کار ریشه ای در تربیت چیست؟
این یک دیدگاه مدبّرانه و عاقلانه است که علاج واقعه را قبل از وقوع آن به عمل آوریم. عقلا معتقدند که مبارزه با علّت همیشه موثّرتر و کارسازتر از مبارزه با معلول است. اوّلی با فراغ بال و با ملاحظه کامل جوانب صورت می گیرد امّا موفقیّت ما در دوّمی بحران زده و کاملاً در جهت درمان است. لذا چه بسا نتوانیم عوارض و مضرّات پیش آمده را به طور کامل بر طرف کنیم. مبارزه با علّت یک رویکرد اساسی و بنیادین یا به تعبیر مرحوم استاد علّامه یک «کار ریشه ای» است.
پیشگیری تربیتی یعنی کاری کنیم که مترّبی حتّی المقدور سراغ زمینه های انحراف نرود. با چنین رویکردی بسیاری از مسائل و مشکلات از اساس برای او طرح نمی شود و بیماری های روحی اساساً پیش نمی آید تا مربّی بخواهد به فکر درمان آن ها باشد.
تربیت در این ویژگی، شباهت بسیار به رویکردهای نوین پزشکی دارد. در عالم طب مهم ترین شعار همین است که «پیشگیری مهم تر از درمان است» مثلاً به جای این که اوّل اجازه دهیم ویروس آنفولانزا شیوع یابد و بعد به درمان بیماران مبتلا بدان فکر کنیم، باید اندیشید که چگونه می توانیم از ورود ویروس به بدن جلوگیری نماییم. ارزش این رویکرد بسیار بالاست چون تأثیرگذاری آن به یقین عمیق تر از درمان است.
پیش گیری یا درمان؟
انسان های معمولی پس از آن که به بیماری یا مشکلی دچار شدند، به فکر درمان و رفع آن می افتند؛ ولی مردم دانا و آینده نگر سعی می کنند از وقوع حوادث ناگوار پیش گیری کنند.
چه بسا افرادی ، در مورد حفظ خانه یا ماشین خود، اقدامات لازم را انجام نمی دهند؛ امّا پس از آن که دزد به خانه ی آن ها آمد یا ماشین آن ها را برد، به این در و آن در می زنند...!
چه بسیارند پدران و مادرانی که به خاطر توجّه نکردن به مسائل تربیتی، فرزندان ناهنجار و بزه کار به جامعه تحویل می دهند؛ سپس برای درمان ایشان به روان پزشک و مشاور تربیتی مراجعه می کنند!
سپس چنین هشداری به مربّیان تربیتی می توان داد:
ز کعبه رفتم و حسرت خورم بر آن قومی که از زیارت دل های خسته می آیند!
اکنون، به جاست کمی در این باره بیندیشیم.
آیا درست است که صبر کنیم تا دل هایی خسته شوند؛ بعد به زیارتشان برویم؟ یا باید افراد را طوری تربیت کنیم که دل ها را خسته نکنند؟ به عبارت دیگر، آیا با معلول باید جنگید یا با علّت؟
اگر ما مقدّمات تربیت یک انسان را فراهم کنیم که خاطری را خسته نکند، کاری صحیح و اساسی انجام داده و با علّت مبارزه کرده ایم؛ امّا اگر در این کار کوتاهی کنیم تا او دزد و خائن و جانی بار آید و به هزاران نفر آسیب برساند و آن گاه به فکر چاره بیفتیم، کاری سطحی انجام داده و با معلول مبارزه کرده ایم.
آری، در وضع موجود، در نتیجه ی نبودن تربیت صحیح، چه بسیارند خسته دل هایی که باید به زیارت آن ها رفت؛ امّا اگر بخواهیم به کار بنیانی و ریشه ای بپردازیم، باید با صبر و حوصله و پشت کار اقدامی کنیم تا در آینده خسته دلی باقی نماند.
در تربیت آرمانی، پیش گیری اصل اوّلی و اساسی است که خود را در تابلوی روشن «صیانت» نشان می دهد. با پی گیری صیانت در واقع با «علّت ها» مبارزه می کنیم
چون حسّ ما بر عقل غلبه دارد و خوب نمی اندیشیم، فقط وقتی که کسی به خانواده ی معتادی رسیدگی می کند یا به فرزندان ورشکسته ی به زندان افتاده ای یاری می رساند، می گوییم: دل خسته ای را شاد کرده است. در این مورد نمی گوییم: چرا این افراد خوب تربیت نشدند تا معتاد نشوند یا مال مردم را نخورند یا بلندپروازی نکنند که دل هایی خسته شوند و ما مجبور شویم به زیارت شان برویم؟!... به این تعابیر دقّت کنید: «مبارزه با علّت»، «کار صحیح و اساسی»، «کار بنیانی و ریشه ای». اینها ویژگی های رویکرد پیش گیرانه می باشند. افرادی که اصالت و اعتبار را به درمان می دهند، حسّشان مغلوب عقل شان است.
عاقلان می دانند که باید از نفوذ آفت ها جلوگیری کرد. ندانم کاری است که اوّل راه را برای رسوخ و فراگیری آفت ها باز بگذاریم و بعد غصّه ی آن را داشته باشیم که چرا متربّیان ما بیمار شده اند؟
نباید راه آفت ها را باز بگذاریم و بعد که متربّی، بیمار و فاسد شد آن وقت مبارزه با معلول را آغاز کنیم. پس رویکرد صیانت یک کار عمیق و موثّر تربیتی است نه یک کار سطحی و فاقد تأثیر.
این عبارت شریف امام صادق (علیه السلام) در یک بستر تربیتی بیان شده است. راوی به محضر حضرت مشرف می شود. ایشان از او می پرسند: «از بصره می آیی؟» عرض می کند: «بله» حضرت سوال می کنند: «شتافتن مردم به سوی این امر (ولایت و امامت) را چگونه دیدی؟» عرض می کند: «به خدا قسم آنان اندکند...» اینجاست که حضرت به او توصیه می فرمایند: «به نو نهالان بپرداز! که آن ها به سوی هر خیری شتابان ترند.»
آری؛
چوب تر را- چنان که خواهی- پیچ نشود خشک جز به آتش راست
باید تربیت را با متربّیان « دست نخورده» شروع کرد که « هنوز بد آموزی پیدا نکرده باشند». مقصود این است که تا متربّی شکل نگرفته و دست نخورده، باید به تربیتش پرداخت در غیر این صورت مشکل می توان یک شخصیت شکل گرفته را متحوّل کرد.
تبیان
علاقه مندی ها (Bookmarks)