دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: نقش جمشيد شاه و فريدون در اسطوره های کهن ایران زمین

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض نقش جمشيد شاه و فريدون در اسطوره های کهن ایران زمین

    نقش جمشيد شاه و فريدون در اسطوره های کهن ایران زمین

    جمشيد از قدرتمند ترين پادشاهان اسطوره اي درفرهنگ ایران زمین است كه به ايجاد نظام طبقاتي و جامعه مدني پرداخت ومردم را با مشاغل شهري مانند نساجي ، خياطي ، معماري ، پزشكي ، صنعتگري ، كشتيراني و استخراج سنگهاي قيمتي آشنا كرد . جمشید در تمام ملتهای منطقه جایگاه ویژه ای دارد . برای نمونه در بسیاری از کتب تاریخ عربی بارها به نیکی و درستی از وی یاد شده است.نسبت دادن شهر پارسه داریوش شاه به نام تخت جمشید از دیگر نمونه های بزرگی و شکوه اوست.
    جشن نوروز يادگار روز تاجگذاري اوست كه به دو بخش نوروز عامه و خاصه تقسيم مي شود . از اقدامات ديگر جمشيد ، تقاضاي جاودانگي براي نوع بشر است كه مورد پذيرش اهورا مزدا واقع شد . ساختن ورجمكرد (بهشت زميني) نيز براي بقاي نسل انسان ها پس از يخبندان مهر كوشان بود كه از كارهاي ديگر اوست . جمشيد با داشتن قدرتي بي پايان و ملتي سالم و جاودان دچار غرور شد و اين موفقيت هاي يزداني را به خود نسبت داد . از اين رو دچار خشم الهي گشت و فرّه ايزدي از او دور شد . و به جاي وي پادشاهي سفاك از عربستان به نام ضحاك بر تخت نشست كه سال ها مردم را آزار و شكنجه داد تا اين كه يكي از نوادگان جمشيد به نام فريدون به پشتيباني كاوه آهنگر قدرت را به دست گرفت و ضحاك را به فرمان سروش در كوه البرز زنداني ساخت . لايه هاي اجتماعي زمان جمشيد را احيا كرد و به گسترش قلمرو سلطنتي خود از ايران به توران و روم پرداخت . او جشن مهرگان را به عنوان روز جلوس خود پايه گزاري كرد وي پيرو آيين مهر يا ميترائيسم بود . فريدون پس از مدتي پادشاهي ، محدوده فرمانروايي خود را بين سه پسرش ايرج و سلم و تور تقسيم كرد اما سلم و تور بر اثر حسادت ، ايرج را كشتند زيرا خواستار ايران جايگاه فرمانروايي او بودند .بعدها فرزند ايرج ، منوچهر انتقام پدر را گرفت و پادشاهي ايران بزرگ را عهده دار شد .


    واژه جمشید به معنای دو قلوی درخشان است زیرا وی با خواهرش جمک ( یمک در پهلوی) همزادان اولیه بودند. در سانسکریت «یه مه» نام نخستین مرد و پادشاه جهان مردگان است. (کزازی، 1385/262) پدر جمشید اولین سازندة نوشابة آیینی هوم است. شاید پیوند جمشید با شراب از این موضوع سر چشمه گرفته باشد. (جام جم، جامی بود که افلاک و ستارگان روی آن نقش شده بود و به کمک آن آینده را پیش بینی می‌کردند. اما برخی تعبیرات دیگری دارند مثلاً جام جم را همان مناره اسکندریه می‌دانند بعضی نیز جام جم را «آب» که مایة حیات رنگارنگ جهان است تصور کرده‌اند و گروهی آن را نفس انسان کامل دانسته‌اند که نشان دهندة واقعیات هستی است). (رک: اینترنت )
    جمشید همانند دیگر پادشاهان ایران باستان، موبد و حافظ آیین‌ها بود.
    اقدامات جمشید شاه

    1- ایجاد چهار طبقة اجتماعی موبدان، سپاهیان، کشاورزان، صنعتگران که به ترتیب با نامهای آتورنیان، تیشتاریان، پَسو ییِ، اُهتوَخوشی در شاهنامه از آن‌ها یاد شده است. (رک: شاهنامه/ ج1 ابیات 374-387)
    2- کشف جواهرات (1/395-397) و ساخت عطریات (1/398-399)، ساخت سلاحهای جنگی (1/365-369)، نساجی و خیاطی (1/370-372)، معماری (1/391-394)، پزشکی (1/399)، کشتیرانی (1/401)
    3- تاج گذاری و استخدام دیوان برای بردن تختِ وی به آسمان. این کار در نوروز انجام شد. مردم پس از تشکیل جامعه مدنی، جمشید را به عنوان پادشاهی محبوب گوهر باران کردند و این رسم از آن روزگار به یادگار ماند:
    (رک: کزازی، 1385/262-271)
    چو خورشید تابان میان هوا
    نشسته بر او شاه فرمانروا
    جهان انجمن شد بر تخت اوی
    شگفتی فرومانده از بخت اوی
    به جمشید بر گوهر افشاندند
    مر آن روز را روز نو خواندند
    سر سال نو هرمز فَورَدین
    بر آسوده از رنج تن دل زکین
    (1/406-409)


    چنین جشن فرخ از آن روزگار
    به ما ماند از خسروان یادگار
    (1/411)


    ( در جهان بینی زرتشتی هر ماهی نامی داشت و هر روز هم نامی، نام ماه‌ها در روزها تکرار می‌شد. هرگاه نام ماه و روز یکی می‌گشت، جشن می‌گرفتند. از این رو تعداد اعیاد زرتشتی نسبت به ادیان دیگر بیشتر است.
    در آن زمان تابستان بزرگ از نوروز یعنی آغاز بهار شروع می‌شد و زمستان بزرگ از آغاز پاییز (مهر ماه) و دو جشن بزرگ نوروز و مهرگان در این ایام برگزار می‌شد.
    جشن نوروز به دو قسمت نوروز عامه و خاصه تقسیم می‌شد. پنج روز، نوروز و مهرگان عامه بود و یک روز، نوروز خاصه.
    رسم‌های مهرگان و نوروز:

    1- بار عام شاهان.
    2- اهدای پول و لباس به مردم.
    این جشن‌ها در زمان هخامنشیان پایه‌گذاری شده است و چهار جشن معروف نیز مهرگان، تیرگان، فروردینگان و بهمنگان بودند) (رک: رضی، هاشم، 1381)
    (نوروز را در اصل می‌توان جشنی آیینی دانست که در پنج روز آخر اسفند و پنج روز اول فروردین، فره‌وشی‌ها، هال یعنی روح مردگان به دیدار زندگان می‌آیند و مراسم خانه تکانی، جشن و شیرینی و دید بازدیدهای عید به همین علت برگزار می‌شود اما جشن نوروز به شکل امروزی موجود نبود)
    (رک: کزازی، 1385، ج1/271)
    4- ساختن ورجمکرد (بهشت زمینی) که برای باقی ماندن نسل بشر پس از سرمای «مهرکوشان» به فرمان اهورامزدا ساخته شد. این کار جمشید با طوفان و کشتی نوح قابل مقایسه است.
    (رک: همان/269 و 309-311)
    5- تقاضای جاودانگی، سلامتی و جوانی برای مردم از آناهیتا (خدای آب)، اَشی (خدای راستی) و دروَسپه. (رک: همان/271)
    جمشید بزرگترین پادشاه پیشدادی و دارای بیشترین فرّه ایزدی است. او تنها کسی است که قبل از زردشت، رودررو با اهورامزدا سخن می‌گوید و به وی پیشنهاد پیامبری می‌شود اما جمشید فقط سرپرستی گیتی را می‌پذیرد و از اهورامزدا صور و تازیانه‌ای می‌گیرد. در این مدت نسل بشر در کمال سلامتی رو به افزایش بود و جمشید با استفاده از داده‌های اهورا، سه بار زمین را گسترش داد تا به اندازة کافی برای مخلوقات وسعت پیدا کند.
    فرمانروایی وی نهصد سال به طول انجامید و از نظر نمادی نشانة سه کوچ بزرگ آریایی است.
    سالهای بی مرگی، سلامتی و اطاعت مردم، جمشید را شاد و مغرور ساخت، از این رو خود را در هنر با خداوند برابر فرض کرد و بر اثر این سرکشی، فرّه ایزدی (هاله اثیری، اورا) که همان نور تأیید الهی است از او دور شد و این کار در سه مرحله به صورت پرنده‌ای که از وی جدا می‌شد، انجام گرفت.
    «فرّه» به ترتیب به مهر، فریدون و گرشاسب رسید.
    (رک: کزازی، 1385، ج1/272-273؛ صفا،ذبیح الله 1379/427 به بعد؛ دایرة المعارف فارسی، ج 1، 1381/747؛ لغت‌نامه دهخدا، ج 5 زیر نظر محمد معین و جعفر شهیدی/ ستون 3/7855)
    ماجراي جمشيد و ضحاك
    در همان زمان در عربستان پادشاهی بخشنده به نام مرداس می‌زیست. پسرش «ضحاک» به دستیاری اهریمن پدر را در چاه انداخت و خود پادشاه شد. این شخصیت اسطوره‌ای در «ریگ ودا» به صورت ماری نمادین و اسطوره‌ای یا سه سر به نام «داسا» ظاهر می‌شود که پهلوان هندی به نام «شریتا» او را از پای در می‌آورد.
    اژی داهاکای اوستایی نیز ماری سه سر و شش چشم است که فریدون، پهلوان ایرانی آن را می‌کشد.
    در اسطوره‌های یونانی نیز پهلوان بزرگ، هراکلس پتیاره‌ای سه سر به نام گرینئووس (geryoneus) را از پای در می‌آورد که می‌تواند همتای یونانی، «داسا» و «داهاکا» باشد.
    شاید اژی داهاکای اوستایی با قوم «داها» که دشمن آریائیان بودند در آمیخته و اسطورة «دهاک» ماردوش را پدید آورده باشد.
    (رک: کزازی، ج1، 1385/276-277)
    اهریمن پس از آلودن دست ضحاک به خون پدر و بر تخت نشاندن او، آشپز وی شد و با تهیة عذاهای - گوشتی که خوردن آن در جهان بینی ایران باستان نوعی گناه و تقویت نیروهای اهریمنی است - وی را پروراند، ضحاک از صرف غذاهای لذت بخش خشنود بود و اجازه داد شیطان به نشانة قدردانی شانه‌های او را ببوسد و همین سبب رویش دو مار از کتف‌های او شد. اهریمن بار دیگر به شکل طبیعی درآمد و دستور داد مغز سر انسان‌ها را غذای ماران سازند تا آرام گیرند و هدف او از این پیشنهاد در واقع، نابودی نسل بشر بود.
    با دور شدن فرّ ایزدی از جمشید، گمراهی و هرج و مرج در ایران آغاز شد و فرمانروایان محلّی به دنبال یافتن شاهی مقتدر به ضحاک، پیشنهاد فرمانروایی ایران را دادند او نیز به سرعت پذیرفت پس از این واقعه، جمشید پنهان شد و پس از صد سال توسط یکی از دستیاران اهریمن به نام «سپیتیور» کشته شد.
    ضحاک چهل سال قبل از سرنگونی حکومت هزار ساله‌اش خواب دید که سه نفر به او حمله کرده و شخص جوانی از بین آنها، وی را به بند می‌کشد. پس شتاب زده خواب را با اخترشناسان در میان گذاشت و آنها زایش «فریدون» را به ضحاک خبر دادند. از آن پس ضحاک آرام نداشت و در جستجوی فریدون بود. پدر فریدون، «آبتین» خوراک ماران ضحاک شد. مادرش فرانک، فریدون را به مزرعه‌داری سپرد تا با گاو خود «برَمایه» فریدون را پرورش دهد. آنگاه به الهام الهی وی را به عارفی ساکن در کوه سپرد. فریدون در شانزده‌ سالگی از ماجرای زندگی خود آگاه شد. از طرفی ضحاک برای آرامش وجدان، استشهاد نامه‌ای تنظیم کرد که مردم و درباریان به عدالت او گواهی دهند. اما کاوه آهنگر به قصر آمد و با فریاد اعتراض، کاغذ را زیر پا له کرد زیرا هیجده پسرش را در راه مارهای ضحاک از دست داده بود. اگر چه ضحاک سعی کرد با برگرداندن پسر کوچک کاوه از او دلجویی کند ولی کاوه بلافاصله پس از خروج از قصر، پیشبند آهنگری خود را بر سر چوبی بست و به صورت پرچم کاویان درآورد و دست به شورش زد. مردم با او متحد شدند و به سوی فریدون رفتند و به رهبری وی از اروندرود گذشتند و قصر ضحاک را تسخیر کردند. در آن زمان ضحاک به هند رفته بود تا خود را در استخر خون بشوید که شاید از این طریق، فال اخترشناسان خنثی شود.
    فریدون از فرصت استفاده کرد و تخت قدرت را به دست گرفت و همسران ضحاک «ارنواز» و «شهرناز» را – که خود از تبار پادشاهان ایرانی بودند - اختیار کرد. ضحاک به وسیلة وزیر خود «کندرو» از این خبر تلخ آگاه شد. برای مبارزه به کاخ آمد اما فریدون او را دستگیر کرد. در همان لحظه سروش نزد فریدون آمد و به او توصیه کرد که فقط ضحاک را در البرز کوه به بند کِشَد زیرا اگر او را بِکُشد، سال اسطوره‌ای به پایان خواهد رسید در حالی که هنوز زمان آن فرا نرسیده و مرگ ضحاک در آینده به دست گرشاسپ خواهد بود.
    (رک:ج1/ ب 551-1063؛کزازی، 1384، ج 1/ صص 286-324)
    (لازم به توضیح است که سال اسطوره‌ای در عقاید ایران باستان به چهار سه هزاره تقسیم می‌شود:
    1- آفرینش بالقوه و مینوی
    2- بندهشن: آغاز آفرینش سرشار از پاکی.
    3- گومیچشن: دورة هجوم اهریمن به سرزمین نور و پاکی و آمیخته شدن بدی با آن.
    4- ویچارشن (جدایی): آفرینش آلوده به پاکی می‌گراید. در این زمان، سوشیانت موعود زرتشتی ظهور کرده و دنیا را از آلودگی نجات می‌دهد.
    (رک: کزازی، میر جلال الدین، مازهای راز)
    اقدامات فریدون

    1- شکست دادن و به بند کشیدن ضحاک، بزرگترین نماینده اهریمن که می‌خواست فرّة ایزدی و فرمانروایی هفت کشور را به دست آورد. (ج1/ ب 1025، 1039، 1041)
    2- سامان دادن به جامعه و احیای لایه‌های اجتماعی زمان جمشید (ج1/ ب 1055-1057)
    3- گسترش قلمرو سلطنتی از ایران به توران و روم در طی پانصد سال پادشاهی (ج1/ 1074)
    4- پاک کردن جهان از بدی و نابخردان (ج1/ب 1067-1068 و 1107-1108)
    5- بر پایی جشن مهرگان: تاج‌گذاری فریدون در روز «هرمزد» از ماه «مهر» بود:.
    به روز خجسته سر مهر ماه
    به سر بر نهاد آن کیانی کلاه
    (1/1066)

    جشن مهرگان از بزرگترین جشنهای ایرانی است.
    (رک: کزازی، میر جلال الدین، 1384/ج1/324 به بعد)
    (برخی این روز را روز به زنجیر کشیده شدن ضحاک می‌دانند و برخی روز گسترش زمین) (اینترنت)
    (شانزدهم مهر ماه روز مهر بود. آیین مهرِ فریدون که معتقد به «بغ» مهر است بعدها با «میترائیسم» درآمیخت و پیشوای آن «مهر»، شصت سال پس از حمله اسکندر به ایران از ناهیدزاده شد به این آیین در ایران اشکانی و روم گسترش یافت و پس از رواج مسیحیت وارد فرهنگ دینی آنان شد و بسیاری از باورهای مسیحی از این کیش گرفته شده است. علاوه بر آن میترائیسم در مجامع صوفیان اثری عمیق به جانهاد. «میترا» خدای نژاد هند و ایرانی در هزار و چهار صد سال قبل از میلاد است.)
    (رک: کزازی، میر جلال الدین، 1385، ج 1/ 325)
    فریدون خود دارای آیین میترائیسم است در شاهنامه دو بار به این موضوع اشاره شده است:
    1- احترام و نماز بردن به خورشید هنگام رفتن به جنگ ضحاک:
    فریدون به خورشید بر بُرد سر
    کمر، تنگ بستش به کین پدر
    (1/ 822)

    2- تاج گذاری در ابتدای مهر ماه:
    فریدون چو شد بر جهان کامکار
    ندانست جر خویشتن شهریار
    به رسم کیان، تاج و تخت مهی
    بیاراست، با کاخ شاهنشهی
    به روز خجسته، سر مهر ماه
    بر سر بر نهاد آن کیانی کلاه
    (1/1064-1066)
    می روشن و چهره شاه نو
    جهان نو زِ داد و سر ماه نو
    (1/1070)
    پرستیدن مهرگان، دین اوست
    تن آسانی و خوردن آیین اوست
    (1/1073)


    فریدون در دوران فرمانروایی خود صاحب سه پسر می‌شود و پس از رسیدن آن‌ها به بهار جوانی، دختران شاه‌ یمن را برایشان خواستگاری می‌کند. شاه پس از امتحاناتی سخت آنان را می‌پذیرد و پسران و عروسان به ایران می‌آیند. فریدون در هنگام ورودِ آنها به شکل اژدهایی ظاهر می‌شود. تا شجاعت فرزندان خویش را بیازماید. پسر بزرگ از برابر او فرار می‌کند. وسطی به اژدها تیر می‌زند و پسر کوچک سرسختانه می‌ایستد و به اژدها اعلان جنگ می‌دهد. فریدون پس از دریافت میزان مقاومت آنها به شکل طبیعی بر می‌گردد و از پسران و عروسان، استقبال می‌کند و آنها را نام گذاری (نامزد) می‌کند (سنت جالب توجه درآن زمان این بود که نام گذاری فرزند پس از ازدواج صورت می‌گرفت)
    فریدون، فکر می‌کند مسئولیت پدری را انجام داده و خوشبختی را برای شاهزادگان فراهم ساخته است اما وقتی از اخترشناسان، طالع آنها را می‌پرسد، آینده‌ای پر هرج و مرج را می‌بیند از این رو فریدون تصمیم می‌گیرد تا زنده است قلمرو خود را بین سه پسر تقسیم کند. روم و غرب را به «سلم»، پادشاهی ترکان و چین را به «تور» و ایران و یمن (هاماوارن) را به «ایرج» می‌دهد.
    پس از سالها سلم، دچار تفکری شیطانی می‌شود و ادعا می‌کند به او ظلم شده چرا که ایران، سرزمین بهتر به پسر کوچتر (ایرج) تعلق گرفته است. از این رو با «تور» متحد شد و اعلان جنگ داد.
    فریدون وقتی این خبر را شنید آنها را نصیحت کرد و ایرج پس از مشورت با پدر برای مسالمت‌جویی نزد آنان رفت و حاضر شد حتّی پادشاهی خود را برای جلب رضایت پدر و جلوگیری از خونریزی رها کند اما تور که سرشار از خشم و کینه بود، با صندلی زرّین بر سر ایرج کوفت و او را کشت و سرش را نزد فریدون فرستاد. فریدون ناباورانه با مرگ پسر مواجه شد و دردمندانه شیون و نفرین سرداد و آرزوی انتقام کرد.
    دختر ایرج پسری به نام منوچهر (پورپشنگ) آورد. سلم و تور دریافتند که وی انتقام خون پدر را خواهد گرفت از این رو ابتدا با فریب و سپس با حمله به ایران خواستند او را از بین ببرند اما منوچهر به یاری سپاهی از جانب فریدون، هر دو را از پای درآورد و پادشاهی ایران از فریدون به او منتقل به او منتقل گشت

  2. کاربرانی که از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •