اعتبار فراموش شده مردان!
یک کارشناس حوزه خانواده تأکید بر حقوق بیش از وظایف را یکی از علل تشدید فردگرایی و رفاه طلبی در خانواده ها برشمرد و با اشاره به تبعات بی اعتباری جایگاه پدر در خانواده، گفت: در گذشته پدر جایگاه و اعتبار ویژه ای داشت اما امروزه تبلیغات نامناسب تفکرات فمنیستی و بحث برابرخواهی و هم عرض شدن زن و مرد باعث شده آن جایگاه ویژه پدری در خانواده آسیب ببیند.
“این بابامه که داره تو خونه ظرفا رو میشوره”
“این مامانمه که رفته یه ظرفشویی بخره تا به بابا کمک کنه”
“این منم که خوشحالم چون ظرفشویی باعث خوشحالی هممون شده”
این دیالوگ باید برای بسیاری از مخاطبان آشنا باشد. دیالوگ مربوط به یکی از پیامهای بازرگانی هست که امروزه لابه لای برنامههای تلویزیون پخش میشود.
البته در نگاه اول ممکن هست برای بسیاری (حتی آنهایی که ذوب در مدرنیته شدهاند!) هم کمی سنگین بیاید اما بعد از اندکی بالا پایین کردن مطلب، همگی (حتی مادربزرگترها هم!)به خودمان میگوییم که با توجه به شرایط امروزه طبیعیست و چیز خاصی نیست..
این دیدگاه، که در این تبلیغ خیلی ظریف گنجانده شده است، را میتوان غالبا در فیلمهای تلویزیونی هم پیدا کرد.
نکتهای که بر اثر تکرار و البته گذر زمان و مسائل دیگری که قابل بحث هست، نکاتیست که طبیعی جلوه کردهاند. حال این نکات که اشاره شد شامل چه چیز هایی است؟
*ضعیف شدن جایگاه مرد در خانواده
*ضعیف شدن جایگاه زن در خانواده
*ایجاد اختلال در شکل و صورت طبیعی خانواده
اگر وضعیت زنان، مردان و خانوادهها را در زمانهای بسیار قدیم بررسیای تاریخی کنیم، متوجه خواهیم شد که در آن زمانها زنان در جایگاه بسیار حقارتآمیزی قرار داشتند. که این شرایط در همهی تمدنهای قدیم همچون تمدن یونان، سومر، مصر، هند، چین، ژاپن، ایران باستان و تمدنهای دیگر مشابه بوده است. برای مثال در اسطورههای یونانی زنی خیالی به نام پاندورا سرچشمه بدبختیها و مصائب بشری است و یا در تمدن مصر که یکی از قدیمیترین تمدنها بوده است، زن حق خارج شدن از منزل را جز برای خدمت کردن به معبودان یا شاهان نداشته است. حتی در مواردی با زنان همچون کالا برخورد میشده است و هیچ حق و اعتباری را برای زنان قائل نبودهاند. در آیین مسیح نیز آمده است که زن همان حوای مجسم است که آدمی را از فردوس برین محروم ساخت. این وضعیت که در شبه جزیره عربستان به حد زنده به گور کردن دختران هم رسیده بوده است با ظهور اسلام و قوانین دینی و انسانیاش کاملا تغییر کرد.
اما در بسیاری از دینهای دیگر همچون مسیحیت و یهودیت، به دلیل تحریفهایی که در کتب مقدسشان به وجود آمده بوده است، وضعیت محدود زنان ادامه داشت، چنانکه علاوه بر متون عهد قدیم، عهد جدید هم شامل مضامینی با همان محتوای دستکم گرفتن زنان بود.
در کتاب عهد جدید پولس رسول آمده است: اجازه نمیدهم که زنان به مردان چیزی یاد بدهند یا بر آنان مسلط شوند.
تا اینکه قرن هفدهم یک تحول بزرگ در غرب با عنوان “حقوق بشر” صورت گرفت که حتی در این امر هم تماما دفاع یکجانبه از حقوق مردان صورت گرفت که منجر به اعتراض عدهای شد که به این اعتراضها در چارچوب آرمانهای فمنیستی شکل گرفت.
فمنیستها گرایشهای مختلفی پیدا کردند که آرمان مشترک همه آنها دفاع از حقوق زنان بود که در بعضی از گرایشهای آنها این موضوع بیش از حد افراطی دنبال شد تا جایی که زن و مرد را متقابل هم دانستند و زنده کردن حقوق زنان را تنها با انتقام از مردان دستیافتنی دانستند.
شاهد این موضوع گفتههای خانم سیمین دوبوار است که گفته: مردان مصداق دوزخ و برهمزننده فردیت و آزادی زنان هستند. این جنبش و آرمانهایش عامدانه یا غیر عامدانه همراه با اهداف شوم سرمایهداران زمان شد و (تبدیل به ابزاری در دست سرمایهداران گردید که) به اسم استقلال زنان، آنان را از کار در خانه، به کار در کارخانهها مشغول کردند. توضیح همه مصایبی که فمنیستها به اسم دفاع از حقوق زنان بر زنان وارد کردند، خارج از حوصله این مقاله است اما به صورت خلاصه اگر در قدیم، انسانیت زن زیر پا گذاشته شده بود این جنبش “زن بودن” زن را بکلی به دست فراموشی سپرد و با فعالیتهای خود به تزلزل خانواده کمک بسیاری نمود.
در این بین همانطور که در زمان جاهلیت قدیم با وجود نبود رسانه، رفتارهای تحقیر آمیز غرب و محدودیت فکری انها نسبت به این موجود از غرب به شرق انتقال یافته بود. در جاهلیت مدرن به کمک ابررسانهها، آرمانهای فمنیستی نیز به شرقیان منتقل شده است؛ اما باید اشاره کرد که در شرق مخصوصا جهان اسلام زن از موقعیت متفاوتتری با دنیای توحشگونه غرب(حداقل در برخورد با مسئله زن) داشت.
استاد بزرگ شهید مطهری در این زمینه بیان میکنند:
” نهضت اسلامی زن با نهضتی که در مغرب زمین روی داد، از دونظر تفاوت بنیادی دارد:
اول در ناحیه روانشناسی زن و مرد است که اسلام اعجاز کرده است. دوم این که اسلام در عین آن که زنان را به حقوق انسانیشان آشنا کرد و به آنها شخصیت و هویت و استقلال داد هرگز انها را به تمرد و عصیان و طغیان و بدبینی نسبت به جنس مرد وادار نکرد.”
این جنبش همانطور که زنان را نسبت به مردان بدبین کرده است، مردان را نیز به همان نسبت از جایگاه مدیریتی خود پایین آورده و در کل خانوادهها را دچار تزلزل کرده است. در حالی که اسلام خانواده را محیطی میداند که زن و مرد را درکنار هم و نه در مقابل هم هر کدام در جایگاهی که فطرتا مناسبشان میباشد مسئول پیشرفت خانواده هستند.
اگر بنا بر آن چیزی که اسلام فرموده است، زن جایگاه مدیریتی خانه و مرد جایگاه مدیریتی خانواده را حفظ کنند، به وضوح به الگوی خانواده مورد نظر اسلام نزدیکتر خواهند شد و ارامش و سکونی که قرآن از آن یاد میکند، بیشتر و بیشتر در خانوادههایمان موج خواهد زد.
در این وجیزه هر چند به صورت مختصر ریشههای تاریخی و اجتماعی پدیدهی تغییر جایگاه مرد و زن را به صورت مختصر بیان کردیم ولی میتوان این مطلب را مقدمهای برای ورود به این اصل مهم و تلاش در جهت رفع معضلات اجتماعی و خانوادگی نمود که در این بین آن کسانی که بیشترین تاثیر را در این زمینه میتوانند داشته باشند، اصحاب رسانه و صدا و سیما و مخصوصا مسئولین مربوطه و متولیان فرهنگی هستند که پیشنهاد نویسنده در اینباره و برای شروع فعالیت در این زمینه همت مسئولان مربوط در جلوگیری از انتشار و یا اصلاح مطالبی با چنین محتواهاییست.
قصد مقصر جلوه دادن یک نهاد و سازمانی را نداریم ولی در این انحرافات پیش آمده که نمونهاش را در تبلیغ یاد شده دیدیم که خیلی از سازمانها و ارگانها سهم دارند و همینطور برای اصلاح این دیدگاه به وجود آمده در جامعه ایرانی اسلامیمان نیز بسیاری از همین سازمان و ارگانها نقش به سزایی خواهند داشت که صدا و سیما در این بین نقش پر رنگتری را ایفا خواهد کرد.
تبیان
علاقه مندی ها (Bookmarks)