همی جست استاد آن تا سه سال
ندیدند کاریگری را همال
بسی یاد کردند از آن کارجوی
به سال چهارم پدید آمد اوی
همانگاه رومی بیامد چو گرد
بدو گفت شاه ای گنهکار مرد
بگو تا چه بود اندرین پوزشت
بگفتار پیش آید آموزشت
چنین گفت رومی که گر شهریار
فرستد مرا با یکی استوار
بگویم بدان کارها پوزشم
بپوزش کجا باید آموزشم ؟
فرستاد و رفتند از ایوان شاه
گرانمایه استاد با نیکخواه
همی برد دانای رومی رسن
همان مرد را نیز با خویشتن
بپیمود بالای کار و برش
کم آورد کار از رسن هفت رش
چنین گفت رومی که گر زخم کار
بر افزودمی بر سر ای شهریار