نقل قولی که خواندید مربوط به پاراگراف اول توضیحات دانشنامه آزاد ویکیپدیا در مورد کپیرایت است. قانونی که با هدف صیانت از حقوق و بدیهیات خالق اثر در سال ۱۷۰۹ در پی تضمین مالکیت ناشران کتاب بوجود آمد و طی سالها و قرنها با تغییرات و اشتقاقهای گوناگونی مواجه بوده است.حق نشر، حقّ تکثیر یا کپی رایت (به انگلیسی: Copyright)، مجموعهای از حقوق انحصاری است که به ناشر یا پدیدآورندهٔ یک اثر اصل و منحصر به فرد تعلق میگیرد و حقوقی از قبیل نشر، تکثیر و الگوبرداری از اثر را شامل میشود. در بیشتر حوزههای قضایی، حق نشر از آغاز پدیدآمدن یک اثر به آن تعلق میگیرد و نیازی به ثبت اثر نیست. معادل این حق در نظامهای حقوقی پیرو حقوق مدونحق مؤلف است.
کمتر شخص یا گروهی در دنیا یافت میشود که کپیرایت را بد بداند و یا با اجرای آن مخالف باشد. این قانون در تمامی جوامع پیشرفته بعنوان یکی از اصول اولیه تولید و خلق اثر شناخته میشود و سالانه هزینههای هنگفتی صرف شکایات و دفاعیات در دادگاهها برای احقاق حقوق از دست رفتهی صاحب آثار هزینه میشود. این قانون در جنبههای گستردهای از زندگی از آثار نقاشی گرفته تا سطوح کامپیوتری اجرا میشود. هدف ما در این مقاله بررسی و به چالش کشیدن اصول و نحوه عملکرد این قانون و از آن مهمتر نقد تفکر افراطی موجود در دنیای نرم افزارهای آزاد و بعضا متنباز مبنی بر مبارزه و مخالفت کلی با کپیرایت و پتنت است.
برای آشنایی با نحوه اجرای این قانون در دنیا از یک مثال استفاده میکنیم. بیایید فرض کنیم شما یک برنامهنویس هستید. زندگی حرفهای شما دو حالت عمده میتواند داشته باشد؛ یا بصورت انفرادی (یا با یک گروه شخصی) پروژههای خود را پیش میبرید، و یا برنامهنویس یک شرکت هستید. در حالت اول شما مالک نرمافزار محسوب میشوید و در حالت دوم شرکتی که برای آن کار میکنید. بر اساس حق نشر، مالک اثر، برای مدتی مشخص تمامی حقوق آن اثر را در اختیار دارد و در طی این مدت میتواند بصورت کاملا انحصاری از آن استفاده کرده و یا تحت اختیار و شرایط مورد نظر خود به اشتراک بگذارد. این حق میتواند به شخص دیگری منتقل شود و یا فروخته شود.
حال اجازه دهید کمی به تعریف قانونی بپردازیم که بسیار پر سر و صداتر از کپیرایت است و شاید بتوان از آن بعنوان یک معضل اساسی یاد کرد. مسلما از دعواهای اپل و سامسونگ بر سر مستطیلی بودن تبلت سامسونگ و شباهت گوشه آن و یا آیکن گل آفتابگردان آن به محصول اپل اطلاع دارید. همینطور از خریدهای میلیاردی شرکتهای کوچکتر توسط غولهای بزرگ… نظیر خرید موتورولا توسط گوگل و یا سرمایهگذاری مایکروسافت در ریم (مالک بلکبری) و سایر خریدهای عظیم که باعث میشود بارها و بارها با اصطلاحی مواجه شوید که عامل تمامی این رخدادهاست : پتنت.
اجازه دهید توضیحات پتنت یا مالکیت فکری را هم از توضیحات ویکیپدیا قرض بگیریم.
سند ثبت اختراع،حق امتیاز یا اندیشهگواه (به انگلیسی: Patent) حق انحصاری است که در قبال اختراع یا ایدهٔ ثبت شده به مخترع یا نماینده قانونی او اعطا میشود. انحصار مجموعهای از حقوق منحصر به فردی است که از طرف دولتها برای مدتی معین در عوض تنظیم و افشاء عمومی جزئیات معین از یک، روش، جریان عمل یا ترکیب خاصی از ماهیت (مفهوم) (که به عنوان اختراع شناخته میشود) در اختیار شخص خاصی قرار میگیرد. بطوریکه آن مفهوم، اختراعی جدید، مفید یا مورد استفاده صنعت شناخته شود.
طبق تعریف سازمان جهانی مالکیت معنوی، اختراع محصول یا فرآیندی است که راه نوینی را جهت انجام کاری ارائه میدهد یا راه حل فنی جدیدی را برای حل مشکلی خاص پیشنهاد میکند. به عبارت ساده تر اختراع راه حلی است فنی که برای اولین بار جهت حل مشکلی فنی ارائه میگردد. اندیشهگواه (گواهینامه حق امتیاز) یا حق ثبت اختراع از سوی دولت کشور مورد تقاضا به مخترع یا نماینده قانونی او اعطا میشود. دارنده گواهینامه حق امتیاز دارای حقی انحصاری برای بهره برداری از اختراع ثبت شدهاست.
و اما کپیلفت چیست؟
این مباحث حقوقی بسیار گسترده هستند و قصد نداریم بیش از این در این مقاله به آنها بپردازیم. برای درک محتوای این مقاله دانستن سه مفهوم بالا کفایت میکند.کپی لفت نوعی بازی با کلمهٔ کپیرایت است. (در زبان انگلیسی لفت متضاد رایت است.) کپیلفت عملی را توصیف میکند که در آن با استفاده از قانون کپیرایت، تضمین میشود که اجازهٔ نسخهبرداری و ویرایش یک اثر برای همگان محفوظ میماند، و هیچ شخصی اجازه ندارد حق ویرایش و نسخهبرداری را از دیگر افراد سلب کند.
کپیلفت را میتوان به تمامی آثاری که شامل حق کپیرایت میشوند، همانند موسیقی، کتاب، نرمافزار و … اعمال کرد. کپیرایت به پدیدآورندگان آثار اجازه میدهد تا حق نسخهبرداری، ویرایش، و یا اقتباس کردن از آثارشان را از دیگر افراد سلب کنند. در مقابل، یک پدیدآورندهٔ اثر میتواند با استفاده از کپیلفت به تمامی افرادی که یک نسخه از اثر را دریافت میکنند حق نسخهبرداری، ویرایش و اقتباس را اعطا کند و با استفاده از قوانین آن تضمین کند که این حق برای دیگر افرادی که نسخهای از این اثر را دریافت میکنند همچنان محفوظ خواهد ماند.
در حالی که کپیرایت این اجازه را به پدیدآورندگان اثر میدهد تا حقوق کاربران و مصرف کنندگان را محدود کنند، کپیلفت روشی برای اعطای آزادی به کاربران و مصرف کنندگان و تضمین حفظ این آزادی برای کلیهٔ افراد است.
این مفاهیم و قانونها خوب هستند یا بد؟ فرض کنید شما کتابی نوشتهاید و یا یک نقاشی کشیدهاید. اعتبار (کردیت) این آثار متعلق به شماست و مطابق با عقل و اخلاق باید برخی حقوق منطقی این آثار در اختیار شما باشد. بنابراین زمانی که شما کتابی که نوشتهاید را به ناشر میسپارید حق تالیف خود را به ازای هرنسخه دریافت میکنید و نام شما بر روی اثر خواهد ماند. ولی در برابر این حقوق، حقوقی هم برای شخص دریافت کننده وجود دارد.
اما زمانی که این بحث مثلا به مسائل نرمافزاری میرسد بسیار پیچیدهتر از نمونههای ذکر شده خواهد بود. اولین چیزی به چشم میآید یک دعوا و اختلاف بسیار ریشهدار و تاریخی است. بحث اینکه آیا پنهان کردن و انحصار بر روی کدهای نرمافزار اعتباری است که متعلق به توسعهدهنده آن است و یا حقی است که مشتری باید در ازای دریافت/خرید آن برنامه دریافت کند؟ همیشه بحثهای بی پایان گاه عمیق فلسفی را در این مورد دیدهایم. چطور است کمی بصورت ریشهای و فنی به بررسی این موضوع بپردازیم؟ بسیاری از زبانهایی که برنامههای سمت کلایت با آنها توسعه داده میشود از نوع کامپایلی هستند. یعنی کد منبع اصلی را باید بوسیله کامپایلر به کدهای باینری و قابل درک برای سیستم تبدیل کرد. و آن نرمافزاری که شما دریافت میکنید در حقیقت نه کد و هسته اصلی نرمافزار، بلکه فایل ترجمه (کامپایل) شده آن است؛ در حقیقت توسعهدهنده یک نرم افزار انحصاری سعی دارد با ارائه نکردن کد اصلی برنامه، وابستگی دریافت کننده و کنترل خود بر وی را تضمین کند.
