علل حاشيه نشيني
در خصوص ايجاد پديده حاشيه نشيني علل مختلفي مي تواند موثر باشد از جمله :
1ـ كمي در آمد روساي خانوار و بالا بودن بهاي زمين و هزينه ساخت و ساز رسمي و گراني اجاره بها و همچنين تفاوت قيمت تمام شده مسكن غير رسمي با مسكن رسمي. حسب اعلام مركز مطالعات و تحقيقات شهر سازي و معماري در سال 1373 در مجموع قيمت تمام شده مسكن ساخته شده بصورت غير رسمي حدود 6/1 مسكن رسمي با ابعاد مشابه مي باشد .
وقتي هزينههاي تمام شده زندگي مردم به گونهاي باشد كه ديگر نتوانند در شهر زندگي كنند براي ادامه زندگي مجبور ميشوند به حاشيههاي شهر بروند. معمولاً حاشيه نشينان جزو تهي دستان جامعه هستند. به دليل گراني غيرمتعارف زمين شهري در كلانشهرهاي ايران و بخصوص تهران (معادل هفت برابر حقوق ماهيانه بيجه (قاتل مخوف پاكدشت)براي يك متر مربع زمين) هيچ راهي جز ظهور قارچ گونه و شتابان حاشيه نشيني شهري باقي نمي ماند. در حالي که بخش قابل توجهي از تهي دستان روستانشين عادي هستند و كمتر با مسئله گراني زمين شهري مشكل دارند.
2ـ دافعه هاي مبدا (مثل بي چيزي ، نداشتن زمين) موجب گريز ساكنين آن از زادگاههاي خويش و سرازير شدن آنها بسوي شهر ها مي شود و هزينه بالاي زندگي شهري موجب پديد آمدن كانونهاي حاشيه نشيني مي شود.
3- دوري از روند بوروكراتيك : پديده ديسنتريسم به خاطر فرار از روند بروكراتيك زندگي شهري يكي از پديده هايي است كه بر عكس مهاجرت در حال انجام است. به ويژه مسئله فرار از تهران امروزه به يكي از مسائل اجتماعي ما بدل شده است. يكي از عوامل كه هم به فرار از روند بروكراتيك و هم به خاطر مشكل مالي و قيمت بالاي ساخت زمين و مسكن در حال رخ دادن است تمايل به ساخت دراز مدت مسكن مي باشد.
4ـ قطعه بنديهاي بزرگ زمين كه موجب افزايش قيمت زمين شده و امكان خريد زمين توسط افراد كم در آمد و كم بضاعت گرفته مي شود و به ناچار به مناطق حاشيه نشيني پناه مي برند.
5ـ فقدان منطقه بندي و كاربري نا مناسب زمين. اگر شهرها بصورت مناسب منطقه بندي و توسعه نيابند زمينه براي ساخت و ساز هاي غير مجاز فراهم شده و محلات زاغه نشيني بوجود خواهد آمد. همچنين چنانچه زمين هاي مناسب براي خانه سازي به كاربري صنايع و يا ديگر موارد كاربري اختصاص يابد ممكن است محلات فقير نشين شكل بگيرند.
موردي که از لحاظ جامعه شناختي و اصول شهرسازي فوقالعاده حائز اهميت است روند همسان شدن کميت و کيفيت شهرهاي ايران با حاشيههاي خود است، چه آنکه با استمرار روند فعلي تاچند سال آينده جمعيت حاشيههاي هر کلان شهر اختلاف اندکي با جمعيت کلان شهرها پيدا نميکند. هم اکنون 34 درصد از جمعيت حاشيه نشين کل کشور در حاشيه کلان شهرها استقرار يافتهاند که روز به روز بر تعداد آنها اضافه ميشود،عدم پويايي مديريت شهري درکلان شهرهاي ايران نيز مزيد بر علت شده تا حاشيه شهرها همانند متن شهر ارتقاي عمراني پيدا نکند. به همين دليل هم اکنون از لحاظ عمراني بعضي از نقاط کلان شهرها هيچ فرقي با حاشيه خود ندارند و از لحاظ جمعيتي نيز، افزايش روز افزون جمعيت حاشيه نشين باعث ميشود که در آيندهاي نه چندان دور حاشيه و متن از هر لحاظ برابر شوند!
6 ـ مهاجرت ، از عوامل موثر در شكل گيري حاشيه نشيني است مهاجرت اعم از مهاجرت افراد از روستاها و شهر هاي كوچك به شهر هاي بزرگ و نيز مهاجرت افراد از هسته داخلي شهر به حواشي آن مي باشد .(تاثير حاشيه نشيني بر وقوع جرم، 1383)
7ـ در شكل گيري مناطق حاشيه نشيني حداقل در گسترش آن نقش و تاثير عملكرد ادارات و دستگاههاي دولتي و عمومي را نبايد ناديده گرفت .
برخي از اراضي داخل يا خارج شهر ها متعلق به سازمانها و ادارات دولتي و عمومي از جمله شهر داريها ، سازمان مسكن و شهرسازي ، جهاد كشاورزي و منابع طبيعي مي باشد . شناسايي حدود اربعه آن و حفاظت از آن حائز اهميت است در پاره اي موارد در پرونده هاي مطرحه در دادگاهها مشاهده مي شود كه اراضي دولتي مورد تصرف و تعرض افرادي سود جو واقع شده و حتي به كرات و بصورت متعدد مورد خريد و فروش واقع شده و همچنين در مواقعي مورد ساخت و ساز قرار گرفته ولي ادارات يا نهاد هاي ياد شده اطلاعي از چنين اقداماتي حاصل نمي نمايند . و به تبع آن در تعقيب عامل يا عاملين جرم بر نمي آيند ويا مواقعي اقدام مي نمايند كه اراضي آنها طي ايادي متعددي منتقل شده و در زمان طرح شكايت به لحاظ پيچيدگي موضوع و نقل و انتقالات متعدد و سپري شدن مدت طولاني از زمان تصرفات اراضي دولتي رسيدگي قضايي مستلزم صبر و حوصله و دقت بيشتر و زمان نسبتا طولاني مي باشد. و چه بسا اين تصرفات و تعارضات به اراضي دولتي موجب تجزيه آن و رواج ساخت و ساز هاي غير مجاز و نتيجتاً شكل گيري حاشيه نشيني مي شود .
در كل مي توان نظريات در مورد علل حاشيه نشيني را به دو گروه تقسيم كرد:
الف) كارگردگراها و ليبرالها
عمدتاً خاص کشورهايي که با نظام اقتصاد آزاد اداره ميشوند، به ويژه ايالات متحده امريکااست. بسياري از محققان ليبراليست، که از معتقدان و مبلغان مکتب کارکرد گرايي ميباشند، علت عمدهي حاشيهنشيني را ناشي از کارکرد جاذبههاي شهري و دافعههاي روستايي به شمار ميآورند. به نظر آنها افزايش جمعيت يکي از علل مهمي است که زمينه را براي مهاجرت مازاد نيروي کار روستايي فراهم ميآورد. «عدم دسترسي مهاجرين به مشاغل اقتصادي شهري، همراه با فقر اقتصادي و عدم تخصص آنها موجب ميشود که آنها مجبور شوند آلونکها و زاغههايي را که در اغلب موارد، فاقد هرگونه تسهيلات شهري، از قبيل آب و برق و تلفن است، براي زندگي برگزينند.»
برخي ديگر از کارکرد گرايان به عوامل ديگري، غير از افزايش جمعيت تأکيد نمودهاند، به عنوان مثال هوم هويت (Home Hoyt) عوامل فيزيکي، مانند زمينهاي رها شده و اراضي نامناسب شهري، و آبرامز (Abrams)، بالابودن قيمت زمين و مسکن و برخي ديگر، عوامل اقليمي را زمينه ساز هجوم مهاجران به مناطق خاصي از شهرها و ايجاد حاشيه نشيني و زاغه نشيني ميدانند.
ب ) ديدگاه ساختارگرايان و راديكاليست ها
راديکاليستها، که عمدتاً از ديدگاه اقتصاد سياسي به مسائل مينگرند، اگر چه در قبول اين اصل، که حاشيه نشيني در کشورهاي در حال توسعه، نتيجهي مهاجرت از روستاها و شهرهاي کوچک به شهرهاي بزرگ ميباشد، با كاركردگراها ها هم عقيده هستند، ليکن برخلاف كاركردگراها، اين مهاجرتها را ناشي از خصوصيات کارکردي شهرها نميدانند، بلکه ساختار اقتصادي نابسامان کشورهاي در حال توسعه را، که ناشي از ادغام کشورهاي مزبور در نظام اقتصادي و تجارت جهاني است، در اين امر دخيل ميدانند. تحليل گران اقتصاد سياسي معتقدند: «هنگامي که مناطق داراي اقتصاد معيشتي به جرگهي بازار وارد ميشوند... توليدات بومي... جاي خود را غالباً به يکي دو محصول عمده خواهند داد و... جمعيت زيادي به علت دگرگوني ساختهاي توليدي، به صورت نيروي کار آزاد شده درآمده، موجهاي عظيم مهاجرتي را موجب ميشوند.»
يکي ديگر از عواملي که به عقيدهي راديکاليستها، زمينهي حاشيهنشيني را فراهم ميآورد، اقتباس کشورهاي در حال توسعه از الگوهاي توسعهي کشورهاي سرمايه داري صنعتي ميباشد. اين تحليل گران معتقدند چنين الگوهايي به دليل آنکه صنعت محور هستند، ساختار اقتصادي کشورهاي در حال توسعه را در هم ميريزد. يکي از نتايج منطقي چنين الگوهايي (مانند: الگوي توسعهي خطي روستو و راهبرد قطبي رشد)، که توسط مکتب نوسازي (Modernization) تبليغ و ترويج ميشود، افزايش جمعيت شهري و ايجاد شهرهاي مسلط با جاذبههاي شغلي و خدماتي، آن هم در شرايطي است که به دليل برهم ريختن ساختار اقتصاد سنتي، بخش کشاورزي تحتالشعاع صنعت مونتاژ و فعاليتهاي بخش خدمات قرار گرفته و مازاد نيروي کار روستايي را ناگزير از مهاجرت به شهرهاي بزرگ مينمايد.
ديدگاه نوسازي که در دهههاي 1950 و 1960 به عنوان رويکردي غالب در ادبيات علوم اجتماعي مطرح شده است، يکي از عوامل مهم برهم ريختن ساختار اقتصاد سنتي و رشد شهرنشيني در کشورهاي در حال توسعه به شمار ميرود. به موجب اين ديدگاه «پيوندي تنگاتنگ بين شهري شدن و توسعه وجود دارد، به گونهاي که توسعه يافتگي را مترادف با شهري شدن در نظر ميگيرند.»
به طور کلي ميتوان گفت تحليل گران اقتصاد سياسي، با اعلام اين شعار که: ساختار دروني کشورهاي جهان سوم بخشي از نظام جهاني توليد و مصرف است، سعي ميکنند نقش عوامل ساختاري در مشکلات شهري و از جمله حاشيه نشيني و زاغه نشيني را تبيين نمايند.(احمديان 1383)
درمورد خاص ايران بايد عوامل مهاجرت از روستا به شهر را بايد در سه سطح بررسي کرد.
1 ) در سطح فراملي :برون زا بودن اقتصاد و وابستگي به نظام اقتصاد جهاني؛ هر چند با تحولات بعد از انقلاب، تلاشهاي موفقيتآميزي در جهت کاهش اين وابستگي به عمل آمده است.
2 ) در سطح ملي: عدم توجه کافي به نقاط روستايي و بخش کشاورزي در برنامههاي توسعهي اقتصادي - اجتماعي و فرهنگي کشو. در اين مورد بايد اشاره کنيم که در سالهاي بعد از انقلاب اسلامي اقدامات اساسي زيادي در جهت خدمات رساني به نقاط روستايي صورت گرفت، ولي به دليل همراه نبودن اين اقدامات با گسترش زمينههاي اشتغال در نقاط روستايي و همزمان با آن، افزايش جاذبههاي اقتصادي و اجتماعي در شهرهاي بزرگ، روند مهاجرت روستاييان کماکان ادامه پيدا کرد.
3 ) در سطح محلي:با توجه به تأخيري که در موج شهرنشيني ايران نسبت به کشورهاي غربي صورت گرفته است، مديريتهاي شهري، تجربيات و ابزار علمي کافي براي مقابله با مشکلات شهري و از جمله حاشيه نشيني را نداشتهاند. اگر چه اقدامات موثري در سالهاي بعد از انقلاب، جهت تقويت مديريتها و سازمانهاي شهري به عمل آمده است. ليکن به دليل کافي نبودن اين اقدامات از سويي و انتقال دائمي مشکلات روستايي به شهرهاي بزرگ از سوي ديگر، مديريتهاي شهري موفقيت چنداني کسب نکردهاند. شوماخر در ارتباط با انتقال مشکلات روستاها به نقاط شهري اظهار ميدارد: بيکاري روستايي موجب مهاجرتهاي تودهوار به شهرها ميگردد... [و در حقيقت] بيکاري روستايي به بيکاري شهري مبدل ميشود.(احمديان، 1383)
علاقه مندی ها (Bookmarks)