در اين زندگي ِ تكراري،
هيچ چيز مطابق ميل ِما نخواهد بود.
هميشه شكلي هست
هميشه شكي هست.
حسرت هست
پشيماني هست.
اسير ِ عادت ها،
رنج ادامه دارد.
شادي با توهمات،
رنج با توهمات.
شادي را دور كن،
رنج را دور كن.
بديهي ست كه تمام رفتارهاي ما تحت نظر ذهن ماست.همه چيز از ذهن عبور مي كند و ذهن محورتمام فعاليت هاي ماست.
تمام باورها،پيش فرض ها،تجربه ها،دانش هاو ايده ها و نظرها و ديدها،تصاوير و صداها،اهداف،آرزوها وهمه و همه چيز در ذهن ذخيره مي شود و موقع فكر كردن يا حرف زدن يا رفتارهاي ديگرمورد استفاده قرار مي گيرد.در اين شرايط آزادي وجود ندارد.شما وابسته به آن چيزهايي هستيد كه در ذهن شما وجود دارد.چيزهايي كه در ذهن وجود دارد بدون شك در تمام فرآيند هاي زيستي موثر خواهند بود.
بنابراين فكر نكنيد كه ممكن است فكر يا رفتار و زندگي من يا شما درست باشد يا غلط.چون اصولا هر چيزي كه ما مي گوييم يا هر يك از رفتارهاي ما به گونه اي ناقص است.بايد به اين فرآيندها آگاهبود.صحت گفته هاي من يا شما اهميت چنداني ندارد،فقط از مسائل آگاه باشيد.البته در اين بين مسئله ي ندانستگي هم مطرح مي شود كه به نوعي با موضوع رهايي مرتبط است.در مورد آزادي ورهايي و ندانستگي بحث بسيار مفصل است.البته بيشتر مطالب وبلاگ در جهت شرح همين مسائلاست.
همچنين واضح است كه ذهن ما توسط جامعه و به طور كلي دنياي بيرون پرورش يافته است.يك موقع فكر نكنيد انسان شريف و با ارزش يا بي ارزشي هستيد.نه،شما توسط جامعه توليد شده ايد.صرفا براي اهدافي خاص.
فكر نكنيد موجودي استثنائي و پاك هستيد كه فقط به خاطر مسائلي كه گذشته است كمي تغييركرده ايد.نه،شما محصول جامعه ايد.شما بازيچه ي دست سوداگرانيد.
فكر نكنيد وضعيف جاري شما محصول تلاش هاي خودتان است و رشد مادي و معنوي خود را به
حساب خودتان نگذاريد.شما فقط يك بازيچه و برده ايد،همين.مثلا تصور كنيد كه فقيريد.آيا خودتان مسئول اين فقريد؟نه.اگر پدرتان هم مثل سرمايه داران ديگر دزديمي كرد و مالكيت هايي بدست مي اورد،يا اينكه بيشتر كار مي كرد يا بيشتر كار مي كرديد يا دزدي ميكرديد،اكنون وضع شما اين نبود.
حال فكر كنيد كه ثروتمنديد.خوب يا پدرتان يا خودتان دزد هستيد و حاصل زحمت هاي ديگران را به تملك خود در آورده ايد. در مورد مسائل معنوي هم وضع به همين صورت است.پس شرايط موجود را به رسميت نشناسيد.
كسي كه دانستگي و باورها و اعتقادات را به رسميت مي شناسد،ذهنش هم به همين ترتيب منفعل خواهد بود و از مسائل دنياي بيرون تاثير زيادي خواهد پذيرفت.نتيجه ي آن اسارت فكري ست كه همه ي ما گرفتار آنيم.
وقتي به تمام اين فرآيندها و واقعيت هاي زندگي توجه كنيد،وضع به تدريج تغيير خواهد كرد.بايد برايفراموش كردن تمام چيزهايي كه يادگرفته ايد اقدامي كنيد.آنگاه است كه آزادتر خواهيد شد و به صورتي كاملا جدي به فكر يك زندگي ِ جديد باشيد.آنگاه از اين بردگي و ناداني به سمت رهايي و اختيار حركت خواهيد كرد.
ساختار ذهن شما براي بردگي و وهم و خيال پرورش يافته است،تمام اين ساختمان را فرو بريزيد و براي آزادي زندگي كنيد!
علاقه مندی ها (Bookmarks)