دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 15 از 52 نخستنخست ... 5678910111213141516171819202122232425 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 141 تا 150 , از مجموع 513

موضوع: عشق ممنوع

  1. #141
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56321
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    تو دلت مي‌خواهد برايت از چه بگويم؟ از سپيدي صبح يا سياهي شب؟ از سپيدي برف يا سياهي ذغال؟ از سپيدي صلح يا سياهي جنگ؟ سپيدي عشق يا سياهي نفرت؟ سپيدي وصل يا سياهي جدايي؟ سپيدي شادي يا سياهي غم؟ اگر دلت نخواهد، هيچ سخني نخواهم گفت اما اگر بخواهي جز از سپيدي نمي‌گويم، زيرا من براي وصف سياهي به دنيا نيامده‌ام

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  2. #142
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56321
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    وقتي كه تكرار مي‌كنم، آرام مي‌شوم. مثل حس خلسه در تماشاي تصاوير آينه‌ها، تكرارهايي هم هستند كه خسته‌ام نمي‌كنند. تكرارهايي كه از جنس غرق شدن در صداي برخورد امواج با ساحل، يا مثل آواز برگها هنگام نوازش باران. تمام روزهايي را كه رفته‌اند تماشا مي‌كني ولي هنوز فردا را در انتظاري. هنوز به تكرارها عشق مي‌ورزي و از داشتن احساسهاي دلنشين تكراري خوشحالي.من از تكرار خواندن اين كلمات و حرفهاي برآمده از دل که برای عزیز مینویسم ، سرشار از لذت مي‌شوم، سرشار از حسي كه نگفتني است.

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  3. #143
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56321
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    دیدم بخواب دوش که ماهی برآمدی کز عکس روی او شب هجران سرآمدی
    تعبیر رفت یار سفر کرده می رسد ای کاش هر چه زودتر از در درآمدی
    ذکرش بخیر ساقی فرخنده فال من کز در مدام با قدح و ساغر آمدی
    خوش بودی ار بخواب بدیدی دیار خویش تا یاد صحبتش سوی ما رهبر آمدی
    فیض ازل به زور و زر ار آمدی بدست آب خضر نصیبه اسکندر آمدی
    آن عهد یاد یاد که از بام و در مرا هر دم پیام یار و خط دلبر آمدی
    کی یافتی رقیب تو چندین مجال ظلم مظلومی ار شبی بدر داور آمدی
    خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق دریا دلی بجوی دلیری سرآمدی
    آن کو تو را به سنگدلی کرد رهنمون ای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی
    گر دیگری به شیوه حافظ زدی رقم
    مقبول طبع شاه هنر پرور آمدی

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  4. #144
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56321
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    من کویر خشک بودم
    عشق تو باران من شد
    دسته دسته از کویر خشک من نسرین بر آمد
    آسمان تیره بودم
    خوشه خوشه از دل این آسمان پروین برآمد
    تشنه بودم چشمه های عشق از چشم تو سر زد
    در نگاه پر شرابت شور دیدم شعر دیدم
    عشق دیدم ناز دیدم
    در بهار گلفشان عطر خیز پیکر تو
    باغ دیدم باغهای پر گل شیراز دیدم
    چون به ناز از ره رسیدی
    بوی گل در خانه ام پیچید از عطر سلامت
    تا سخن آغاز کردی
    معنی جان بود و بوی عشق در عطر کلامت
    ای ستاره بی تو شب بودم
    شبی تاریک و غمگین
    نور لبخندت به جسم و جان من تابندگی داد
    ای مسیحا!
    معجزت دلمرده ای را زندگی داد...


    راحت جان

    تا روی تو در برابرم نیست
    دیدار دوباره باورم نیست
    آنان که غم مرا ندیدند
    دیوار میان ما کشیدند
    کی سرو جدا ز بوستان بود
    کی شاخه ز گل جدا توان بود
    تو سرو منی به باغ برگرد
    بنگر که غمت به ما چه ها کرد
    کی بی تو بر آورم نفس را
    ای کاش که بشکنم قفس را
    ما را به مصیبت آشنا کرد
    دستی که تو را ز ما جدا کرد
    راهم به فضای باغ بسته است
    در کنج قفس پرم شکسته است
    هر که که رسد پیامت از دور
    ریزد به شب سیاه من نور
    باور نشود مرا که دوری
    چون پرتو ماه در حضوری
    از دور چو بشنوم صدایت
    وان موج لطیف خنده هایت
    آید به تنم تب جوانی
    بویم همه عطر زندگانی
    بانگ تو که در فضای سینه است
    بر آتش خاطرم نسیم است
    اما چه کنم به وقت بدرود
    پیچد به فضای سینه ام دود
    تو خسته و خسته تر منم من
    تو بی کس و دربدر منم من
    بگذار که لب فرو ببندم
    ای راحت جان دردمندم

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  5. #145
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56321
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    تمام قصه هامو از تو دارم
    بهترین خاطره هامو از تو دارم
    تو این شبای خالی از ستاره
    آخرین ترانه هامو از تو دارم

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  6. #146
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56321
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    ای کاش می توانستم باران باشم تا تمام غمهای دلت را بشویم
    ای کاش می توانستم ابر باشم تا سایه بانی از محبت به رویت می گسترانیدم
    ای کاش می توانستم اشک باشم تا هرگاه آسمان چشمت ابری می شد باریدن می گرفت
    ای کاش می توانستم خنده باشم تا روی لبانت بنشینم و غنچه بسته لبانت را بگشایم
    ای کاش می توانستم یک پرنده باشم و پر می گشودم و تا دور دست ها در کنار تو پرواز می کردم
    و ای کاش سایه بودم تا نزدیک ترین کس به تو می شدم
    آری ...
    ای کاش سایه بودم تا همیشه و همه جا همراه تو باشم

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  7. #147
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56321
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    دلا بسوز که سوز تو کارها بکندنیاز نیم شبی دفع صد بلا بکندعتاب یار پری چهره عاشقانه بکشکه یک کرشمه تلافی صد جفا بکندز ملک تا ملکوتش حجاب بردارندهر آن که خدمت جام جهان نما بکندطبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیکچو درد در تو نبیند که را دوا بکندتو با خدای خود انداز کار و دل خوش دارکه رحم اگر نکند مدعی خدا بکندز بخت خفته ملولم بود که بیداریبه وقت فاتحه صبح یک دعا بکندبسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبردمگر دلالت این دولتش صبا بکند

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  8. #148
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56321
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    تو را گم کرده ام امروز
    و حالا لحظه های من گرفتار سکوتی سرد و سنگین اند
    و چشمانم که تا دیروز به عشقت می درخشیدند
    نمی دانی چه غمگین اند
    چراغ روشن شب بود برایم چشمهای تو
    نمی دانم چه خواهد شد
    پر از دلشوره ام
    بی تاب و دلگیرم
    کجا ماندی که من بی تو
    هزاران بار در هر لحظه می میرم

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  9. #149
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56321
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    ای باد بی​آرام ما با گل بگو پیغام ماای گل ز اصل شکری تو با شکر لایقتریرخ بر رخ شکر بنه لذت بگیر و بو بدهاکنون که گشتی گلشکر قوت دلی نور نظربا خار بودی همنشین چون عقل با جانی قریندر سر خلقان می​روی در راه پنهان می​رویای گل تو مرغ نادری برعکس مرغان می​پریای گل تو این​ها دیده​ای زان بر جهان خندیده​ایگل​های پار از آسمان نعره زنان در گلستانهین از ترشح زین طبق بگذر تو بی​ره چون عرقای مقبل و میمون شما با چهره گلگون شمااز گلشکر مقصود ما لطف حقست و بود ماآهن خرد آیینه گر بر وی نهد زخم شررهان ای دل مشکین سخن پایان ندارد این سخنای شمس تبریزی بگو سر شهان شاه خوکای گل گریز اندر شکر چون گشتی از گلشن جداشکر خوش و گل هم خوش و از هر دو شیرینتر وفادر دولت شکر بجه از تلخی جور فنااز گل برآ بر دل گذر آن از کجا این از کجابر آسمان رو از زمین منزل به منزل تا لقابستان به بستان می​روی آن جا که خیزد نقش​هاکامد پیامت زان سری پرها بنه بی​پر بیازان جامه​ها بدریده​ای ای کربز لعلین قباکای هر که خواهد نردبان تا جان سپارد در بلااز شیشه گلابگر چون روح از آن جام سمابودیم ما همچون شما ما روح گشتیم الصلاای بود ما آهن صفت وی لطف حق آهن رباما را نمی​خواهد مگر خواهم شما را بی​شمابا کس نیارم گفت من آن​ها که می​گویی مرابی حرف و صوت و رنگ و بو بی​شمس کی تابد ضیا

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  10. #150
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56321
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    امروزبیناتر ازمن کیست که تورامیبینم؟

    شنواترازمن کیست که سخن تورامیشنوم؟
    گویاترازمن کیست که ازتوسخن میگویم؟
    وداراترازمن کیست که تورادارم...؟؟؟

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

صفحه 15 از 52 نخستنخست ... 5678910111213141516171819202122232425 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. قوانين احمـقانه! (طنز!)
    توسط SysT3M در انجمن سرگرمي(طنز، بازي فكري، ...)
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 31st August 2010, 07:39 PM
  2. قوانین جالب
    توسط آبجی در انجمن دانستنیهای آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 12th February 2010, 10:07 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th January 2010, 06:10 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 6th January 2010, 12:55 PM
  5. خبر: افزايش وسعت مناطق شکار ممنوع در خوزستان
    توسط ØÑтRдŁ§ در انجمن اخبار اجتماعی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14th February 2009, 12:14 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •