نامگذاری هفتهای در آذرماه با نام هفته پژوهش بهانه مناسبی است تا پژوهشگران مختلف از طریق اصحاب خوب رسانه، با دانشآموزان، دانشجویان، مسولین و مردم عزیزمان، حول مشکلات موجود درد دل نمایند.چند وقتی است که سئوال مهمی ذهنم را به شدت درگیر خود نموده است: سوالی که برای یافتن پاسخی درخور و مناسب بدان، نیاز به صلاحیت علمی بالا و مجهز بودن به ابزارهای پیشرفته فراوانی جهت گردآوری و تحلیل دادههای جمعآوری شده است، اما من برای پاسخ به این سوال تنها از یافتههای شهودی و مطالعات اندک خود بهره خواهم برد.با این امید که این پاسخ بتواند جرقهای در ذهن علاقهمندان ایجاد نماید.
شاید مهمترین ویژگی این سئوال همهگیر بودن و دامنه دربرگیری آن باشد، بعبارتی این پرسش میتواند ذهن هر فرد اندیشمندی را به خود مشغول نماید و از این حیث میتوان آن را تا حدودی غیرتخصصی هم در نظر گرفت که قریب به اتفاق افراد جامعه قادر به بحث و تبادل نظر در خصوص آن هستند. قبل از مطرح کردن این پرسش لازم است تا ابتدا توصیفی ایجازگونه (کوتاه) از مسئله مورد نظر داشته باشیم.
پژوهش به عنوان یکی از اساسیترین نیازها برای نیل به پیشرفت و توسعة همه جانبة، در کشور ما با مشکلات عدیدهای همراه است اغلب پژوهشگران و بخصوص متخصصین و مدیران برنامهریز، سالهاست که با این مسئله مواجه بوده و در راستای حل آن توان فکری و منابع مادی ارزشمندی را صرف نمودهاند. آنها معتقدند مشکلات حوزه پژوهش را میتوان در دو دسته 1- ساختاری و 2- غیر ساختاری دسته بندی نمود منظور از مشکلات ساختاری عللی مرتبط با نحوه سازماندهی، چینش ساختارهای پژوهشی، قوانین و مقررات مصوب و در نهایت نوع فرهنگ و نگاهی است که نسبت به این امر وجود دارد. مشکلات غیر ساختاری بیشتر مربوط به کمبود بودجه، وضعیت خاص بینالمللی کشور، نحوه مدیریت یک مدیرو میزان امکانات در مجموعه کلان پژوهشی است. جدول زیر گویای دسته بندی فوق است:
مشکلات پژوهشی در ایران مشکلات ساختاری مشکلات غیر ساختاری
1 فرهنگ بی اعتقادی به پژوهش کمبود بودجه
2 ضعف در برنامهریزی کلان پژوهشی مدیران ضعیف
3 ضعف قوانین و مقررات پژوهشی وضعیت فورس ماژور کشور
4 چینش و سازماندهی نامناسب سیستم پژوهشی پژوهشگران بی برنامه
5 بیانگیزگی با انگیزههای مادی پژوهشگران نبود برنامه جامع تحقیقاتی
6 ضعف ارتباط بخش پژوهش با سایر بخشها بی توجهی به پژوهشگر
7 عدم توجه به پژوهش در برنامه ریزی آموزشی مربوط به تمامی مقاطع تحصیلی نبود امکانات لازم
همانطوری از ظاهر مسئله نیز بر میآید به نظر میرسد حل مشکلات غیر ساختاری به نسبت آسانتر از حل مشکلات ساختاری است. و بعبارتی برای حل مشکلات ساختاری پژوهش در کشور نیاز به زمان، انرژی و همکاری گستردهتر اغلب اقشار، نهادها و سازمانها است. اغلب متفکران و متخصصان امر ، تاکید دارند که مشکل پژوهش در ایران یک مشکل بنیادی و ساختاری است، از این رو تمرکز بر روی مشکلات ساختاری بیش از مشکلات غیر ساختاری مورد توجه قرار گرفته است الویتبندی مشکلات ساختاری امری دشوار است اینکه کدام یک تاثیر به نسبت بیشتری از دیگران دارد نیاز به شناخت عمیقتر موضوع دارد.
تا به امروز تلاشهای گستردهای برای حل این مشکلات صورت گرفته است سئوالی که ذهن ما را به خود مشغول نموده از همین جا ناشی میشود که چرا علیرغم صرف توان و انرژی قابل توجه برای حل مشکلات پژوهشی در کشور، نه تنها دست آورد قابل قبولی نداشتهایم بلکه بیش از پیش به صورت مصرف کننده پژوهش در حوزههای مختلف درآمدهایم؟ ما معتقدیم تمرکز بر روی حل مشکلات غیر ساختاری در واقع ساده سازی مسئله و چه بسا نادیده گرفتن مشکل اصلی است بر این اساس تاکید ما حل مشکلات ساختاری و به صورت دقیقتر مشکلی است که به نظر میرسد با حل و فصل آن بتوان بر بسیاری از مشکلات ساختاری دیگر فائق آمد. برای پاسخ به این پرسش لازم است تا مختصری با دو مفهوم آموزش و پژوهش آشنا گردیم دو مفهومی که به نظر میرسد مشخص شدن کم و کیف تعامل آنها با همدیگر، رمز حل مشکل بزرگ پژوهش در کشور باشد:
آموزش چیست؟
مهمترین رکن توسعه در ابعاد فردی، سازمانى و اجتماعی، آموزش است; که سازندگى و بهبود و تعالى انسان را به همراه دارد. آموزش همواره وسیلهاى مطمئن براى بهبود کیفیت عملکرد و حل مشکلات سازمان است و فقدان آن یکى از مسائل اساسى و حاد هر سازمانى است.سیستم آموزشى هر سازمان باید با حرکت سریع علوم و فنون و انفجار اطلاعاتى حاکم بر دنیاى کنونى متناسب باشد علاوه بر این، آموزش یک وظیفهى انسانى در سازمانها و یک فرایند مداوم و همیشگى است. آموزش منبعى فیاض، نورانى و الهى براى صیقل دادن روح انسانها و بهسازى و پالایش انسان در راستاى نیل به مدارج عالیهى کمال و کسب مهارتها و تخصصها در اختیار بشر، بوده است.
براون واتیکنس در خصوص تعریف آموزش میگویند: آموزش فراهم آوردن فرصتهایى است براى اینکه دانش آموز یاد بگیرد. معمولا انجام فعالیتهاى معلم را به قصد آسان کردن یادگیرى در یادگیرندگان به تنهایى یا به کمک مواد آموزشی، آموزش مینامند. سیف در خصوص آموزش می گوید: آموزش فعالیتى است که معلم براى آسان ساختن یادگیرى طرح ریزى میکند. و بین او و یک یا چند یادگیرنده به صورت کنش متقابل جریان مییابد; به زبان دیگر آموزش، هر گونه فعالیت یا تدبیر از پیش طرحریزى شده با هدف آسان کردن یادگیرى در یاد گیرندگان است.
فالیتهاى آموزشى مانند هر فعالیتى داراى مراحلى است. گیج و برلانیر در خصوص این مراحل می گویند.
فعالیتهاى عمدهى معلم در الگوى عمومى آموزش در چهار مرحله دسته بندى می شود:
• فعالیت هاى پیش از علم آموزش
• فعالیتهاى پیش از علم آموزش و ضمن آن
• فعالیتهاى ضمن علم آموزش
• فعالیتهاى ضمن علم آموزش و پس از آن
آموزش داراى اهداف خاصى است لفرانسودر این خصوص میگوید: هدفهاى آموزشی، بیاناتى هستند دربارهى نوع عملکردى که از دانش آموز پس از یادگیرى یک درس، یک واحد یادگیرى یا یک دورهى یادگیرى انتظار میرود.اهداف آموزشى از هدفهاى دروس روزانه، هدفهاى واحد درسی، هدفهاى موضوعی، هدفهاى نظام مدارس محلی، هدفهاى منطقهاى و در نهایت اهداف ملى تشکیل گردیده است.
