یک حال خوب، یک گذشتهی عالی
سالهای زندگی را پشت سر میگذاریم و هر از چندگاهی با خود و دیگران که مینشینیم از آنچه بر ما رفته، یاد میکنیم. خوب یا بد، غمگین یا شاد، همه را بازخوانی میکنیم و سپس این پرسشها به ذهنمان میآید که آیا باید در گذشته ماند یا از آن عبور کرد؟
زندگی میکنیم در کنار همسر و فرزندانمان یا در کنار پدر و مادرمان. زمان را پشت سر میگذاریم و آن میشود، گذشتهمان. سالهای زندگی را پشت سر میگذاریم و هر از چندگاهی با خود و دیگران که مینشینیم از آنچه بر ما رفته، یاد میکنیم. خوب یا بد، غمگین یا شاد، همه را بازخوانی میکنیم و سپس این پرسشها به ذهنمان میآید که آیا باید در گذشته ماند یا از آن عبور کرد؟ گذشته چیست؛ آنی است که بر ما گذشته یا همانیکه ما ساختهایم؟ آیا گذشته چراغ راه آینده است یا چون میگذرد، غمی نیست؟ انسانها در برابر گذشته چه وظیفهای دارند؛ باید آن را فراموش کنند یا از آن عبرت بگیرند؟ برخی انسانها در گوشهای از زمان گیر کردهاند و نمیتوانند یا نمیخواهند از آن عبور کنند، چرا؟ بهطور قطع به اینها، پرسشهای دیگری را هم میتوان اضافهکرد.
آنچه روشن است اینکه هریک از ما در فاصلهای از زمان رفتارهایی را با خود و دیگران داشتهایم. آن رفتارهای پیشین، اکنون گذشتهای است که ما انسانها بر آن نام گذشته میگذاریم در حالیکه چنین نیست. در واقع گذشته همان حال زماندیده افراد است. به اعتقاد نگارنده، گذشتهای وجود ندارد و آنچه هست، حال است.
تکتک مردم با فکر، رفتار، اشارات، احساسات و... به حال خویش معنا و مفهوم میبخشند و در ارتباط با دیگران از سوی همه این محورها تاثیر میگیرند یا تاثیر میپذیرند. پس هر آنچه من در زمان حال انجام میدهم، گذشتهای میشود که سپس از آن یاد میکنم. این گذشته یا حال در زمان رفته، چنانچه منحصر به خویش باشد بدون تاثیرپذیری و تاثیرگذاری روی دیگری یا از دیگری، خاطرههایی کاملا شخصی است که اغلب بازگو نمیشود. در حالیکه انسانها آن بخشی از گذشته برایشان مهم است که با دیگری یا دیگرانی گذراندهاند. بنابراین همه آنچه گذشته شده، معلول رفتارهای کسانی است که با توجه به رابطهشان با آدمهای دیگر در آن حال زمانی، رفتاری از خود داشتهاند که اکنون با در نظر گرفتن آن گذشته، حال الانشان خوب نیست.
پرواضح است که ما تنها خود نیستیم؛ زمانیکه در حال خویش با دیگران پیوند میخوریم و با رفتار خویش توقعاتی را ساز میکنیم که آن رفتارها ما را متعهد به رعایت اصول اخلاقی میکند. روشن است که رفتار در حال ما بر دیگران تاثیر دارد و هرچه رابطهها نزدیکتر باشد این تاثیر بیشتر است.
دیگر اینکه تشخیص نادرست اتفاقات خوب و بد، گذشتهای تلخ را برای انسانها رقم میزند. مردم بهطور معمول و یا بهصورت ناخودآگاه( غافل از این واقعیت ساده که حال خوبشان میتواند گذشتهای خوب را برایشان رقم بزند) و با این استدلال که باید برای کسب بهترین و خوبترین اتفاقات تلاش کرد، گاه به سراغ تجربههای تلخی میروند که سبب میشود، بعدها وقتی به گذشته فکر میکنند، احساس خوبی از آن رویداد نداشته باشند. اغلب زمانیکه آدمها در یک مسیر اشتباه قدم میگذارند، از اشتباه بودن راهشان بیخبرند و فکر میکنند بهترین کار را انجام میدهند و معمولا گذشت زمان به آنها ثابت میکند، راهی را که رفتهاند، درست بوده یا نه.
خلاصه پس از رسیدن به این واقعیت که « گذشته ما را حال ما تشکیل میدهد»، آنوقت نوبت افزایش شناخت خویش از درست، غلط، تلخ و یا شیرینی واقعی زندگی است؛ اینکه تلاش کنیم شناخت و درکمان از مسائل صحیحتر شود. معمولاً رفتارهایی که هر یک از اعضای خانواده بروز میدهند به نظرشان درست و صحیح است اما با گذشت زمان آنها به این نتیجه میرسند که لازم بوده آنموقع کمی بیشتر فکر کنند.
معمولا کم پیش میآید آدمها در زمان انجام دادن کاری به اشتباه بودن یا نبودن آن فکر کنند.حال خوب داشتن، خوب است اما برای فراهم شدن یک حال خوب، عواقب و پیامدهای آن را هم باید درنظر گرفت. شاید حال خوب پیداکردن به هر قیمتی، راحت باشد ولی آینده در انتظار است و گذشته در پشت سر. برای هر یک از ما انسانها حال مهمتر از گذشته و آینده است و باید باشد.
حال گذشته را میسازد و گذشته همان حال در زمان رفته است. آنچه در حال به انجام میرسانیم با توجه به تصمیماتی که میگیریم نهتنها برای خودمان که بر دیگران نیز اثر دارد. بهطور قطع چنانچه حال خوبی داشته باشیم یادکردن از گذشته، خوشایند است. باید دانست که انسان حق ندارد حال دیگران را خراب کند تا آنها گذشتهای تلخ داشته باشند.
حال بد انسانها نتیجه خودخواهی آنهاست که گذشتهای بد را سبب شدهاند که آن گذشته، حال اکنون آنها را به مراتب بدتر از گذشته کرده است.
به خانه برمیگردیم. در دنیای واقعی تنها جایی که آدمها پس از عبور از همه رویدادها و خستگیها در آن به آرامش میرسند، خانه و خانواده است. ایشان حال خوب میخواهند، حالی که آن آرامش مطلوب را بسازد و تداوم بخشد. آرامشی که گاه ساعتها به دنبالش میگردیم و زمان را میگذرانیم و همه گذشتههایی میشود که در آن آرام نبودهایم. اینگونه بیندیشیم که همه حالمان را ناآرام بودهایم و اکنون گذشتهای بدون آرامش داریم. حال بیاییم حال خویشمان را آرامش بخشیم، و ساعتی بعد خواهیم دید که چه ساعتی را آرام گذراندهایم.
باور کنیم، گذشته همان حال زمان دیده ماست.
تبیان
علاقه مندی ها (Bookmarks)