دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: یک عاشورای دیگر هم گذشت...

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    همکار تالار دفاع مقدس
    رشته تحصیلی
    سوم تجربی
    نوشته ها
    450
    ارسال تشکر
    1,865
    دریافت تشکر: 1,551
    قدرت امتیاز دهی
    3115
    Array
    سیدپویا's: جدید157

    پیش فرض یک عاشورای دیگر هم گذشت...

    از بچگی که خدابهم توفیق داد به اصطلاح هیاتی بشم وقتی عصر عاشورا می شد تمام غم عالم دلم رو می گرفت اون موقع خیلی با اون سن وسالم نمی

    فهمیدم که این غم از کجا میاد و چه جوری تو دل هر شیعه عاشق حسین جا می گیره اون موقع بیشتر ناراحت این می شدم که دیگه تا سال بعد خبری از

    پرچم مشکی یا حسین و زنجیر و طبل و سنچ نیست تا کلی باهاش حال کنم اون موقع یک سال دغدغه این رو داشتم که فلان پرچم رو دستم بگیرم یک سال

    دوست داشتم سنچ بزنم یک سال طبل و ....و دیگه از حدود دوازده سالگی هم بعد از سه چهار سالی که باراهنمایی و تشویق پدرم به سمت قرائت قران

    رفتم و توی مدرسه سر صف قران می خوندم فهمیدم صدای بدی ندارم و می تونم تو هیات بخونم و از همون سال شروع کردم به خوندن و خوندن توی هیات با

    وجود اینکه برخی از دوستان و بچه محل های هم سن وسالم دستم می انداختن شده بود تمام عشقم صبح تا شب تو محرم شعر گیر میاوردم و براشون

    سبک می ساختم سال به سال هم بیشتر بچه های هیات به صدا و سبک های من عادت می کردن و درمجموع هم کمتر دستم می انداختن/ کم کم پویا

    کوچولوی عشق پرچم و سنچ و طبل و...شده بود مداح محل سالها تندوتند می گذشت با گذشت زمان توفیق پیدا کردم کارهای دیگری رو هم تو هیات دستم

    بگیرم از چهارده سالگی شدم مسئول جمع اوری کمکهای مالی برای هیات/ از همه محله پول جمع می کردیم و بعدش هم روز عاشورا در هر خونه نذری

    امام حسین میدادیم و این کارها تا الان هم الحمدالله برام مونده البته سال به سال خوندنم کم رنگ تر می شد اما امسال با توجه به این که سال قبل هم

    لبنان بودم و یکسالی از خوندن برای امام حسین فاصله گرفته بودم و همچنین به یک دلیل دیگه با حس و حالی خاص تر از قبل خوندم و خود اقا امام حسین

    هم مثل همیشه دراین راه بهم لطف کرد و به دل تیره و تارم نگاه نکرد و نواش رو تو حنجره ناچیزم به گونه ای دیگه هدیه داد.

    امسال بچه های هیات هم حال و هوای دیگه ای داشتن امروز تو روز عاشورا میشد این حال و هوا رو خیلی راحت تر دید بچه ها با اینکه خیلی هاشون شاید

    به قیافشون یا برخی اوقات رفتارهاشون نخوره اما دلهاشون امسال یه جوره دیگه بود یه جوری که نه میشه گفت و نه میشه نوشت فقط باید دید.

    امروز وقتی پخش نذری هیات در خونه های اهالی محل تموم شد حدود ساعت سه و نیم بعدازظهر بود باز هم عصر عاشورا و غم سنگین دل من/ اما دیگه غم

    ایام کودکی رو نداشتم امروز عصری بیشتر به این فکر بودم که یک عاشورای دیگه به راحتی گذشت و معلوم نیست که عاشورای بعدی باشم ...

    خدایا عشق به اقا امام حسین رو تا اخر عمر ازمن نگیر و همیشه یاریم کن عاشق واقعی او باشم ...
    عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف حسین (ع) است
    شهید اوینی

  2. 9 کاربر از پست مفید سیدپویا سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •