دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: همه چیز در باره فرضیه تکامل موجودات و آفرینش انسان (3 از 3)

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض همه چیز در باره فرضیه تکامل موجودات و آفرینش انسان (3 از 3)

    قسمت سوم همه چیز در باره نظریه تکامل

    نقل از وبلاگ:http://www.qane.blogfa.com/post-6.aspx




    نظر شهید مطهری در باره عدم پذیرش فرضیه تکامل

    توحيد و تكامل

    از جمله مسائلی كه به نظر منتأثير زيادی در گرايشهای مادی داشته است‏، توهم تضاد ميان اصل " خلقت و آفرينش " از يك طرف و اصل " ترانسفورميسم " يعنی اصل تكامل خصوصا تكامل جانداران ازطرف ديگر است‏ . و به عبارت ديگر ، توهم اينكه " آفرينش " مساوی است با " آنی ودفعی الوجود " بودن اشياء ، و " تكامل " مساوی با " خالق نداشتن‏اشياء " است.

    آنچنانكه از تاريخ بر می‏آيد در مغرب زمين بخصوص اين انديشه وجودداشته است كه لازمه اينكه جهان به وسيله خداوند به وجود آمده باشد اين‏استكه همه اشياء ، ثابت و يكنواخت بوده باشند و تغييری در كائنات ،خصوصا در اصولكائنات يعنی " انواع " ، رخ ندهد .

    پس تكامل خصوصاتكامل ذاتی يعنی تكاملی كهمستلزم اين باشد كه ماهيت يك شی‏ء تغيير كندو نوعيتآن عوض شود غير ممكن است . از طرف ديگر ، می‏بينيم كه هر اندازه علوم‏سيرتكاملی انجام می‏دهند و توسعه می‏يابند ، مسأله اينكه اشياء و بالاخص‏جاندارانيك قوس صعودی تكاملی را طی می‏كنند ، بيشتر ثابت و مبرهن‏می‏گردد . نتيجه ايندو مقدمه اين است كه علوم بالاخص علوم زيستی در جهت‏ضد خداشناسی گام برمی‏دارند.


    چنانكه می‏دانيم نظريات لا مارك و داروين، خصوصا شخصی اخير ، غوغايیدر اروپا به پا كرد .
    داروين با اينكه شخصا مردی معتقد به خدا و مذهب بود و می‏گويند در لحظات احتضار، كتاب مقدس را به سينه چسبانيده بود و خود وی‏مكرر در نوشته‏هايش ايمان خود را به خداوند اعلام می‏كند ، نظرياتش صددرصد ضد خدا معرفی شد .

    ممكن است گفته شود ترانسفورميسم به طور كلی ( خصوصاداروينيسم با توجه‏ به فرضيه وی در اين باره كه اصل انسان از ميمون است اگر چهبعد مردودگشت ) از آن جهت ضد خدا شناخته شد كه برخلاف مندرجات كتب مقدس مذهبی‏بود ، زيرا كتب مذهبی عموما خلقت انسان را از يك انسان اولی به نام " آدم " می‏دانند كه ظاهر اين است كه او مستقيما از خاك آفريده شده است‏. عليهذا بحق وبجا بوده كه داروين و داروينيستها ، بلكه همه طرفداران تكامل ، ضد خدا شناخته شوند ، زيرا به هيچ وجه نمی توان ميان اعتقاد به‏ مذهب و اعتقاد به اصل تكاملیآشتی داد . چاره‏ای نيست از اينكه از ايندويكی اختيار و ديگری رها شود .

    جواب اين است كه

    اولا آنچه علوم در اين زمينه بيان داشته‏اند فرضيه‏هايی‏است كه دائما تغيير كرده و اصلاح شده و باباطل شناخته شده و فرضيه‏ای ديگر جانشين آن شده است . با اين چنين‏فرضيه‏هايینمی توان مطلبی را كه در يك كتاب آسمانی آمده است ، اگر به‏صورت صريح و غيرقابل توجيهی بيان شده باشد ، مردود شناخت و آن را دليل‏بر بی اساسی اصل مذهبشمرد و بی اساسی مذهب را دليل بر نبودن خدا گرفت‏ .

    ثانيا علوم در اين جهتسير كرده است كه تغييرات اساسی كه درجانداران پيدا شده ، خصوصا مراحلی كهنوعيت تغيير يافته و ماهيت عوض‏شده است ، به صورت جهش يعنی سريع و ناگهانی بوده است .

    ديگر مسأله‏تغييرات بسيار ربطی‏ء و نامحسوس و كند و متراكم مطرحنيست . وقتی كه‏ علم ممكن دانست كه طفل يكشبه ره صد سال برود ، چه دليلی در كاراست كه‏چهل شبه ره صدها ميليون ساله را نرود ؟ آنچه در كتب مذهبی آمده است‏فرضا صراحت داشته باشد كه " آدم اول " مستقيما از خاك آفريده شده‏است ، به شكلی بيان شده كه نشان می‏دهد ملازم با نوعی فعل و انفعال درطبيعت بوده است .در آثار مذهبی آمده است كه طينت آدم چهل صباح سرشته‏ شد . چه می‏دانيم ؟

    شايدهمه مراحلی را كه به طور طبيعی اولين سلول حياتی‏بايد در طول ميلياردها سال طیكند تا منتهی به حيوانی از نوع انسان بشود، سرشت و طينت " آدم اول " به اقتضایشرايط فوق العاده‏ای كه دست‏قدرت الهی فراهم كرده بوده است ، در مدت چهل روزطی كرده باشد ، همچنانكه نطفه انسان در رحم در مدت نه ماه تمام مراحلی را كهمی‏گوينداجداد حيوانی انسان در طول ميلياردها سال طی كرده‏اند ، طی می‏كند.


    ثالثا فرض می‏كنيم آنچه در علوم در اين زمينه آمده است بيش از حد فرضيه استو از نظر علوم قطعی است ، و هم فرضمی كنيم كه ممكن نيست شرايط طبيعی به صورتی فراهم شود كه ماده مراحلی را كه درشرايط ديگر كند و بطی‏ء طی می‏كند در آن شرايط سريع و تند طی كند واز نظر علمقطعی است كه انسان اجداد حيوانی داشته است .

    آيا ظواهرمذهبی غير قابل توجيهاست ؟ ما اگر مخصوصا قرآن كريم را ملاك قرار دهيم‏می‏بينيم قرآن داستان آدم رابه صورت به اصطلاح سمبوليك طرح كرده است.منظورم اين نيست كه " آدم " كه درقرآن آمده نام شخص نيست ، چون "سمبل " نوع انسان است ابدا قطعا " آدم اول " يكفرد و يك شخص است‏ و وجود عينی داشته است ، منظورم اين است كه قرآن داستان آدمرا از نظرسكونت در بهشت ، اغوای شيطان ، طمع ، حسد ، رانده شدن از بهشت ،توبه‏و . . . به صورت سمبوليك طرح كرده است .

    نتيجه‏ای كه قرآن از اين‏ داستان می‏گيرد ، از نظر خلقت حيرت انگيز آدم نيست و در باب خداشناسی‏ازاين داستان هيچ گونه نتيجه گيری نمی كند ، بلكه قرآن تنها از نظر مقام‏معنویانسان و از نظر يك سلسله مسائل اخلاقی ، داستان آدم را طرح می‏كند، برای يكنفر معتقد به خدا و قرآن كاملا ممكن است كه ايمان خود را به خداو قرآن حفظ كندو در عين حال داستان كيفيت خلقت آدم را به نحوی توجيه‏كند . امروز ما افرادیبا ايمان و معتقد به خدا و رسول و قرآن را سراغ‏ داريم كه داستان خلقت آدم رادر قرآن به نحوی تفسير و توجيه می‏كنند كه‏با علوم امروزی منطبق است . احدیادعا نكرده است كه آن نظريه‏ها برخلاف‏ ايمان به قرآن است . ما خودمان وقتی آننظريه‏ها را در كتابهای مربوط به‏اين موضوع مطالعه می‏كنيم در آنها نكات قابلتوجه و تأمل زيادی می‏بينيم هرچند صددرصد قانع نشده‏ايم .

    به هر حال ،اين گونه مطالب را بهانه انكار قرآن و مذهب قراردادن تا چه رسد بهانه انكار خدا قرار دادن ، بسيار دور از انصاف علمی‏است.


    رابعا فرضا قبول كرديم كه ظواهر آيات مذهبی غير قابل توجيه است و ازنظرعلمی هم تسلسل انسان از حيوان ، قطعی است ، حداكثر اين است كه‏انسان ايمان خودرا به كتب مذهبی از دست بدهد ، چرا ايمان خود را به‏خدا از دست بدهد ؟ اولاشايد مذاهبی در جهان پيدا شوند كه درباره خلقت‏انسان ، به صراحت تورات ، اصلانسان را مستقيما از خاك ندانند . ثانيا چه ملازمه‏ای هست ميان قبول نداشتن يكيا چند يا همه مذاهب و ميان قبول‏ نداشتن خدا ؟ همواره در جهان افرادی بوده وهستند كه به خداوند ايمان واعتقاد دارند ولی به هيچ مذهبی پای بند نيستند .

    از مجموع آنچه گفتيم معلوم شد فرض تضاد ميان مندرجات كتب مذهبی واصل تكامل، عذری برای گرايش به ماديگری محسوب نمی شود ، مطلب چيزديگری است . حقيقت آناست كه ماديين اروپا خيال می‏كرده‏اند كه فرضيه‏ تكامل عقلا و منطقا با مسألهخدا سازگار نيست اعم از آنكه با مذهب‏سازگار باشد يا نباشد بدين جهت اظهارمی‏داشتند كه با قبول اصل تكامل ، مسأله خدا منتفی است .

    اكنون ما وارد اينبحث می‏شويم . می‏خواهيم ببينيم آيا عقلا و منطقا ميان‏ اين دو مسأله ضديت استيا عقلا و منطقا ضديتی نيست و نارسايی مفاهيم‏ فلسفی اروپا توهم ضديت را بهوجود آورده است ؟ و به هر حال ، بايدببينيم ماديين كه ضديت فرض می‏كرده‏اند ازچه راه بوده است ؟
    سخن اينها را به دو گونه می‏توان تقرير كرد
    :

    يكی به اين نحوكه با پيدايش نظريه تكامل ، مهمترين دليل الهيون از دستشان گرفته می‏شود . عمده دليل الهيون بر وجود صانع عليم حكيم ، نظام متقن موجودات استاين نظام متقنبالخصوص در جانداران يعنی گياهان و حيوانات نمودار است‏ .

    اگر خلقت گياه وحيوان دفعی می‏بود ، استدلال از راه نظام متقن موجودات‏ صحيح بود ، زيرا عقلا قابل قبول نبود كه موجودی بدون يك نظارت مدبرانه‏آنا و دفعتا موجود گردد ، درحالی كه به يك سلسله تشكيلات مجهز است كه‏نشان می‏دهد اين تشكل و نظم وارگانيزم به خاطر هدفهای پيش بينی شده و درنظر گرفته شده به وجود آمده است .

    ولی اگر خلقت موجودات ، تدريجی و درطول زمان يعنی امتداد صدها ميليون سال صورتگرفته باشد ، به اين ترتيب‏كه كم كم با توالی قرون و تراكم نسلها وضع ساختمان موجودات به شكل حاضردر آمده باشد ، مانعی نيست كه اين تشكيلات دقيق به هيچ وجهپيش بينی‏نشده باشد ، يعنی قوه مدبری بر آن نظارت نداشته ، بلكه تنها تصادفاتوانطباق قهری با محيط ، منشأ اين نظامات و تشكيلات بوده باشد.

    پس با قبول و ثبوت نظريه ترانسفورميسم عمده دليل الهيون از دست آنهاگرفته شد و همين كافیاست كه كفه ماديين بچربد و گروهی به آن طرف‏ متمايل گردند.
    ولی اين توجيه فی حد ذاته صحيح نيست .
    اگر اين سخن بر يك مكتب الهی‏جانداری عرضه بشود ، فوراپاسخ می‏دهد كه
    اولا دليل " اتقان صنع " را به‏عنوان تنها دليل بر وجود خدامحسوب داشتن غلط است و به عنوان عمده دليل‏ ذكر كرده مبالغه است ،

    ثانيا نظامخلقت منحصر به ساختمان اعضای‏حيوانات نيست تا گفته شود تكامل تدريجی جاندارانبرای توجيه وجودتصادفی آنها كافی است ،
    ثالثا آنچه مهم است و جواب اصلی اين ايراد است ، اين است كه‏ پيدايش تدريجی و تغييرات تصادفی ساختمان اندامهای گياهان و حيوانات به‏ هيچ وجه برایتوجيه تشكيلات و نظامات دقيق اندامهای آنها كافی نيست .

    تغييرات تصادفی آنگاهمی‏تواند كافی شمرده شود كه فرض كنيم در اثر يك‏تصادف و يك فعاليت بی هدف و يايك فعاليت برای هدف ديگر غير ازخاصيتی كه اكنون پيدا شده ، تغييری در اندامجاندار پيدا شود ، مثلا پرده‏ای لای انگشتان مرغابی پيدا شود و اين تغييرتصادفی ، به حال شناوری‏ مرغ مفيد باشد و بعد در اثر وراثت به نسلهای بعد منتقلشود و بماند .

    و حال آنكه اولا از نظر علم وراثت ، انتقال صفات اكتسابی و فردیو شخصی ،خصوصا صفات اكتسابی ، سخت مورد ترديد بلكه مورد انكار است ، و ثانيا همه اعضا و جوارح و اندامها از قبيل پرده لای انگشت مرغابی نيست . غالبا هركدام از اعضا جزء يك جهاز بسيار مفصل و پيچيده‏ای است نظير جهازهاضمه ، جهازتنفس ، جهاز باصره ، جهاز سامعه و غيره . هر يك از اين‏جهازها يك دستگاه منظمو به هم پيوسته است كه تا همه اجزای آن به وجودنيايند ، كار و خاصيت منظور ،مترتب نمی شود .

    مثلا پرده‏های چشم چنان‏ نيست كه فرض شود هر كدام كار جدايیبرای بدن انجام می‏دهد و هر كدام درطول ميليونها سال تدريجا به وجود آمده است، بلكه چشم با همه پرده‏ها ورطوبتها و اعصاب و عضلات كه از لحاظ كثرت و تنوع وانتظام و تشكل ،حيرت انگيز است ، مجموعا يك كار را انجام می‏دهد . قابل قبولنيست كه‏ تغييرات تصادفی ، ولو در طول ميلياردها سال ، تدريجا جهاز باصره ياجهازسامعه را به وجود آورده باشد .

    اصل تكامل ، بيش از پيش ،دخالت قوه‏ای مدبر و هادی و راهنما را در وجود موجودات زنده نشان می‏دهد وارائه دهنده اصل غائيت است .
    داروين شخصا درباره اصل انطباق با محيط آنچناناظهار نظر كرد كه به اوگفته شد تو درباره اين اصل مانند اصلی ماوراء الطبيعیسخن می‏گويی،‌ حقيقت هم همين است كه نيروی تطبيق با محيط در جاندارها كه نيرويیبسيارمرموز و حيرت انگيز است ، نيرويی است ماوراء الطبيعی ، يعنی در تسخيريك نوع هدايت و شعور به هدف است و به هيچ وجه نيرويی كور و بی هدف‏نيست .

    دلالت اصل تكامل بر وجود متصرفی غيبی در كار جهان از هيچ اصلی كمتر نيست . علت اينكه شخص داروين و همچنين بسياری از زيست شناسان بعد ازاو موحد و الهیهستند همين است كه اصول و نواميس طبيعی از قبيل اصل‏كوشش برای بقا ، اصل وراثت، اصل انتخاب اصلح ، اصل انطباق با محيط را (اگر صرفا به يك عكس العمل عادیكوركورانه طبيعی در مقابل محيط تفسيرشود ) به هيچ وجه برای توجيه خلقت موجوداتزنده اعم از گياه و حيوان‏ كافی ندانسته‏اند . البته نمی گويم لازم ندانسته‏اندو بار ديگر به نظريه‏ دفعی الوجود بودن جانداران بازگشت كرده‏اند ، لكهمی‏گويم كافی ندانسته‏اند.

    حقيقت اين است كه علت اينكه نظريه تكامل بر ضداستدلال معروف الهيون‏ از راه ارتقان صنع بر وجود خدا تلقی شد ، همانا ضعف دستگاههای فلسفی وحكمت الهی بود . آنها به جای اينكه از پيدايش نظريه تكامل به نفع مكتب‏ الهيون استفاده كنند ، آن را چيزی بر ضد مكتب الهی تلقی كردند ، زيرا چنين فرض كردند كه تنها با دفعی الوجود بودن جهان است كه جهان نيازمندبهعلت وپديد آورنده است ، و اگر جهان يا نوعی از انواع ، تدريجی الوجود باشد ،علل وعوامل تدريجی طبيعت برای توجيه آنها كافی است . اين گونه فرضيات‏ نشانه‏های ضعفدستگاههای فلسفی غرب است.

    علاوه بر اين جهت كه در غرب فرض بر اين بود كه نظريه تكامل ، برهان‏نظم و اتقان صنع را تضعيف می‏كند يك چيز ديگر نيز سبب شد كه مكتب‏ تكامل ، ضد مكتب الهی تلقی شود و به اين وسيله بازار ماديگری را رونق‏ دادند .

    آن اين بود كه فرض شد اگر خدايی در كار باشد می‏بايست اشياء طبق‏طرح قبلی به وجود آمده باشند ، يعنی وجود اشياء قبلا در علم الهی پيش‏بينیشده باشد و سپس با اراده و مشيت قاهره الهی خلق شده باشد.

    طرح قبلی و پيش بينی قبلی ملازم است با اينكه به هيچ وجه " تصادف " دخالت نداشته باشد ، زيرا تصادف بر ضد پيش بينی است . امر تصادفی‏يعنی امری غير مترقب و غير منتظر و غير قابل پيش بينی .
    اما ما می‏دانيم‏ كه تصادف نقش فوق العاده مهم و مؤثری در خلقتكائنات بازی كرده است‏ . فرضا تصادف را برای خلقت اولی اشياء كافی ندانيم ،بالاخره وجودش را و نقش مؤثرش را در جريان خلقت نمی توانيم انكار كنيم .
    مثلاخود زمين‏ كه گهواره جانداران است قطعه‏ای بوده كه بر اثر تصادف ، مثلا نزديكشدن‏خورشيد به يك كره بزرگ و واقع شدن آن تحت تأثير جاذبه آن كرده بزرگ ، به وجود آمده است . اگر طرح قبلی و به اصطلاح اگر تقدير ازلی در كار بود،تصادف هيچ نقشی نداشت .

    نتيجه اينكه اگر خدايی در كار باشد ، اشياء طبق طرح قبلی به وجود می‏آيند و قبلا در علم ازلی الهی پيش بينی می‏شوند ،اگر اشياء درعلم ازلی الهی پيش بينی شده بودند تصادفی در كار نبود ، وچون تصادف نقش مؤثری در خلقت داشته است ، پس خلقت اشياء مقرون به پيش بينی نبوده و چون مقرون به‏پيش بينی نبوده پس خدايی نيست ، بعلاوه اگر اشياء با اراده و مشيت ازلی به وجود آمدهباشند ، لازم است‏ آنا و دفعتا به وجود آيند ، زيرا اراده خداوند مطلق وبلامانع و غير مشروط است .

    لازمه اراده مطلق و بلامانع و غير مشروط اين است كههر چيزی را كه‏ بخواهد ، بدون يك لحظه فاصله به وجود آيد . لهذا در كتب مذهبی آمده‏ است : " امر الهی چنان است كه چون چيزی را بخواهد و بگويد باش ، بلافاصله آن چيز وجود می‏يابد " .

    پس اگر جهان و موجودات جهان به وسيله‏ اراده و مشيت الهی به وجود آمده باشند ، لازم می‏آيد كه جهان به هر شكل وهر وضعی كه در نهايت امر بايد موجود گردد ، از همان اول موجود گردد . نتيجه اين دو بيان كه يكی مربوط به علم ازلی بود و ديگری مربوط به‏ مشيت ازلی اينكه اگر خدايی در جهان باشد ، هم علم ازلی هست و هم مشيت‏ ازلی ، و مقتضای علم ازلی و همچنين مقتضای مشيت و اراده ازلی اين است‏كه اشياء دفعتا به وجود آمده باشند .

    پاسخ اين است كه نه نتيجه علم ازلی ، دفعی الوجود بودن اشياء است ونهنتيجه اراده و مشيت ازلی ، و نه حتی الهيون جهان و يا كتب مذهبی اين‏ مسأله رااينچنين طرح كرده‏اند . در كتب مذهبی آمده است كه خداوند آسمانها را در شش روزآفريد . مراد از اين روزها هر چه باشد ، خواه مرادشش دوره است و يا مراد شش روز ربوبی است كه هر روزش برابر است باهزار سال و يا مراد شش روز معمولی يعنیمعادل 144 ساعت است ، به هرحال از اين جمله " تدريج " فهميده می‏شود .

    هيچ گاه الهيون اين مسأله راطرح نكرده‏اندتدريجا و در طول يك زمان معين آفريده شده است ؟ و نيز قرآن كريم باكمال صراحت خلقت تدريجی جنين را در رحم مطرح می‏كند و آن را به عنوان‏ دليلی بر معرفت خدا ياد می‏نمايد . احدی تاكنون نگفته است لازمه علم ازلی‏و مشيت ازلی - كه چون به چيزی تعلق بگيرد و بگويد باش ، موجود می‏شود - ايناست كه چنين در يك لحظه متكون گردد .

    (علل گرایش به مادیگری ، علامه شهید آیت الله مرتضی مطهری ، ناشر دفتر انتشارات اسلامی - وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، چاپ تابستان 1361 ص 69 تا ص 75 و نیز در این باره می توان به کتاب" مقالات فلسفى " از ایشان رجوع کرد )

    ویرایش توسط kamanabroo : 29th June 2013 در ساعت 01:27 AM

  2. 4 کاربر از پست مفید kamanabroo سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ده چیز مانع از ده چیز است!
    توسط Rez@ee در انجمن احادیث و آیات قرآنی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 18th June 2013, 06:10 AM
  2. ده چیز که مانع رسیدن به چیز های دیگر در زندگی میشود
    توسط artadokht در انجمن روانشناسی موفقیت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th October 2012, 06:22 PM
  3. 10 چیز که مانع 10 چیز دیگر است!
    توسط parichehr در انجمن مطالب عمومی روانشناسی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd September 2012, 12:35 PM
  4. فایل: بازی هیجان انگیز پرونده قضایای اسرار آمیز – Mystery Case Files: Prime Suspects
    توسط آبجی در انجمن دانلود بازیهای رایانه ای
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th March 2010, 01:31 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •