شعر اخوان ثالث
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت ، سرها در گريبان است
کسی سر برنيارد کرد پاسخ گفتن و ديدار باران را
نگه جز پيش پا را ديد نتواند که ره تاريک و لغزان است
و گر دست محبت سوی کس يازی به اکراه آورد دست از بغل بيرون
که سرما سخت سوزان است .
در شعر اخوان ثالث يکی از عناصر مهمی که وجود دارد و بيشترين گوناگونی را در دل روايت فعلی اثر به وجود آورده « اعتراض » است . اخوان شاعری است که به نظر می آيد لحن و موسيقی خاص در شعرهايش برگزيده است . اگر بخواهيم کمی دقيقتر به اين موضوع بپردازيم بايد به اين نکته اشاره کنيم که اخوان بی شک شاعری پيشرو محسوب نمی شود و علت آن را بايد بستری دانست که او در آن اقدام به سرايش کرده است او با اين سبک با آنکه تمام داشته های ادبی ما در شعر گذشتگان است رودررو نمی ايستد ، بلکه بيشتر به بهره بردن و کمک گرفتن از آن تمايل دارد . با اين همه اخوان به علت برخورد با آنچه ماهيت و ذات پذيرنده و مصرف کننده ی انسان اينجايي است و نيز مقاومت کردن در برابر عادت پذيرش و پايبندی به تعاريف کلان ، شاعری متفاوت است . در اين وضع مخاطب او سعی می کند خود را از ارتباطهای هم بسته ی شعر خلاص کند و به فضای انعطاف پذيری دست پيدا کند . مؤثرترين و مشخص ترين اتفاقی که شعر او از خود بروز می دهد و خواننده در اين وضعيت به آن دست می يابد همان اعتراض است . در بررسی شعر اخوان می توان ديد که اثر اين اعتراض در دو وجه مطرح می شود يکی اعتراض به زمان خود و نوع روابط انسانی جاری در آن که در نهايت به انگيزشی عاطفی مبدل می شود و ديگری بازتابی از نوع هستی و جوانب معرفتی آن که با جوهره و فطرت او برخورد می کند و آگاهی کاذبی را که در اين نوع ارتباطها وجود دارد به وانمودگی و نقصان دچار می کنند که اين شعرها در ابتدا انعطاف شخص را بروز می دهد اما پس از مدتی اين الحان به نوعی به نمونه لحن رسمی در شعر نو تبديل شده و او اين طرز نگرش را کم و بيش به ديگر ارکان اثرش تزريق کرده است .
همچنين با برگزيدن فضاهای عموماً توضيحی و تمثيلی موضوعی را در شعرهايش تقويت می کند که بيشتر به تخيل خود شاعر کمک می کند او در واقع اعتراض خود را به صورت خشم و عصيان بروز می دهد و در عين حال که آن را متوجه زمان می سازد به هستی خود نيز وارد می کند و اين برخورد سازنده ترين و مهم ترين جنبه ی شعر اوست که دفتر ( زمستان ) و خصوصاً شعر زمستان دريافت می شود . در واقع سياهی فضايی که شعر اخوان به آن می پردازد به درون انسان و نوع آگاهی رايج او از سامان زيستش در اين فاصله برمی گرددالبته اين مقوله شعرهای اخوان را به نوشته های پيچيده فلسفی مبدل نمی کند زيرا ما اشياء و عناصر زيستی وی را به صورت فعال در برابر خود می بينيم و اين نوع نگاه تخيل شاعر را پويا می کند و شعر و زمان و توان خود را درمی يابد و به فضای بيرون از کيفيتی بسته و انتزاعی دست می يابد .اخوان پيش از آنکه از ديگری شکايت کند به نفس خود می پردازد . او محيط را به دور ظالم ومظلوم صورت بندی نمی کند تا يکی را متهم و ديگری را تبرئه کند و به يکی اعتراض کند و ديگری را بنوازد بلکه به هستی اعتراض دارد که نفس اين وضع از آن سر نمی زند
علاقه مندی ها (Bookmarks)