می خواهم خودم را از پنجره ای سیاه....
درسکوت مبهم وسرد خیابان...
از اسمان خراشی عظیم بیاویزم
خوشبختی شاید...
همین سنگ فرش های خونی کف خیابان باشد برای کسی شاید شبیه من
سهمم از هوا برای کریستال های سنگی که چتر منطق به دست دارند
اینجا...
کسی در خویش پنهان است
شاید
این تصویر یک دوشیزه خوشبخت باشد درآینه شکاف مرگ سنگ.....
کسی شاید شبیه من
علاقه مندی ها (Bookmarks)