علی اکبر پرورش در گفت و گو با ویژه نامه«فتنه» که توسط روزنامه همشهری منتشر شد ناگفته هایی را درباره موسوی، رابطه هاشمی رفسنجانی و نظر او درباره مقام معظم رهبری مطرح کرد.
به گزارش خبرآنلاین وی در این مصاحبه گفته است: آقای هاشمی می گفت که به زنم و به بچه هایم هم صریح گفته ام که خانم و آقایان! من روی دو تا چیز با کسی معامله نمی کنم. یکی روی جمهوری اسلامی و یکی هم در مورد آقای خامنه ای. سر این دوتا معامله نمی کنم و محکم پایش می‌ایستم.
علی اکبر پرورش علاوه بر تصدی وزارت آموزش و پرورش در دولت‌های شهید باهنر ، آیت‌الله مهدوی کنی و میرحسین موسوی، سابقه 3 دوره نمایندگی و دو دور نایب رئیسی مجلس را با خود دارد.او را به واسطه رابطه صمیمانه اش با سران نظام و همین طور نقش پررنگش در حوداث سالهای ابتدایی انقلاب می‌توان« گنجیه اسرار انقلاب» دانست.
مهم ترین بخش های این گفت و گو را در ادامه بخوانید:

  • یکی از موضوعات ناشناخته در هر انتخابات و رقابت سیاسی، "اطرافیان" نامزدها هستند که معمولا همه از آنها شناخت ندارند و به نوعی پشت پرده هستند، معمولاً کسی که در انتخابات شرکت می‌کند اطرافش یک عده زیادی جمع می شوند.


  • آقای موسوی در نوشتن آدم توانا و خوش قلمی بود. همین باعث شد که در زمان تشکیل دفتر حزب، مرحوم شهید بهشتی به ایشان بها داد و به نوعی حمایت های شهید بهشتی بود که باعث شد ایشان مدارج ترقی در حزب جمهوری اسلامی و نظام را به سرعت طی کند. از ابتدای تاسیس روزنامه جمهوری اسلامی که آقای موسوی سردبیر آن بود، آقای بهشتی خیلی ایشان را تشویق می‌کرد. ایشان هم از نویسنده های خوب جمهوری اسلامی بود. اما ایشان کم‌کم از یک شخصیت نویسنده و اهل قلم وارد مناسبات قدرت شدند و از روزنامه جمهوری اسلامی به وزارت خارجه رفتند و بعد از شهادت دکتر بهشتی هم بسیار مورد توجه جریان چپ آن سالها در حزب جمهوری و سازمان مجاهدین انقلاب قرار گرفتند و طوری شد که ایشان بعد از شهادت بهشتی و رجایی و باهنر، به عنوان نخست وزیر مشغول به کار شدند، چون حزب جمهوری اسلامی هم تنها کانون منسجم و متحد نیروهای انقلابی بود، این مسئله مورد قبول واقع شد.


  • من قبل از انقلاب ایشان را ندیده بودم و نمی توانم نظر بدهم، ولی همیشه این مسئله در درون حزب جمهوری هم مطرح می‌شد که آقای موسوی روحیه ملی گرایی و مصدقی دارد و البته آقای موسوی هم این را پنهان نمی کرد، خیلی ها بر اساس این روحیه می‌گفتند که موسوی با نهضت آزادی و ملیون رابطه و علقه داشت.


  • موسوی در زمان امام(ره) نخست وزیر خود آقا بودند و دولتشان به دلیل شرایط جنگ مورد تأیید امام بود و در حرف‌هایی هم که داشت مسیر ولایت را تأیید می کرد. اما در جریان انتخابات یک وجهه دیگری را بروز داد. چهره ای که حاضر نبود که با دشمن خط کشی بکند، نکته دیگر هم راجع به تبعیت آقای موسوی از ولایت بود این نوع رفتار برای بسیاری غیر قابل منتظره بود. حتی ظاهراً شما هم از این رفتار شوکه شده بودید. به نظر شما چه اتفاقی افتاد که این دوگانگی به وجود آمد؟


  • آقای موسوی تبلیغاتی بود ولی خب خصوصیات خوبی هم داشت مثلا اهل هیچ گونه سوءاستفاده مالی و پول خوردن و ... نبود. ما شاهد بودیم می‌دیدیم که خودش را به سمت جریانات مالی نمی کشید. هر انسانی یک طور است و فکر می‌کنم این روحیه تبلیغاتی بودن ایشان بود که وضع فعلی را درست کرد و افرادی هم که در انتخابات دورش را گرفتند می دانستند که ایشان روحیه تبلیغاتی دارد.


  • آقای موسوی نخست وزیری بود که از نظر قانون اساسی قدرتش زیادتر از رئیس‌جمهوری بود. بر اساس قانون اساسی قدیم قدرت اجرایی کامل دست آقای موسوی بود و آقای خامنه ای هم در جایگاه ریاست جمهوری ای بود که طبق قانون اساسی بایست آرام برود و آرام بیاید و کاری به کار کسی نداشته باشد.


  • بنده یکبار خودم دیدم که روزی رئیس‌جمهوری وارد مجلس شد و تعداد کمی از نماینده ها به احترام ایشان بلند شدند، آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس هم که رئیس جلسه بود احترام نگذاشت، این برخوردها تقریباً آغاز فتنه است، همین رفتار باعث شد حتی من مدتی با آقای هاشمی کدورت داشته باشم. اما بالاخره بعد از مدتی به مناسبتی که ایشان به اصفهان آمد با ایشان صحبت کردم. آقای هاشمی بعد از صحبت‌های آن روز به من گفت:«من می‌خواهم حالا به تو حرف دیگری بزنم. وقتی آقای خامنه ای در خبرگان رهبر شدند، من گفتم رهبری کار سختی است. بالاخره رهبر قبلی امام بوده. پس ما باید کمک کنیم. اما بعد دیدم که آقای خامنه ای آمد از من هم جلو زد و خیلی تحلیل هایش عمیق‌تر شد. من خودم را بالاتر از ایشان می‌دیدم اما بعد دیدم که این آقای خامنه ای قبلی نیست. آقای هاشمی می‌فت که به خودم گفتم آقای شیخ اکبر آن کسی که رهبری را به کسی می‌دهد ابزارش را هم در اختیارش می‌گذارد. رهبری را خدا به آقای خامنه ای داده، ابزارش را هم در اختیارش قرار داد، الان هم می‌گویم که برای رهبری جهان اسلام ما "انسب و اصلح" از آقای خامنه ای نداریم. اینها را آقای هاشمی گفت.»


  • آقای هاشمی در این حرف جدی بود. چون شبیه همین حرف را یک روز دیگر هم که آقای ناطق همین جا دیدن ما آمد از قول آقای هاشمی گفت. آقای ناطق تعریف کرد که چند وقت پیش دیدم آقای هاشمی یک سری قرص از توی جیبش در آورد آب هم خواست و خورد. گفتم که شما که اهل قرص خوردن نیستی. می دانید که بنیه هاشمی خیلی قوی است با اینکه 7 سال از آقا سنش بالاتر است تا حالا عینک نزده است و گوشش هیچ گونه مشکلی ندارد. آقای ناطق می‌گفت من پرسیدم که آقای هاشمی شما قرص می‌خورید؟ گفت بله، گفتم شما که اهل قرص نبودید؟ گفت دچار سرگیجه می شوم. گاهی وقتها هم که از خواب بلند می‌شوم، زمین می‌خورم. رفتم دکتر این قرص ها را تجویز کرد. آقای هاشمی به آقای ناطق گفته بود که من هر وقت که از خواب بیدار می شوم یاد این نکته می‌افتم که اگر یک وقت خدای ناکرده آقای خامنه ای را از دست بدهیم، می‌بینم که هیچ کس نیست و همین فکر است که من را زمین می‌زند و قرص ها را هم برای همین است که می‌خورم.


  • آقای هاشمی می گفت که به زنم و به بچه هایم هم صریح گفته ام که خانم و آقایان! من روی دو تا چیز با کسی معامله نمی کنم. یکی روی جمهوری اسلامی و یکی هم در مورد آقای خامنه ای. سر این دوتا معامله نمی کنم و محکم پایش می‌ایستم.


  • ببینید من می‌خواهم بگویم که این همان آقای هاشمی است که روزی اعتنایی نکرد ولی بعد آرام آرام مسائل مختلف را که دید به این جا رسیده که همیشه باید نسبت به آقا خوش‌رفتاری داشته باشید واصلح وانسب وابلغ از ایشان در عالم وجود ندارد.


  • من به [موسوی] می‌گفتم که تند نرو، اصلا برای ایشان مناسب نبود که بیاید در انتخابات شرکت کند. اگر به عنوان یک برادر از من می‌پرسید من می‌گفتم که تو در توده مردم پایگاه نداری. بین همان هایی که تعداد رأیشان بالا است، یعنی همان مردم عادی کارگر و کشاورز. شما رأی این ها را نداری، رأی یک مشت افراد ترگل و ورگل را داری که آن هم کفایت نمی کند. به موسوی می‌گفتم که شما بی خود آمدی. مثل بیست سالی که بروز و ظهوری نداشتی همین طور ادامه می‌دادی. شاید خودش هم الان به این نتیجه رسیده باشد که کاش دنباله همان بیست سال را ادامه می‌دادم. در این بیست سال انصافاً او بروز و ظهوری نداشت البته نه این که بگوییم معصوم بود ولی اشکالاتی که داشت در این بیست سال بروز پیدا نکرد.


  • من آن نامه [هاشمی] را تحت تاثیر مستقیم خانواده آقای هاشمی و به خصوص همسر ایشان می‌دانم، آثار حرف‌های تند خانواده و اطرافیان ایشان در نامه معلوم بود، ولی آقا با مدارا با این نامه آقای هاشمی برخورد کردند که البته دلیل هم داشت، امام به آقای خامنه ای سفارش کرده بود که مراقب آقای هاشمی باشد. با شناختی که ما داریم کاملا روشن است که آقای هاشمی در این نامه خیلی تحت تاثیر خانواده شان بوده است.


  • من در مورد آقای هاشمی همان تعبیری را که خود آقا برای بنده در مورد ایشان داشتند، قائلم. آقا همین اخیرا به بنده گفتند که آقای هاشمی آدم فهمیده ای است و باید نگهش داشت و مراقبش بود و از او استفاده کرد. آقای هاشمی از دوستان قدیمی من و مورد احترام من است. خیلی هم خوب قضایا را می‌فهمد اما ما اطرافیانشان را می‌شناسیم. این حرف بنده هم هست آقای هاشمی آدم خوش فهم و خوش درکی است اما اطرافیانش را ما از نزدیک دیده ایم. همین برادر بزرگوارش که صدا و سیما بود. محمد هاشمی یک مدتی از بنده به خاطر تحقیق و تفحص مجلس چهارم از صدا و سیما ناراحت بود. چون من پایه گذار تحقیق و تفحص بودم، عصبانی شده بود. خود آقای هاشمی به من گفت که این طرح تحقیق و تفحص تو کار بی جایی بود. گفتم چرا؟ گفت برای این که دل و روده صدا و سیما را بیرون کشاندی، اما من گفتم که انشالله در آن خیر و منفعتی برای نظام است.


  • من عرضم این است که خانواده ایشان هم یکسان نیستند، یکی آقا محسن است و یکی مهدی. این ها با هم فرق دارند. با این که ما از دور این ها را دیده‌ایم اما روشن است که مثلا فاطمه با فائزه فرق می‌کند. فاطمه زیاد در مسائل سیاسی وارد نمی شود و درگیری سیاسی هم ایجاد نمی کند. برعکس فائزه است که خیلی شعار می‌دهد و شلوغ می کند. پس اطرافیان آقای هاشمی همه یکسان نیستند.

بعد از ماجراهای خرداد و تیر به طور خصوصی خدمت حضرت آقا رسیدم و بعضی از مسائلی را که بود به طور مفصل عرض کردم. حتی مسئول دفتر ایشان آمد و اعلام کرد که وقت گذشته است، اما بحث ادامه پیدا کرد. بحث اولش بحث روحی و اخلاقی بود که ایشان به بنده خیلی محبت فرمودند. بعد هم در مورد آقای هاشمی صحبت کردم و آن حرف آقای هاشمی را که گفته بود که آقا اصلح وانسب وابلغ هستند را یادآوری کردم. آقا فرمودند که شما این را بدانید که هفته قبل خود آقای هاشمی عین همین جمله را اینجا گفت. من هم گفتم که نیازی به این حرف ها ندارم هرچند که این ها لطف دوستان است. بنده موضوع خانواده آقای هاشمی را هم طرح کردم و از بعضی رفتارهای آنها که حتی مورد قبول و رضایت آقای هاشمی هم نیست و یا شرایطی را برای ایشان پیش می آورد، مثال هایی هم آوردم؛ که آقا هم مطلع بودند و شناخت کافی را داشتند. ایشان در همان جلسه فرمودند که آقای هاشمی آدم بزرگی است و احترام ایشان باید حفظ شود