دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

[mamadshumakher]

امروز دیگه رفتیم دانشگاه.
هرچی به بچه ها میگم دوستان من گلان من رفیقان من
من درگیرم.کار دارم کلاس نرید کلاس نریم کلاس نرند تشکیل نشه دیگه امروز طاقتشون برید
همشون رفتن
حالا صبح رفتیم 15 مین استاد دیر کرد گفتم پاشین بریم هی معطلی دادند.کیفارو برداشتیم بریم استاد پرید تو کلاس و درو بست

هیچی دیگه درس شروع شد.حالا مگه بیخیال میشه؟میگه همین امروز باید یک فصل درس بدم چون 2هفته ی دیگه نمیام تا بعد از عید هم 1 جلسه نمیام حالا مگه 2 هفته ی دیگه ایشون میومد ما میرفتیم؟

کلاسا همینجوووور پشت هم .خیلی وقته نرفتیم دانشگاه عادت نداشتیم تا ساعت 6 بودیم اما انگار 3 روز تو بیابون بدون آب و عذا مونده بودیم از بس خسته شدیم.