سیف در خصوص طبقهبندى هدفهاى آموزشى بلوم میگوید: در طبقه بندى هدفهاى آموزشى بلوم این هدفها ابتدا به سه دستهى کلى به نامهاى حوزهى شناختی، حوزهى عاطفى و حوزهى روانى حرکتى تقسیم شدهاند و هر یک از این حوزهها شامل تعدادى طبقه است. حطیهى اول، حیطه ى شناختى شامل طبقات، دانش، فهمیدن، کار بستن، تحلیل، ترکیب و ارزشیابى است. حیطهى دوم، حیطهى عاطفی، شامل طبقات دریافت کردن، پاسخ دادن، ارزشگذاری، سازماندادن و شخصیت پذیرفتن به وسیلهى مجموعهاى از ارزشها است و حیطهى سوم، حیطه روانى - حرکتى شامل طبقات حرکات کلى بدن، حرکات هماهنگ ظریف، رفتارهاى ارتباطى غیرکلامى و ارتباط کلامى است
پژوهش چیست؟
پژوهش، به معنای عام، بررسی یا کاوشی سخت کوشانه و به معنای خاص، تحقیق و تجربهای جامع با هدف کشف واقعیتهای نو و تفسیر درست این واقعیتها، تجدید نظر در نتیجهگیریها، نظریهها و قوانین پذیرفته شده در پرتو واقعیتهای کشف شده و به کارگیری عملی نتیجهگیریها، نظریهها و قوانین جدید است. در معنایی دیگر، پژوهش فرایند رسیدن به راه حلهای قابل اطمینان از طریق گردآوری، تحلیل و تفسیردادهها به گونهای برنامهریزی شده و نظاممنداست.
پژوهش یکی از اساسیترین نیازها برای نیل به پیشرفت و توسعة همه جانبة یک کشور است و قدرت و استقلال هر کشوری بر پژوهش و تولید علم استوار است. بنابراین نوع و سطح فعالیتهای پژوهشی یکی از شاخصهای اصلی توسعه و پیشرفت محسوب میشود.
موفقیت در تمام فعالیتهای مربوط به توسعه از جمله صنایع، کشاورزی و خدمات به نحوی به گسترش فعالیتهای پژوهشی بستگی دارد. پژوهش یکی از محورهای مهمی است که ضامن پیشرفت و توسعة پایدار در هر کشور به شمار میآید. اگر پژوهشی صورت نگیرد، دانش بشری افزایش نخواهد یافت و دچار سکون و رکود خواهد شد. بدون انجام پژوهش، امور آموزشی نیز از پویایی و نشاط لازم برخوردار نخواهد بود. ازاین رو یکی از عوامل اساسی پیشرفت در کشورهای توسعه یافته، توجه خاص به امر پژوهش است. اصولاً پیشرفت و توسعه، ارتباط مستقیمی با تحقیقات علمی دارد و رشد و توسعة کشورهای پیشرفته در نتیجة سرمایهگذاری در بخش پژوهش است. حجم وسیع پژوهشهای علمی در کشورهای توسعه یافتة صنعتی گویای این واقعیت است
با اینکه مبنای بحث و بررسی ما همین دو تعریف از آموزش و پژوهش است اما نقدی جدی بر این دو تعریف وارد است که این نقد ریشه در نوع نگاه ما به رابطه میان آموزش و پژوهش دارد(یعنی تقدم آموزش بر پژوهش یا توامانی آموزش با پژوهش)تصور ما بر این است که حل اغلب مشکلات ساختاری امر پژوهش در ایران،در گرو یک چنین برداشتی از رابطه میان مفهوم آموزش و پژوهش است بر این اساس مهمترین مشکل ساختاری که اغلب مشکلات ساختاری دیگر ریشه در آن دارند مربوط به نوع نگاهی است که ما از رابطه تقدم و تاخری بین این دومفهوم، فهم میکنیم. در اینجا ما معتقدیم هر دو تعریف ارائه شده، تحت تاثیر این ذهنیت -که آموزش امری مقدم بر پژوهش است و بنابرین دانشآموز و دانشجو ابتدا باید به شیوههای مرسوم آموزش دیده و سپس به پژوهش روی آورد- شکل گرفته است که پیامد آن ناقص بودن امر آموزش و در نتیجه ضعف و بدکارکردی در پژوهش است.
آموزش مرحلهای مقدم بر پژوهش
ما به تجربه دریافتیم که آموزش امری مقدم بر پژوهش است این دو تعریف نیز به نوعی مهر تاییدی بر این تجربه دیرین ما هستند. مقدم بودن آموزش بر پژوهش، در ظاهر، امری قابل قبول و غیر قابل بحث است و این بدان معنا است که برای یافتن مرزهای جدید علم (پژوهش) میبایست به قدر کافی اندوخته علمی و تجربه (آموزش) داشته باشیم و این در ظاهر امر، سخنی درست و منطقی است که نه تنها تمامی کتب و برنامههای ما بر این اساس تدوین میگردند بلکه ذهنیت ما نیز بر این اساس نظم و شکل میگیرد بعبارتی دقیقتر همه کتب آموزشی، برنامههای درسی و ذهنیت ما بر این اساس که ابتدا باید آموزش دید و سپس پژوهش نمود شکل میگیرند (تقدم آموزش بر پژوهش).
وقتی آموزش بر پژوهش مقدم باشد زمان زیادی از تحصیل افراد به آموزش سپری میگردد. آموزش در این حالت رابطهای است میان دو نفر که اغلب یکی متکلم وحده (معلم) و دیگری مستمع کامل (دانشآموز) است و یا در بهترین حالت امری است مبتنی بر گفتگو و تبادل نظر میان معلم و شاگرد، و کتب درسی و برنامههای درسی نیز بر همین اساس تدوین میگردند در این آموزش معلم بر اساس محتویات گنجانده شده (کتب درسی) و ساعات اختصاص داده شده به آن محتویات (برنامهریزی آموزشی) به ارائه مطالبی میپردازد و در نهایت از دانشآموزان میخواهد تا مطالب یاد داده شده را به خاطر بسپارند این امر رفته رفته حالت شرطی به خود گرفته و هم برای معلم و هم برای دانشآموزان حالتی تکراری و خسته کننده پیدا میکند بطوری که رفتهرفته روندی فرسایشی و قهقرایی به خود میگیرد دانشآموزی که با انگیزه اکتشاف و کاووش در طبیعت و اجتماع، به علم آموزی روی آورده بود اغلب با بیانگیزهگی در انتظار به پایان رسیدن مراحل آموزش مینشیند و در نهایت با هزاران فوت و فن از پس مشکلات کنکورهای مختلف و نگارش متن و مقاله بر میآید و بدین گونه به مراحل بالای علمی دست مییابد.
تعقل، ابتکار و خلاقیت مهمترین مولفههای پژوهش و پژوهشگری هستند که قادرند مرزهای جدید علمی را یافته و گسترش دهند. مهمترین پیامد تقدم آموزش بر پژوهش، کم رنگ نمودن و در نهایت بیرنگ شدن قوه تعقل، ابتکار و خلاقیت دانشآموزان و دانشجویان است در واقع این سیستم آموزشی با این تفکر، از همان ابتدا قدرت پژوهشگری افراد را تضعیف و تحدید (محدود) میکند. این شیوه یاد دهی و یادگیری، حفظ کردن را بجای اندیشیدن، مصرفگرایی را بجای خلاقیت و کهنه پرستی رابجایی نو آوری ترویج مینماید.
آموزش امری توامان با پژوهش
توامان بودن آموزش با پژوهش به این معنا نیست که ما از همان ابتدا از دانش آموزان اول ابتدایی انتظار داشته باشیم که مرزهای کشف نشده علم را برای ما شکافته و به قول معروف " سخنی نو در اندازند". توامان بودن آموزش با پژوهش یعنی: آموزشی که مبتنی بر پژوهش و پژوهشگری باشد آموزشی که فعال اصلی و متکلم اصلی در آن دانش آموز و دانشجو باشد بر این اساس میبایست تغییری اساسی در کتب تدوین شده و برنامههای مدون صورت گیرد و متناسب با هر مقطع تحصیلی و میزان کشش یادگیرنده، تحولاتی در امر آموزش داده شود تحولی که قدرت تعقل و تفکر افراد را تحریک، ابتکار و خلاقیتشان را تهییج نماید درست است که در این حالت پژوهش واقعی- بر اساس آنچه که در تعریف ارائه شده است- بخصوص در مقاطع تحصیلی پایینتر، بیمعنی به نظر میرسد اما نگاه موسع (وسیع) داشتن به مفهوم پژوهش این مشکل را تا حدودی حل مینماید پژوهش صرفا به معنای یافتن ایدههای نو و دست آوردهای جدید نیست بلکه کاووش در طبیعت و اجتماع حتی در راستای یافتن یافتههای که قبلا مکشوف شدهاند نیز پژوهش است. پژوهشی مبتدی اما ارزشمند که یادگیرندهگان را نسبت به کاری که انجام میدهند علاقمند مینماید البته چه بسا در همان مراحل پایین تحصیلی نیز توامان گردیدن آموزش با پژوهش منجر به کشفو اختراعات بزرگی گردد. برخی معادلات پیچیده ریاضی و حتی نظریه بسیار پیچیده پویای سیستمها حاصل کند و کاو دانش آموزانی است که توامانی پژوهش با آموزش را تجربه کردهاند.
برخی کشورها به این مهم رسیده و تلاشی گسترده برای تغییر محتویات درسی و برنامههای آموزشی خود انجام دادهاند آنها میخواهند این ذهنیت را در میان افراد جامعه خود ایجاد کنند که پژوهش و جستجوگری از همان ابتدا با آموزش همراه بوده و نباید از آن جدا در نظر گرفته شود چرا که قدرت تفکر و خلاقیت و نو آوری افراد در ارتباط مستقیم با این امر قرار دارد آنها معتقدند حتی با کمبود منابع مالی و نبود سیستم یکپارچه و منظم آموزشی هم میتوان به پژوهشهای ارزشمندی دست زد چه بسا که متفکرین و اندیشمندان بزرگ تاریخ در فقر نسبی و دورهای فارغ از سیستم آموزشی اقدام به اکتشاف و نو آوریهای خارقالعادهای نمودند.
نتیجهگیری
ایران به عنوان کشوری در حال توسعه،به شدت نیازمند کسب مهارت و تواناییهای لازم در راستای گسترش مرزهای علمی خود برای تولید و بهره برداری از فناوریهای روز دنیا است ایران برای پیوستن به قافله پیشرفت، نیازمند حرکت در مرزهای علم و خطوط مقدم علم است و نه خطوط پشتی آن که جنبه تقلیدی و عاریتی داشته باشد و باعث وابستگی شدید آن به کشورهای پیشرفته گردد. این مهم جز با تحولی بزرگ در سیستم آموزشی کشور محقق نخواهد شد تحولی ساختاری که هم مقررات آموزشی را تغییر خواهد داد، هم فرهنگ یاددهی و یاد گیری را تغییر خواهد داد و هم نوع نگاه به تحقیق و پژوهش را.
پژوهش نیازمند تفکر، خلاقیت، نوآوری و انگیزهای فرامادی است این ویژگیها میبایست از همان ابتدای تحصیل و آموزش، در درون یادگیرندهگان تحریک و تهییج گردد، تا رفتهرفته به مسیری عادی برای علم تبدیل شود مسیری که یادگیرندهگان را، نسبت به اکتشاف در طبعیت و اجتماع، روز به روز حریصتر و مشتاقتر نماید و این مهم نیازمند توامانی امر پژوهش در نازلترین سطح آن با امر آموزش در مقاطع مختلف تحصیلی در راستای تحریک و تهییج ذهنهای مشتاق و آماده است، ذهنهایی که با هدف کاووش و جستجو در جهانی آشوبناک و پیچیده قدم به میدان یادگیری میگذارند. یادمان نرود که مهمترین مشکل ساختاری سیستم آموزشی و به تبع آن سیستم پژوهشی کشور، بیتوجهی یا کم توجهی به امر پژوهش در فرایندهای یادگیری و یاددهی است. شاید دانشگاهها و دانشکدههای نسل سوم، همچون پارکهای علم و فناوری و دانشکدههای علوم و فنون نوین، در صورتی که مورد حمایت و تشویق قرار گیرند بتوانند مقدمهای برای بستر سازی این امر مهم باشند.
علی حسین رضایان قیه باشی استادیار گروه علوم زیستی دانشکده علوم و فنون نوین دانشگاه تهران
علاقه مندی ها (Bookmarks)