اما در مورد زبانهای تفسیری نظیر PHP که بسیاری برنامههای سمت سرور با آنها نوشته شده چه؟ در این زبانها اساسا همان کد منبع توسط یک مفسر داخلی مستقیما در هر اجرا به زبان قابل فهم ماشین تبدیل میشود. دریافت اینگونه نرمافزارها معادل است با دریافت کد منبع آنها. نمونهای برای این شیوه توسعه که رایگان هم نباشد سیستم انجمنساز ویبولتین است و به هیچ مشکلی هم در روند توسعه خود برخورد نکرده. بنابراین از نظر اخلاقی عمل انحصار بر روی کد منبع اقدامی قابل توجیه از نظر عقلی و اخلاقی و فنی نیست. اینها صرفا قانونها و قواعدی است که بنا بر دید کوته فکرانه قانونگذاران کشورهای واضع آنها ایجاد شده است. بنا بر این استدلال عقل و اخلاق حکم میکند که نرمافزاری که ارائه میشود باید بصورت کامل ارائه گردد؛ کاربر باید بتواند درک کند در پشت صحنه نرمافزاری که دریافت کرده چه اتفاقی میافتد و بتواند از عدم وجود بکدورها اطمینان حاصل کند. آنچه غیرمنطقی است انتظار اعتماد کورکورانه به توسعهدهندهای است که انحصار بر کدمنبع را حق خود میداند.
در رد حقانیت چنین قانونهایی همین بس که کاخ سفید آمریکا برای جلوگیری از متضرر شدن یک شرکت آمریکایی (اپل) حکم دادگاهی که رای به سود سامسونگ کرهای را میدهد وتو میکند. پس مبنای این قوانین به شکلی که تصویب شدهاند تضمین سود است و نه اخلاق و منطق.
کپیلفت در دیگر سو محرک خلاقیت و توسعه و رشد کل جامعه (بجای مونوپولیهای میلیاردی) بوده و شفافیت امنیتی و اخلاقی را همیشه تضمین میکند.
پس آیا اصلا چنین قانونهایی نباید وجود داشته باشند؟
همانطور که برای کنترل جامعه و رسیدن به عدالت به قانونهای مختلفی نیاز است به قواعدی برای رعایت حقوق صاحب اثر هم نیاز است. هرگر نمیتوان گفت پتنت به کلی باید حذف شود؛ همانطور که پیشتر گفته شد کپیلفت خود نوعی کپیرایت است. بلکه مقصود این مقاله این است که چنین قانونهایی نیاز به دقت و حساسیت زیادی در تحقیق و تصویب دارند و روند فعلی آنها کاملا کوته فکرانه و مانع امنیت، خلاقیت و به شدت به سود سرمایهداری و شرکتهای بزرگ بوده و کمر استارتآپها که از ایدههای بدیهی که به غلط پتنت شدهاند استفاده میکنند را خم خواهد کرد.
کپیرایت و پتنت هر دو از قوانین مورد نیاز جامعه هستند که متاسفانه از ابتدای دوران خود تحت تاثیر نگاههای منفعت طلبانه و کوتهفکرانه در جامعه رواج پیدا کردهاند.
پس راهحل چیست؟
اگر از علاقمندان به نرمافزارهای آزاد و یا حتی اوپنسورس (در این مورد باید احتیاط بیشتری به خرج دهید) هستید، راه را صحیح میروید. هرچه وابستگی جامعه به برنامههای انحصارگرا کمتر شود احتمال اینکه امکان بازنگری در قوانین فراهم آید بیشتر خواهد بود.
نظر شما در این مورد چیست؟ تا چه حد عملکرد کپیرایت و پتنتها را مثبت میدانید؟
http://linuxreview.ir/1392/09/copyright-and-patent-dos-and-donts/
علاقه مندی ها (Bookmarks)