردش...
    توسط باستان شناس در انجمن قاره آسیا
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 13th December 2009, 09:22 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •