ر
طنز/ از فرط بیپولی گرفتم نبض شلوار!
سه قطعه شعر نو و کلاسیک از هفتهنامه گل آقا آن هم بعد از 20 سال نمادی است از ثبات مشکلات در کشور از جمله گرانی و تورم و وعدههای حل مشکل!
دلم میخواست...!
با اجازه فریدون مشیری
«رجب» در گوشه تاریک و نمناک اتاق تنگ خود
امروز...
«نشسته در پس دیوار حسرتهای هستی سوز»
به دستش،
خوشه پربار تسبیح طلبکاران رنگارنگ!
نگاهی میکند سوی «حسن» از آرزو لبریز
«به زاری از ته دل، یک دلم میخواست میگوید.»
شب و روزش، دویدنهای بیهوده برای امشب و فرداست!
*
ندا سر میدهد: اول معاون جان!
دلم میخواست؛
وزیر پست خندانت، به مردم گاهگاهی راست میگفت
و نمیفرمود
دیگر مشکلی از بابت نفت و غذا و خانه هرگز نیست!
«غرض جان، خوب میخوانی!
دلم میخواست
برق خانهام تا نخجوان میرفت...
اما زود بر میگشت!
دلم میخواست
وزیر کار و دارایی و بانک و اقتصاد و آب و برق و گاز و نفت ما،
به جای لندن و پاریس و لوکزامبورگ و آفریقا،
نگاهی هم به ما میکرد،
سفر بر رشت و ایلام و فسا میکرد!
*
چه شیرین است وقتی آدمی «پایانکار» خویش
میگیرد...!
چه شیرین است...، اما من،
دلم میخواست مأموران سد معبر و اخذ جرایم،
ناگهان،
راه خیابان را نمیبستند،
دلم میخواست
حرف ما به یک «گوشی» فرو میرفت،
و گوشی بود، گوشستان!
دلم میخواست
سقف مترو تهران،
سراشیبی فرمانیه و شمران،
خیابانهای ایران و فلان و غیره و بهمان،
و ریل مشهد و تهران،...
نمیریخید(!) و ترمزها نمیبرید و ماشینها
نمیبلعید و...
مسؤولی نمیخوابید!
***
یک کرگدن، یک سیب!
شب، پنجره، انبر، ملاقه، روغن مار
من میروم شعری بگویم پشت انبار
یک کرگدن، یک سیب، یک آلو بخارا
یک هندوانه، سطل یخ، یک گوش بیکار
من، او، شما، شاید، همیشه، آه، باید
او، بنده، ایشان، احتمالاً شخص سرکار
خنده، عبور گیج گربه با هیاهو
گریه، سکوت و جیغ و یک دانه سگ هار
در «شعر نو» آری، گمانم، احتمالاً
از فرط بیپولی گرفتم، نبض شلوار
دسته چکم را باد میخواهد بقاپد
من سفت چسباندم خودم را کنج دیوار
در «جیب» دارم فندکی یکبار مصرف
آتش زده خود را برای چندمین بار
ما را صدا کن گر طلبکار آمد از راه
من میروم شعری بگویم پشت انبار
***
نمیخواهم!
شب است و شمع، ولی شاپرک نمیخواهم
شکسته میله شعرم، یدک نمیخواهم
هزار گله سخن میچرند در مغزم
ولی برای «چَرا»، نیلبک نمیخواهم
اگرچه جام حقوقم به دست بنده بوَد
چنین که جام بوَد پر ترک، نمیخواهم
دلم «لکیده»! برای سفر به «خارججات»!
دلار خواهم و دوز و کلک نمیخواهم
اگرچه شاعر موج نوم، چنین ابیات
خودم سرودم و رفتم، کتک نمیخواهم!
گل آقا. شماره 126. 20 خرداد 1372
خبرآنلاین
علاقه مندی ها (Bookmarks)