سیاه چاله ها
سیاه چاله منطقه ای در فضا است که مقدار گرانش آن بر هر چیز حاکم است از جمله نور و مانع از فرار آن است . نظریه میدان کوآنتومی در فضا پیش بینی می کند که سیاه چاله دارای دمای خاصی است که درجه حرارت این دما بسته به جرم سیاه چاله می باشد . اولین سیاه چاله در قرن هجدهم توسط توسط جان میشل و پیر سیمون لاپلاس رویت شد اگر چه آن دو ان سیاه چاله را یک منطقه از فضا دانستند و فکر نمی کردند با دیگر نقاط فضا فرقی داشته باشد . نیروی جاذبه سیاه چاله توسط دیوید فینکلشتین در سال 1958 کشف شد که وی توضیح داد از این سیاه چاله هیچ چیز نمی تواند بگریزد ، طول آن سیاه چاله که فینکلیشتین روی آن تحقیق کرده بود 1960 سانتی متر بود . اما سوالی که مطرح بود آن بود که سیاه چاله چه چیز هایی را جذب می کند و برای پاسخ به آن اولین گزینه ستاره های نترونی بودند اما به نظر آنها جذب هر گونه شی توسط سیاه چاله ها امکان پذیر بود اما با جذب این ستارگان حجم خود سیاه چاله نیز اضافه می شد حال اگر سیاه چاله ای با سیاه چاله دیگر ادغام شود ما شاهد یک سیاه چاله عظیم با جرم بسیار زیاد خواهیم بود ولی حال دانشمندان امکان این را می بینند که با ادامه این روند ما شاهد سیاهچاله های بزرگ و بزرگتری که حتی ممکن است به بیشتر از حجم خورشید نیز برسند و دانشمندان ثابت کرده اند که هسته کهکشان راه شیری ما دارای یک سیاه چاله در حدود 4.3 میلیون برابرجرم خورشید می باشد .
ابداع واژه «کرمچاله» و «سیاهچاله فضایی» جان ویلر نسبت داده شدهاست. با اینحال، این مفهوم از مدتها قبل به صورتهای متفاوتی مطرح بودهاست.
مفهوم جسمی که آن قدر پرجرم است که حتی نور هم نمیتواند از آن بگریزد، نخستین باراز سوی زمینشناسی به نام جان میشل درسال ۱۷۸۳ در نامهای که برای هنری کاوندیش از انجمن سلطنتی نوشته بود، مطرح شد. در آن زمان مفهوم نظریه گرانش نیوتن و مفهوم سرعت گریز شناخته شده بودند. طبق محاسبات میشل جسمی با شعاع خورشید و چگالی ۵۰۰ برابر در سطح خود سرعت گریزی بیش از سرعت نور خواهد داشت و بنابر این غیر قابل مشاهده خواهد بود. به بیان او:
اگر شعاع کرهای مشابه خورشید قرار باشد که با چگالی ۵۰۰ بار از آن بزرگ تر باشد جسمی که از ارتفاع بینهایت به سمت آن سقوط میکند در سطح آن سرعتی بیش ازسرعت نور به دست میآورد و اگر فرض کنیم نور با نیروی مشابهی به سمت ستاره کشیده شود آنگاه همه نوری که از چنین جسمی ساطع میشود به ناچار به وسیله گرانش آن به سمت خود ستاره بازمی گردد.
در سال ۱۷۹۶ پیر سیمون لاپلاس، ریاضیدان فرانسوی همان ایده را در ویرایش اول و دوم کتاب خود به نام آشکارسازی نظام جهان مطرح کرد. این مطالب در ویرایشهای بعدی کتاب حذف شد. مفهوم این ستارههای تاریک در سده ۱۹ (میلادی) توجه چندانی را به خود جلب نکرد زیرا فیزیک دانان نمیتوانستند درک کنند که نور که یک موج و بدون جرم است چگونه ممکن است تحت تاثیر نیروی گرانش قرار گیرد.
درسال ۱۹۱۵ آلبرت اینشتین که پیش تر نشان داده بود که گرانش، نور را تحت تاثیر قرار میدهد، نظریه گرانش خود به نام نسبیت عام را مطرح کرد. چند ماه بعدکارل شوارتزشیلد پاسخی برای معادلات میدان اینشتین ارائه نمود که میدان گرانشی ذرات نقطهای و کروی را توصیف میکرد چند ماه پس از شوارتزشیلد، ژوهانس دروست - که از شاگردان هندریک لورنتز بود - به صورت جداگانه همان پاسخ را برای ذرات نقطهای به دست آورد و بحث مفصل تری در مورد ویژگیهای آن نمود. این پاسخ در شعاعی که امروزه شعاع شوارتزشیلد نامیده میشود رفتاری غیر عادی نمایش میداد زیرا در این شعاع، معادله تکینه میشود و برخی از اجزای آن مقدار بی نهایت خواهند داشت. در آن زمان ماهیت این سطح به درستی فهمیده نشده بود. در سال ۱۹۲۴ آرتور استنلی ادینگتون نشان داد که با تغییر مختصات میتوان تکینگی را بر طرف نمود. هر چند که تا سال ۱۹۳۳ طول کشید تا ژرژ لومتر متوجه شد که مقدار بی نهایت این معادله در شعاع شوارتزشیلد در واقع یک تکینگی ریاضی است و جنبه فیزیکی ندارد این شعاع امروزه به عنوان شعاع افق رویداد یک سیاهچاله غیرچرخشی شناخته میشود.
در سال ۱۹۳۰ سابراهمانین چاندراسکار، اختر فیزیک دان هندی محاسبه نمود که یک جسم الکترون تباهیده غیر چرخنده که جرم آن از حدی که بعدها به نام حد چاندراسخار نامیده شد و ۱٫۴ برابر جرم خورشید است، بیشتر باشد هیچ جواب پایداری ندارد ادعای وی از سوی هم دورهایهای وی همچون ادینگتون و لو لاندائو مورد مخالفت قرار گرفت. آنها ادعا میکردند که مکانیزمی ناشناخته وجود دارد که از فروپاشی این اجرام جلوگیری میکند.] ادعای آنها تا حدودی درست بود زیرا یک کوتوله سفید که جرم آن اندکی از حد چاندراسخار بزرگتر باشد پس از فروپاشی به یک ستاره نوترونی تبدیل میشود که بنا بر اصل طرد پاولی، وضعیتی پایدار دارد، اما در سال ۱۹۳۹، روبرت اوپنهایمر و دیگران پیش بینی کردند که ستارههای نوترونی که جرمی بیشتر از سه برابر جرم خورشید دارند به دلایلی که توسط چاندراسکار ارائه شد به سیاهچاله فروپاشی میشوند و نتیجه گیری کردند که هیچ ساز و کار فیزیکی نمیتواند از فروپاشی برخی ستارگان به سیاهچاله جلوگیری نماید
تصورات اشتباه
سیاهچالهها برخلاف تصور نادرست ایجادشده از آنها، هر آنچه در اطراف آنهاست را به درون خود نمیمکند برای مثال اگر خورشید با یک سیاهچاله با همین جرم جایگزین میشد، شعاع مدارهای سیارات تغییری نمیکرد.
ویدیویی جالب و دیدنی درارتباط با سیاه چاله ها
http://hubblesite.org/explore_astronomy/black_holes/
منبع :BLACK HOLE- WIKI PEDIA
ترجمه :SA.N
علاقه مندی ها (Bookmarks)