استرس و فشار عصبي اگر در مرحله تحريك بهينه كنترل نشود و در حد مطلوب خود حفظ نگردد و فرد به حداكثر توان و تلاش خود برسد، عملكرد فرد عملا كم مي گردد و منحني آن سقوط مي نمايد و فرد دچار فرسودگي می شود.
به گزارش مهر، به طور كلي فشار عصبي"استرس"بر همه مردم به گونه اي اثر دارد، ولي آنچه كه در اين رابطه واضح و آشكارنيست اين مسئله است كه قدرت و برد اين اثرات تا چه اندازه مي تواند باشد. تحقيقات نشان داده كه فشار عصبي داراي اثرات جسمي و رواني است كه بر حالات، چگونگي انجام كار و حتي بر جريان زندگي فرد اثرگذار است.
البته قبل از هر چيز باید تحقيق نمود كه ارتباط بين سلامت شخص و فشار عصبي تا چه اندازه است. به نظر متخصصان اين ارتباط بسيار قوي مي باشد بعضي از صاحب نظران عقيده دارند كه فشار عصبي در بروز انواع بيماري هاي جسمي نقش هايي در حدود 50 الي 70 درصد به عهده دارد. به عنوان مثال در علم پزشكي ثابت شده كه فشار عصبي در ايجاد بيماري هاي قلبي و عروقي، فشارخون و زخم معده و حتي مرض قند نقش زيادي دارد و حتي در بعضي از دردهاي مادام العمر نيز اثرات فشار عصبي ديده مي شود.
چنانچه فشار عصبي در مرحله تحريك بهينه كنترل نشود و در حد مطلوب خود حفظ نگردد و بالاتر برود و فرد به حداكثر توان و تلاش خود برسد، عملكرد فرد عملا كم مي گردد و منحني آن سقوط مي نمايد و فرد دچار فرسودگي شده و نشانه ها و علايم زيان آور فشار عصبي"استرس" ظاهر مي شود.
بسياري از مشاغل با درصدي از فشار عصبي درگير مي باشند، ولي علي رغم وجود فشار عصبي در مشاغل، افرادي كه در اين گونه مشاغل انجام وظيفه مي نمايند سعي در كنار آمدن با فشار عصبي ناشي از شغل را دارند و وظيفه خود را در حالي كه با استرس هاي مختلف مقابله مي كنند انجام مي دهند. بعضي از افراد تحمل مقاومت در برابر مشاغل استرس زا را ندارند و طي مرور زمان به تدريج فرسوده شده و دچار فرسايش رواني و يا درماندگي كامل مي گردند.
فرسايش رواني نوعي پريشاني و درماندگي سازماني شبيه افسردگي رواني مي باشد و افرادي كه قبلا داراي شوق و حرارت بودند ميل و نيروي حياتي براي شغل و مقام خود را از دست مي دهند. به طور كلي "فرسايش رواني"در نتيجه حمله پنج نوع "فرسودگي" به و جود مي آيد.
1) فرسودگي جسمي؛ افرادي كه در اين نوع فرسودگي رنج مي برند كم انرژي بوده و اغلب اوقات احساس خستگي مفرط مي كنند. علاوه بر اين عوارضي از قبيل سر درد، كم خوابي، از دست دادن اشتها، تغيير در رفتارهاي عمومي در اين افراد ديده مي شود.
2) فرسودگي رواني؛ بروز اين نوع فرسودگي در فرد با بيماري هايي از قبيل افسردگي، احساس درماندگي، در دام شغل گرفتار بودهن و امثالهم همراه مي باشد.
3) فرسودگي حالت و نگرش؛ افراد گرفتار اين نوع فرسودگي عيب جو، بدبين و منفي مي شوند و به خود، شغل، سازمان و بالاخره به زندگي كم بها مي دهند.
4) فرسودگي احساس انجام كارها در حد پايين؛ اين نوع افراد تصور مي كنند كه فاقد كفايت لازم شده اند و قادر به انجام كاري نيستند و احتمالا در آينده نيز توفيق انجام دادن كارهاي مثبت را نخواهند داشت.
5) مسخ شخصيت؛ ديگر نشانه فرسودگي و استرس مسخ شخصيت مي باشد. مهمترين علامت مسخ شخصيت، بي تفاوتي، بي علاقگي فرد نسبت به سايرين است و گاهي اوقات اين احساس با بدبيني شديد، فقدان روابط اجتماعي، تعهد شديد به اهداف غير شخصي و تخصص گرايي مفرط توام مي گردد. اين افراد به صورت مكانيكي عمل نموده و به قوانين و مقررات بيش از حد پايبند هستند در تعريف كلي، مسخ شدگي داراي سه و يژگي مي باشد؛
-فرد شخصيت خود را از دست مي دهد و در برابر ديگران جبهه منفي و انفعالي به خود مي گيرد.
-كارهاي انجام شده را معرف خود نمي داند.
-از نظر فيزيكي، ذهني و احساسي تهي مي شود.
نهايتا كساني كه به مسخ شدگي كامل مي رسند، فرسودگي مفرط پيدا مي كنند و حالاتي مثل خستگي و عجز، بي تفاوتي،سرخوردگي و... در رفتارشان مشهود مي گردد و به همه با بدبيني نگاه مي كنند.
جاي شگفتي اينكه افراد متعهد، شايسته و برجسته بيشتر از سايرين در خطر مسخ شدگي هستند و اين افراد پس از سالها مقاومت در برابر فشارها زماني كه حس مي كنند. راه حل روشن و عقلاني براي حل مشكلات وجود ندارد به يك باره فرو مي ريزد و علائم شديد متشنج شدن را از خود بروز مي دهند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)