بنابر یافتههای اخیر، مغزهای انسانها با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. مبانی عصبشناختی این ارتباط عمیقتر از همدلی -توانایی حس کردن احساس دیگران- است. محققان دانشگاه ویرجینیا در مطالعه اخیر خود نشان دادهاند مغز ما بین اتفاقات رخ داده برای کسی که از نظر هیجانی به ما نزدیک است و اتفاقات رخ داده برای خودمان تفاوتی قائل نمیشود.
همچنین ما قادر نیستیم با افراد غریبه همدلی نزدیکی داشته باشیم.
در این مطالعه، زمانی که فرد با شوک الکتریکی تهدید میشد یا زمانی که دوست او یا فردی غریبه با شوک الکتریکی تهدید میشدند، مغزشان اسکن fMRI میشد. نتایج نشانگر این بود که نواحی مغزی درگیر در پاسخ به تهدید -بخش جلویی اینسولا، پوتامن و شکنج حاشیهای- تحت تهدید خود فعال میشوند. زمانی که محققان فرد شاهد این بود که فرد غریبه را با شوک الکتریکی تهدید میکنند این نواحی مغزی فعال نشدند. اما با مشاهده تهدید الکتریکی دوست خود، فعالیت نواحی مغزی مشابه زمانی بود که خود فرد تهدید شده بود.
بدین ترتیب، یافتهها نشان میدهد مغز به میزان قابل توجهی قابلیت و توانایی این را دارد که خود را شبیه دیگران درآورد؛ نزدیکان ما بخشی از ما هستند و این جمله نه شعر است و نه اصطلاح، بلکه واقعیت دارد. به راستی زمانی که دوست ما تحت تهدید است و نه فرد غریبه؛ ما تهدید میشویم.
ذهنهای ما تا اندازهای با تعاملاتشان با سایر ذهنها تعریف میشود. به عبارت دیگر ذهن ما با ذهن دیگران "sync" است و هر چه ذهن ما بیشتر این گونه باشد (از نظر روانی-هیجانی بیشتر با دیگران مرتبط باشیم)، مغز ما تمایزات ما-دیگران را کمتر تصدیق میکند.
از زاویه تکاملی نیز میتوان اشاره داشت، ما به گونهای نمو یافتهایم که از لحاظ شناختی با گروه نسبتاً کوچک حدود150 نفر یا کمتر (Dunber's Number) در ارتباط هستیم. فراتر، مغزهای ما از لحاظ قومیتی و نژادی با یکدیگر "Sync" هستند. با توجه به این ویژگی، اگر ما بتوانیم سطح منابع شناختی بیشتری را وقف کنیم شانس بقای خودمان و گروهی که به آن تعلق داریم افزایش مییابد.
"تهدید ما تهدید منابع ماست. تهدید میتواند چیزهایی را از ما دور سازد. اما زمانی که دوستی برقرا میکنیم، افرادی که به آنها اطمینان داریم و به آنهایی اتکا میکنیم که اصالتاً جزئی از ما هستند، بنابراین منابعمان گسترده میشود. هدف تو هدف ماست. این بخشی از بقای ماست."
منبع:
پژوهشکده علوم شناختی
علاقه مندی ها (Bookmarks)