گستره معنايي صبر
صبر در زبان عربي به معناي شكيبايي و خودداري است. اين واژه در كاربرد آن نسبت به انسان به معناي حالتي است كه موجب مي شود شخص خود را نسبت به فشارها، سختي ها، مشكلات، مصيبت ها و از دست دادن ها از درون پايدار و با استقامت كند و واكنش هاي تند و احساسي و دور از عقل و شرع بروز ندهد. به اين معنا كه انسان به طور طبيعي در برابر فشارهاي سخت و مصيبت هاي جانكاه به ويژه آن هايي كه ناگهاني و بدون پيش بيني بوده و از بزرگي خاصي برخوردارند، واكنش هاي تند و عصبي از خود بروز مي دهد و تحت تاثير عواطف و احساسات، رفتاري به دور از عقل و شرع انجام مي دهد.از حمله واكنش هاي عصبي و عاطفي مي توان به جزع و فزع و آه و ناله اشاره كرد. در مراحل عاطفي شديدتر نيز رفتاري را انجام مي دهند كه به دور از تدبير و عقلانيت است و آنان بي حساب و كتاب به آب زده و اعمال و كرداري را مرتكب مي شوند كه هم به زودي از آن پشيمان مي شوند و هم آثار بدي را به دنبال مي آورد كه گاه جبران آن ناممكن و ناشدني است.
با توجه به كاربردهاي قرآني واژه صبر كه با مشتقات آن 103 بار در 93 آيه و 45 سوره قرآن به كار رفته است. (المعجم المفهرس) مي توان ادعا كرد كه مفهوم صبر به معناي فضيلتي غيرقابل انكار مورد توجه و تاكيد قرآن است.در اين مفهوم صبر عبارت از تحمل و شكيبايي در برابر سختي ها و بلايا و مصيبت ها و از دست دادن جاني و مالي و مسائل مرتبط با آن در دنياست. از اين رو قرآن در آيه اي با برشمردن مصاديقي از اين مصيبت ها و از دست دادن ها، به ستايش صابران مي پردازد و مي فرمايد: و لنبلونكم بشي من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين؛ و ما شما را به چيزهايي چون ترس از آينده و گرسنگي و كمبود و از دست دادن هايي در جان و مال و ميوه ها مي آزماييم و تو به افرادي كه صبر پيشه مي كنند مژده بهشت را بده! (بقره آيه 157)
آيه 146 سوره آل عمران صابران را كساني برمي شمارد كه در برابر مصيبت ها و هر بلا و سختي و فشاري كه بر انسان وارد مي شود و چيزي را از او مي گيرد، تحمل كرده و سستي و ضعف به خود راه نمي دهد و ناتوان و عاجز نمي شود. بنابراين صبر و شكيبايي در آيات قرآني به معناي تحمل سختي ها و مصيبت ها و مشكلات است به گونه اي كه مهار امور از دست انسان بيرون نرود و كنترل اوضاع را به دست عواطف و احساسات نسپرد و با عقلانيت و تدبير عقل و شرع، استقامت و پايداري كند تا به مقصد خويش برسد و آن چه را مي خواهد به دست آورد؛ زيرا صبر و شكيبايي رمز توفيق انسان است و با آن مي تواند ازآزمايش و ابتلاي الهي سربلند بيرون آيد. (بقره آيه 155 و آل عمران آيه 186) از اين روست كه مساله صبر و شكيبايي در ميدان جنگ به عنوان يك اصل اساسي براي دست يابي به پيروزي بر شمرده شده و به مومنان صابر وعده پيروزي و ظفر داده شده است. (انفال آيه 65 و 66)

انواع صبر
خداوند در آيه 177 سوره بقره مصاديق صبر را بيان مي كند كه مي تواند نوعي دسته بندي و تقسيم براي صبر و اقسام آن باشد. خداوند در اين آيه مي فرمايد: والصابرين في الباساء و الضراء و حين الباس؛ شكيباورزاني در هنگامه مصايب و دشواري هاي زندگي و فقر و نداري و زيان ها و در هنگام جنگ و كارزار. در اين آيه صبر به حسب زمينه هاي گوناگون آن مشخص شده است كه مهم ترين مصاديق را مي توان در سه دسته ، 1- سختي ها ونداري ها 2- زيان ها و 3- جنگ و كارزار شناسايي كرد. واژه باساء در آيه به معناي سختي و رنجي است كه موجب مي شود آدمي در تنگنا قرار گيرد و راه گريزي نيابد. اين واژه هر چند با واژه باس از نظر ريشه لغوي يكي است ولي از نظر مفهومي تفاوت هاي ماهوي دارد، از اين رو در كنار هم قرار گرفته اند و تكرار يك واژه براي بيان يك معنا نيست. به سخن ديگر باساء دشواري ها و كمبودهايي است كه در زندگي بشر پيش مي آيد و آدمي مي بايست براي رهايي از آن سختي بسيار را تحمل كند و فشارهاي جانكاهي را به جان بخرد با اين همه در اين حالت وي ضرر و زياني نمي كند و از نظر مالي و جاني و عرضي نقصي در وي پديد نمي آيد؛ اما ضراء، فشارها و سختي ها و مصيبت هايي است كه موجب مي شود تا نقصي در بدن يا مال و يا جان در خود يا خانواده متحمل شود.
اما باس به معناي كارزار و جنگ است كه آدمي را در تنگنايي قرار مي دهد كه گريز از آن جز با كشتن يا اسارت دشمن ممكن نيست. به اين معنا كه يا مي بايست بكشد و دربند گيرد و يا كشته شود و يا در بند گرفته شود و ذلت و خواري بردگي و بندگي ديگران را به جان و تن بخرد. در اين آيه خداوند به سه دسته از مصيبت هايي كه انسان در زندگي با آن رو به رو مي شود به طور كلي پرداخته است ولي در آيه 155 سوره بقره مصاديق جزيي تر اين موارد بيان شده است. به اين معنا كه مي توان گفت از جمله مصاديق جزيي باس (جنگ و كارزار) خوف وترس از آينده است. آدمي هنگامي كه در كارزار قرار مي گيرد مي ترسد؛ زيرا هر آينه اين احتمال هست كه كشته شود و يا به بند گرفتار آيد و به اسارت رود.
خوف ترس از آينده تاريكي است كه از آن آگاهي ندارد، چنان كه حزن، اندوه برگذشته اي است كه از دست رفته و نتوانسته به هدف و مقصد و مقصود خود دست يابد. انساني كه هراسان و ترسان است همواره از پيش آمدهايي در هراس است كه هنوز رخ نداده است و مي ترسد كه اين رخداد موجب شود جاني و مالي و عرضي را از دست دهد و يا به هدف و مقصد و مقصودي نرسد. به كار بردن خوف به جاي باس در آيه 155 بقره از يك نظر نوعي عموميت را نيز بيان مي كند. به اين معنا كه گفته شود كه خوف از نظر معنايي عام و باس و جنگ مصداقي از آن است. از اين رو مي توان باس را يكي از مصاديق خوف دانست. با اين همه خوف و باس متناظر به يك ديگر هستند و دو آيه يك معنا و يا يك نوع از انواع صبر را بيان مي كند كه انسان مي بايست در برابر اين دسته از آزمايش ها و ابتلاء وامتحان الهي خود را آماده كند و در برابر آن صبر و شكيبايي پيشه نمايد.
تقدم خوف بر مصاديق ديگر در حقيقت بيان اين معناست كه انسان بيش از هر چيز دغدغه امنيت دارد و مساله امنيت و آرامش روحي و رواني از يك سو و آرامش و امنيت اجتماعي و جاني و مالي از سوي ديگر مهم ترين دغدغه اوست. از اين رو هنگامي كه از دغدغه هاي آدمي سخن به ميان مي آيد همواره از مساله امنيت سخن گفته مي شود. به گونه اي كه در مفهوم سعادت دو عنصر امنيت و آسايش به عنوان مولفه هاي اساسي آن معرفي مي شود. د رآيات قرآن درباره جامعه برتر زميني از جامعه اي سخن گفته مي شود كه: آمنه مطمئنه ياتيها رزقها رغداً، سرزميني كه از امنيت برخوردار بوده و جامعه با آرامش (اطمينان) روحي و رواني از آسايش همه جانبه برخوردار مي باشد. در اين آيه امنيت و آرامش در كنار آسايش به عنوان عناصر و مولفه هاي جامعه برتر مطرح شده است. ويژگي هاي بهشت قرآني آن است كه عناصر اصلي آن را امنيت و آرامش و آسايش تشكيل مي دهد و انسان در آن جا دچار خوف از آينده و اندوه بر گذشته نيست( فقدان امنيت و آرامش روحي و رواني) و هم چنين همه چيز فراهم است و در آسايش كامل به سر مي برد. (نگاه كنيد سوره انسان و واقعه و الرحمان)

راه رسيدن به امنيت و آرامش
قرآن راه دست يابي به امنيت و آرامش را اموري چند بر مي شمارد كه يكي از مهم ترين آنها دفع فتنه و از ميان برداشتن آن است. (و قاتلو هم حتي لاتكون فتنه) مصابره و صبر در ميدان عمل و جنگ و جهاد مي تواند اين پيروزي را تضمين كند. (انفال آيات 55 و 56)اما مصداق باساء، در آيه 155 بقره گرسنگي است كه انسان در اين حالت دچار سختي و رنج و كمبودهايي در زندگي روزانه خود است ولي دچار نقص نمي گردد و با تحمل اين گرسنگي و مانند آن ها مي تواند از آن رهايي يابد. شكيبايي (صبر) و بردباري (حلم) و استقامت (پايداري) مي تواند بهترين راه براي رهايي از چنين مشكلاتي باشد. اين گونه گرفتاري ها و كمبودها كه دومين عنصر از عناصر اصلي زندگي بشر را مورد هجوم قرار مي دهد و آسايش وي را دچار اختلال مي كند در طول زندگي بسيار اتفاق مي افتد. از اين رو در آيه نسبت به نقص مقدم شده تا بيان شود كه در چه مرتبه اي از دغدغه هاي انساني قرار دارد اين نوع ابتلائات بيش از انواع ديگر آن است. شخص مي بايست هم چنان كه نسبت به آزمايش هايي كه درباره امنيت و آرامش وي صورت مي گيرد صبر و شكيبايي پيشه كند بايد نسبت به مسايلي كه آسايش وي را نيز تهديد مي كند و او را در رنج و كمبود مي افكند شكيبايي ورزد.
بخش سوم آيه 155 بقره به بيان مصاديق ضراء پرداخته است. ضراء به معناي زيان از بهره و سود است. به خلاف خسران كه زيان از سرمايه و اصل مال است. در اين جا به ضررهايي اشاره مي شود كه نقصي را در مال و جان و بهره هاي آن پديد مي آورد. اين ها هر چند كه مهم هستند ولي از نظر ارزشي در آيات قرآن در مرحله سوم قرار مي گيرند؛ زيرا زيان مالي و جاني زماني كه خسران نباشد مشكل اساسي نيست.انسان مي تواند هرگونه ضرر و زياني را جبران كند. تقدم مال بر جان از آن رو صورت گرفته است كه مال به جان هر شخصي بسته است. سخن در اين آيه از آزمون است و كسي كه متحمل آزمون مي گردد جاني عزيز را از دست مي دهد نه آن كه جان خودش گرفته مي شود؛ زيرا با جان ستاني و از دست دادن جان، امتحان ديگر معنايي ندارد. در اين آيه سخن از آزمون شخص با نقص هايي است كه به آن دچار مي شود. البته مي توان براي نفس و نقص در آن دو، معناي ديگر نيز گفت. به اين معنا كه گاه مراد از نقص در نفس به معناي از دست دادن بخشي از بدن است مانند آن كه دست و پايش بريده شود و يا چشم و گوشش را از دست دهد و گاه مراد از نقص در نفس همان از دست دادن فرزندان باشد كه جزو نفس انسان است.
بنابراين سه احتمال در نفس و كمبود در آن داده مي شود كه در هيچ يك از احتمالات منظوره از دست دادن خود جان شخصي كه مبتلا مي شود نيست؛ زيرا در اين صورت نه تنها ابتلا و امتحان معنا نخواهد يافت بلكه نقص مفهوم درستي نمي يابد؛ زيرا نقص به معني از دست دادن بخشي از چيزي است و اگر شخص خود، جانش برود در اين صورت نقص نيست بلكه فقدان كل است.به هر حال شخص مبتلا ممكن است عزيزي يا فرزندي و يا بخشي از تن خويش را از دست دهد و دچار نقص گردد.تقدم مال بر جان و نفس در اين صورت معناي درستي مي يابد؛ زيرا در اين آيه مال بر نفس مقدم شده تا نشان دهد كه ابتلا بر مال سخت تر از نفس است.از ديگر مصاديق ضراء و نقص و از دست دادن، ثمرات و ميوه هاست. به اين معنا كه آزمايش ديگري كه انجام مي شود نسبت به سود سرمايه هاي مالي و جاني است. مانند آن كه نوه و نبيره اي را از دست دهد و يا بهره و سود سرمايه اي از او كاهش يابد و از اين لحاظ دچار ضرر و زيان گردد.با توجه به آيات قرآني مي توان به سادگي دريافت كه صبر بر چه چيزهايي، از ارزش والايي برخوردار است. ترتيب ذكر شده در آيه 157 سوره بقره به خوبي اين معنا را باز مي نمايد.

زمينه هاي ايجاد صبر
براي اين كه شخص به مقام صبر دست يابد و صابر و شكيبا گردد مي بايست از نظر اعتقادي و بينشي و نيز نگرشي به گونه اي باشد كه مشكلات و مصيبت هاي گوناگون را برتابد و جا نزند. قرآن در برخي از آيات به بسترهاي ايجادي صبر اشاره كرده است كه در اين جا به برخي از آن ها پرداخته مي شود..1 هستي شناسي: انسان مي بايست به اين مقام بينشي دست يابد كه همه هستي در دست با اقتدار فرزانه اي آگاه و دانا و توانا مي گردد و هيچ چيزي از دايره قدرت و علم او بيرون نيست. از اين رو بايد بداند كه هر چيزي از بد و خوب مي رسد، با علم و آگاهي خداوند است. بنابراين اگر بدي و آسيبي به او رسد بداند كه از سوي خداوند است و اوست كه امور هستي را مي گرداند و به افرادي چيزي مي دهد و يا مي گيرد. (آل عمران آيه 140 و نحل آيه 53) و بر اين باور پا فشارد كه انالله و انااليه راجعون (بقره آيه 156)
.2 سنت الهي: بر اين باور باشد كه سنت خداوند اين است كه مي بايست همگان را بيازمايد و سنت آزمون و ابتلا را بشناسد و آن را باور داشته باشد. (بقره آيه 155 و آل عمران آيه 146) و بر اين عقيده باشد كه آزمون امت سخت تر و دشوارتر است و به صرف اينكه بگويد ايمان آورديم نمي تواند خود را در آرامش و آسايش ببيند: احسب الناس ان قالوا آمنا و هم لايفتنون..3 سنت پاداش: اين كه ايمان به آيه اي از آيات خدا و عمل به هر كار نيكو و اطاعت از هر دستوري از دستورهاي خدا و پيامبر و اولوالامر، پاداشي را به دنبال خواهد داشت. پس اگر بر مصيبت ها صبر كند از خدا پاداشي درخور مي گيرد و بداند و باور داشته باشد كه خداوند براساس آيه: نعم اجرالعاملين الذين صبروا و علي ربهم يتوكلون؛ پاداش انسان هاي پرتلاش و شكيبايي كه در همه كارهايشان بر خدا توكل مي ورزند را بسيار خوب مي دهد. (عنكبوت آيات 58 و 59) اين اجر و پاداش فراتر از عملي است كه انجام مي دهند و فراتر از واكنشي است كه نسبت به مصيبت از خود بروز مي دهند. (نحل آيه 96)
.4 اميد قطعي به گشايش: انسان مي بايست به اين مسئله اميد داشته باشد كه در پي هر تنگنا و سختي و مصيبتي، آرامش و آسايش و آساني است؛ بلكه به اين مقام از باور برسد كه اين گشايش فراتر و بيش تر و از نظر شمارش نيز افزون تر از مصيبت و سختي است كه بدان مبتلا شده بود. از اين رو خداوند مي فرمايد پس از هر عسر و سختي دو آساني است. (انشراح آيات 5 و 6) اين آساني هم در دنياست و هم در آخرت مي باشد. به اين معنا كه وي دو سود در دنيا مي برد و يا دست كم از گشايش و آساني دوگانه اي برخوردار مي گردد.خداوند در آيات 41 و 42 سوره نحل بيان مي كند كه اين پاداش ها در همين دنيا خواهد بود و اختصاص به آخرت ندارد و ما براي صابران در همين دنيا جايگاه نيكو و پاداش خوب در نظر گرفته ايم.
.5 يادكرد قهرمانان صبر: انسان به طور طبيعي از الگوها پيروي مي كند و آنان را سرمشق زندگي خويش قرار مي دهد. الگوها به ياد مي آورند كه انسان، هم قادر به عبور از بحران مشكلات و مصيبت هاست و هم اين كه اين راه پيش از اين پيموده شده و انسان هايي با پيروي از راه صبر و شكيبايي به پيروزي و مقصد و مقصود رسيده اند. از اين رو قرآن به كساني كه گرفتار مصيبت هستند الگوهايي را مطرح مي كند كه از آن ميان پيامبران اولوالعزم(علیهم السلام) هستند: فاصبر كما صبر اولوالعزم من الرسل؛ پس همانند پيامبران داراي عزم و اراده قوي شكيبايي ورز. (احقاف آيه 35).6 ايمان به قضا و قدر: يكي ديگر از مسايلي كه به انسان كمك مي كند تا در برابر دشواري ها و مصيبت ها صبر پيشه كند، باور به قضا و قدر است. وقتي انسان بداند كه هر چيزي كه انسان بدان گرفتار شده بر پايه برنامه اي از پيش تعيين شده است، بي تابي كم تري از خود بروز مي دهد و جزع و فزع نمي كند. به ويژه كساني كه مي دانند كه اين از ناحيه خداوندي حكيم و فرزانه است.
خداوند در آيه 22 سوره حديد به قضا و قدر در مصيبت ها و سختي ها اين گونه اشاره مي كند: ما اصاب من مصيبه في الارض و لا في انفسكم الا في كتاب من قبل ان نبراها ان ذلك علي الله يسير...؛ به هيچ كس مصيبتي در بيرون (زمين) و يا در جانشان نمي رسد مگر آن كه پيش از اين، در كتابي نوشته شده است و براي خداوند اين كار آسان است. بنابراين انسان نمي بايست از آن چه از دست داده اندوهگين شود و افسوس بخورد و به آن چه به دست آورده شادمان گردد.در اين آيه از مردم مي خواهد كه به مصيبت هاي وارده اين گونه بنگرند كه آنها از جانب خداست و قضا و قدر حتمي است كه مي بايست انجام شود و انسان در برابرش شكيبايي كند نه آن كه افسوس و حسرت بخورد و به حزن و اندوه دچار شود.انساني كه معتقد به قضا و قدر و سنت الهي باشد واكنشي مثبت از خود بروز مي دهد كه همان شكيبايي و صبر است؛ زيرا مي داند كه سنت و قوانين الهي قابل تغيير نيستند. (فاطر آيه 43)
.7 ابزار تكاملي: انسان مي بايست به اين باور برسد كه دنيا براي انسان بستري براي آزادسازي ظرفيت هاست و در اين جاست كه مي تواند راه تكامل را در پيش گيرد و به كمال شايسته اش برسد. باور به اين كه ابتلائات و مصيبت هايي كه بر او وارد مي شود زمينه ساز بروز استعدادها و توانمندي هايي است كه در او سرشته شده و در اين مشكلات و سختي ها خود را آزاد مي سازد و به فعليت مي رساند. باور به اين فلسفه وجودي بسياري از مصيبت ها و آزمايش ها و ابتلائات، توانمندسازي و ظرفيت سازي براي رشد و تكامل اوست و اين باور كه در شكيبايي مي تواند به كمال خود برسد، يكي از بسترهاي مناسب تعالي و تكامل بشر است. (فرقان آيه 20)اين ها شماري از امور بينشي و نگرشي است كه به انسان كمك مي كند تا شخصي صابر و شكيبا شود. در حقيقت اين مسايل و اعتقادات، زمينه ايجادي صبر را فراهم مي آورد.

موانع ايجادي صبر
قرآن همان گونه كه به علل و عوامل ايجادي صبر توجه مي دهد به آسيب شناسي آن پرداخته و علل و عواملي كه مانع از ايجاد صبر در شخص مي شود را توضيح و تبيين مي كند. در اين جا تنها به يكي از مهم ترين اين موانع اشاره و بدان بسنده مي شود؛ زيرا اين مانع از موانع مهمي است كه قرآن در چند آيه بدان اشاره مي كند و حتي پيامبر(ص) را نسبت بدان هشدارباش مي دهد. اين مانع، چيزي جز شتابزدگي نيست؛زيرا عاملي بسيار مهم در راه تحقق صبر و شكيبايي است.انسان داراي طبيعتي است كه وي را شتابزده مي كند: خلق الانسان من عجل (انبياء آيه 37) هرگاه كارها به مراد نرفت جام صبرش لبريز مي شود و رفتاري شتاب آلود در پيش مي گيرد. از اين رو خداوند به پيامبر(ص) دستور مي-دهد و سفارش مي كند كه همانند پيامبران اولوالعزم عمل كند و در كارها شتابزده نباشد. (احقاف آيه 35) بنابراين ميان شتابزدگي و عجله از سويي و صبر ارتباط معناداري وجود دارد. اين آيه به صراحت بيان مي كند كه هرگاه شتاب از دري آمد صبر از دري ديگر مي گريزد. بنابراين لازم است انسان خود را كنترل و مهار كرده و نگذارد تا غريزه و يا فطرت و يا طبيعت شتابزدگي بر وي چيره شود؛ بلكه تلاش كند تا آن را با نيروي عقل و خرد و تقوا مديريت كند و نگذارد تا بر جان و قلب و عقلش حاكم گردد.بنابراين مي توان گفت كه از جمله موانع ايجادي بلكه مهم ترين و اساسي ترين مانع كه قرآن براي صبر برمي شمارد، شتابزدگي است كه همگان مي بايست نسبت به آن حساس و هوشيار باشند.

صبر در روايات
اميرمؤمنان علي(علیه السلام) مي فرمايد: ينزل الصبر علي قدر المصيبه و من ضرب يده علي فخذه عند مصيبته حبط عمله؛ صبر به اندازه مصيبت نازل مي شود و هر كس در هنگام مصيبت با دست بر رانش بزند عمل را از ميان برده و پاداشش را از دست داده است.(نهج البلاغه، صبحي صالح ص495)هم چنين مي فرمايد: اگر صبر پيشه مي كني مانند آزادگان (و يا اهل كرامت) صبر بورز؛ وگرنه همانند نادانان ناآزموده (و چهارپايان) آن را فراموش كن.(همان ص 548 دو حديث)و نيز مي فرمايد: صبر و شكيبايي، در نهايت پيروزي را به همراه خواهد داشت هر چند زمان آن به درازا كشد.(همان ص 499)هم چنين فرمود: صبر بر دو گونه است: صبر بر مكاره و چيزهايي كه تو را ناخوشايند است و صبر بر چيزهايي كه دوست مي داري و آن را از دست مي دهي.(همان ص 478)