دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8

موضوع: چرا مادرمان را دوست داریم

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    MBA
    نوشته ها
    84
    ارسال تشکر
    177
    دریافت تشکر: 701
    قدرت امتیاز دهی
    3171
    Array

    Ok چرا مادرمان را دوست داریم

    اضافه کنیم: که مادر تنها کسی است که میتوانی تمام فریادهایت را بر سرش بکشی و مطمئن باشی که هرگز انتقام نمی گیرد





    چرا مادرمان را دوست داریم؟


    چون ما را با درد بدنيامی‌آورد و

    بلافاصله با لبخند می‌پذیرند


    چون شیرشیشه را قبل از اينكه توی حلق

    ما بريزند ، پشت دستشان می‌ریزند

    چون وقتی توی اتاق پی پی می‌کنیم
    زياد با ما بداخلاقی نمی‌کنند


    و وقتی بعدها توی تشکمان جی جی
    می‌کنیم آبروی ما را نمی‌برند


    و وقتی بعدها به زندگی‌شان‌ ترکمون می‌زنیم
    فقط می‌گویند: خب جوونه دیگه، پیش میاد!
    چون وقتی تب می‌کنیم، آن‌ها هم عرق می‌ریزند






    چون وقتی توی میهمانی خجالت می‌کشیم و توی گوششان می‌گوییم سیب می خوام، با صدای بلند می‌گویند منیرخانوم بی زحمت یه سیب به
    این بچه بدهید و ما را عصبانی می‌کند


    و وقتی پدرمان ما را به خاطر لگد زدن به
    مادر کتک می‌زند، با پدر دعوا می‌کنند

    چون وقتی در قابلمه غذا را برمی دارند، یک
    بخاری بلند می شود که آدم دلش می خواهد
    غذا را با قابلمه اش بخورد


    چون وقتي تازه ساعت يازده شب يادمان مي افتد
    كه فلان كار را كه بايد فردا در مدرسه تحويل
    دهيم يادمان رفته،بعد از يك تشر خودش هم پابه پايمان زحمت ميكشد كه همان نصف شبي تمامش كنيم


    چون وسط سریال‌های ملودرام گریه می‌کنند

    چون بعد از گرفتن هدیه روز مادر، تمام فکر
    و ذکرش این است که مبادا فروشندگان
    بی انصاف سر طفل معصومش را
    کلاه گذاشته باشند

    چون شبهای امتحان و کنکور پابه ‌پای ما کم
    می‌خوابد اما کسی نیست که برایش قهوه
    بیاورد و میوه پوست بکند

    به خاطر اینکه موقع سربازی رفتن ما،
    گریه می‌کند و نذر می کندو پوتین‌هایمان
    را در هر مرخصی واکس می‌زند

    چون وقتي شب عروسي ما داماد ازش خداحافظي
    ميكند با چشماني پر از اشك سفارشمان را ميكند
    ما را به داماد ميسپارد

    چون وقتی که موقع مریضیش یک لیوان آب
    به دستش می دهیم یک طوری تشکر می کند
    که واقعا باور می‌کنیم شاخ قول شکانده‌ایم

    چون موقع مطالعه عینک می‌زند و پنج دقيقۀ
    بعد در حاليكه عينكش به چشمش است
    ميپرسد:اين عينك منو نديدين؟

    چون هیچوقت یادشان نمی‌رود که از کدام غذا
    بدمان می‌آید و عاشق كدام غذاييم ،حتی وقتی
    که روی تخت بیمارستانند و قرار است ناهار
    را با هم بخوریم

    چون همانجا هم تمام فکر و ذکرشان این است
    كه واي بچم خسته شد بسكه مريض داري كرد

    و چون هروقت باهاش بد حرف ميزنيم و دلش
    رو براي هزارمين بار ميشكنيم،چند روز بعد
    همه رو از دلش ميريزه بيرون وخودش رو
    گول ميزنه كه :‌بخشش از بزرگانه


    چون مادرند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اگه اسمتودوست نداری.دوست داشتی اسمت چی بود؟
    توسط "golbarg" در انجمن تالار گفتگوی آزاد
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 24th April 2013, 09:20 PM
  2. پاسخ ها: 25
    آخرين نوشته: 16th January 2013, 07:30 AM
  3. بدو بیا >>رابطه ی دوست پسر و دوست دختر با همدیگه
    توسط Mr.Engineer در انجمن تالار گفتگوی آزاد
    پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: 10th September 2012, 10:57 AM
  4. دوست پسر ها و دوست دختر ها به روایت تصویر
    توسط ریپورتر در انجمن سرگرمي(طنز، بازي فكري، ...)
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 28th August 2012, 06:55 PM
  5. نامه دوست پسري سنگدل به دوست دخترش (جالبه)
    توسط NeshaNi در انجمن سرگرمي(طنز، بازي فكري، ...)
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th August 2010, 02:39 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •