مهدی غبرایی در آستانهی زادروز 68سالگیاش از احتمال بازنشستگی از ترجمه بر اثر دلسردی و خستگی گفت.
این مترجم پیشکسوت عنوان کرد: من از بچگی با قصههای ننه جانم بزرگ شدم که داستانهای سندباد بحری و هزار و یکشب، شعرهای سعدی، حافظ و نسیم شمال را برای ما میخواند. این بود که از همان دوران، عشق به قصه در من و خواهرها و برادرهایم رشد کرد. بعدها هم بیشترین حجم مطالعهی من رمان و داستان بود. پس از مدتی به مطالعهی تاریخ، علوم اجتماعی و فلسفه هم پرداختم.
او همچنین دربارهی علت روی آوردنش به ترجمه، عنوان کرد: من به نوشتن و فیلم ساختن علاقهی زیادی داشتم. نوشتن را از سالهای آغازین دبیرستان شروع کردم.
بعدها هم در دورهی خدمت سربازی، با دوربین دستی فیلم ساختم. آرزویم نوشتن و فیلم ساختن بود؛ اما وقتی اینها نشد، به اقتضای شرایط به ترجمه روی آوردم.
غبرایی افزود: ابتدا دو سال در وزارت فرهنگ و آموزش عالی به صورت قراردادی کار کردم، تا اینکه عذرم را خواستند. وقتی این اتفاق افتاد، از همان سال 60 به ترجمه مشغول شدم و تا امروز به این کار ادامه دادم. برادرانم فرهاد و هادی هم پیش از من ترجمه را شروع کرده بودند.
او سپس با اشاره به احتمال بازنشسته کردن خود، عنوان کرد: سن و سال شوخی نیست. سالهاست که ناراحتی قلبی دارم و از آرتروز هم رنج میبرم. عمدهی این مشکلات از کار ترجمه است. مشکلات دیگر هم هست که بیان نمیکنم؛ چون نمیخواهم صحبتهایم جنبهی نک و نال پیدا کند. این مشکلات دست به دست هم میدهند و در کنار سختیهای کار ترجمه باعث میشوند به بازنشستگی فکر کنم.
غبرایی ادامه داد: ترجمه کار خستهکنندهای است. ابتدا اثر را میخوانم و بعد ترجمه میکنم. بعد از آن یک بار پس از ترجمه و بار دیگر پس از حروفچینی، باید کار را بازخوانی کرد؛ به طوری که در مجموع هر کتاب را هفت - هشت بار میخوانی، بعد از همهی اینها، تازه اثر به ادارهی مربوطه میرود، شل و پلش میکنند و حال آدم گرفته میشود. همهی اینها باعث دلسردی و خستگی میشود.
او همچنین عنوان کرد: مشکلات جسمی و کلیهی عوامل دیگر دست به دست هم میدهند تا فرد را جز در دورههایی کوتاه، دلسرد کنند. متأسفانه من اصلا متوجه گذر عمر نشدم و حالا به مرز 70 سالگی نزدیک میشوم. با این همه آزار، آدم به این فکر میکند که به این کار بیهوده پایان بدهد. البته این افکار هم در لحظاتی به سراغم میآیند. ما نباید مایهی نومیدی نسل جوان شویم.
غبرایی سپس گفت: کتاب «تعقیب گوسفند وحشی» اثر هاروکی موراکامی را ترجمه کردهام، اما همین چند روز پیش متوجه شدم ایرادهایی به این اثر میگیرند که آدم میمانَد. با این حال هنوز به کار کردن عشق و علاقه دارم. امیدوارم مسائل بیرونی حل شوند؛ یعنی کسانی که مسؤولاند، آنقدر بلندنظری داشته باشند که در کار ما اشکالتراشی نکنند. امیدوارم سلامتی نسبیام را به دست بیاورم و توان کار کردن داشته باشم؛ چون هنوز توان ذهنی این کار را دارم.
مهدی غبرایی متولد دوم مردادماه ۱۳۲۴ در لنگرود است.
«کوری»، «خانهای برای آقای بیسواس»، «دل سگ»، «لیدی ال»، «ساعتها»، «بادبادکباز»، «موجها»، «کودکی نیکیتا»، «تربیت اروپایی»، «واقعیت نویسنده»، «موجآفرینی»، «همفری بوگارت» (زندگینامه)، «تانگوی تکنفره»، «خیابان میگل»، «بلم سنگی»، «مشتمالچی عارف»، «گردش» (چهار نمایشنامهی رادیویی)، «عشق و مرگ در کشوری گرمسیر»، «چارلستن»، «پیتر پن»، «شهردار کاستربریج»، «فرزند پنجم» و «درآمدی بر مطالعات ارتباطی»، از جمله آثاری هستند که این مترجم به فارسی برگردانده است.
منبع: ایسنا
علاقه مندی ها (Bookmarks)