عزاداران حسینی در «سریشآباد» تاسوعانشین شدند
تجمع بزرگ تاسوعاییان در «سریشآباد» با لبیک به ندای هل من ناصر ینصرنی، مولای عاشورا برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری فارس از قروه، امروز در تاسوعای تو همه به صحنه آمده بودند تا بگویند باران با نام تو و کاروانت گره خورده است، مولا جان ندای لبیک دلدادگانت پس از 1400 سال به یاریت آمده است، علمدار بیدستت را بفرست تا دست بیعتکنندگان را به تو و کربلایت برساند.
دستانی که دنیا را شرمنده خویش کرده، دستهایی که نمیشود نادیده گرفت؛ چون دستان خدا فراتر از همه دستهاست. هر که با دستهای برادرت بیعت کند، دستان خدا را در آغوش گرفته....
نامت با باران گره خورده است که هر جا جاری میشود دلهای دردمند و چشمها بارانی میشود که چرا در کربلا نبودند...
امروز تاسوعای تو نبود، تاسوعای ماست تا از بابالحوائج تو اذن دخول بگیریم برای ورود به صحن مطهر عاشواریت.
امروز نه فقط مردم این شهر و همه شهرها و روستاهایی که باران را به نام تو میشناسند که کوی و برزن و هر قطعهای از خاک عزادار توست...
عطرت در نفس عزادارانت جاری است، اشکها بوی گلاب میدهند و دستها در توسل به دستان علمدارت چقدر به آسان نزدیک شده است.
امروز روز توست، روز لایوم کیومک یا اباعبدالله...
باران که باریدن گرفت، بوی سیب در همه جا وزید و قسم به ساحت گریه، قسم به حضرت عشق، لبیکها با بوی سیب در آمیخت تا به کربلای تو برسد و در هجوم دشمنان برای محاصره خیمههایت، کودکانت دستگیری کنند، از این همه اشتیاق کربلایی...
عظمت نام تو، پدرت، مادرت و برادرت همه دنیا را گوش به فرمان نگه داشته است که هر سال با وزیدن عطر نامت، فریاد حیدر، زهرا، حسین و ابالفضل، هر زمان را مملو از عاشورا و هر مکان را کربلایی میکند.
امروز را از دشمنان مهلت خواستی تا با خدایت به نماز و نیایش بایستی آنان فکر کردند که به تو مهلت دادهاند اما این تو بودی که به آنان مهلت دادی ... مهربانی درس همیشگی تو همراهانت برای دنیاست...
این را از آنجا میتوان فهمید که با اینکه میدانستی حر بن یزید ریاحی راه را بر تو خواهد بست، از چشمه معرفت خود سیرابش کردی و معرفتت چه زیبا در شهادت حر در رکابت تجلی یافت...
با نام ابوالفضل(ع) عطر علقمه در هوای شهر پیچید
نام و نشانت را از کربلا نیافتی، کربلا تمام وسعتش را از نام تو دارد، کربلا بیتو منظومه پایان نیافتهای است که ماه در مدارش نیست تا ستارههای بعد از خورشید را روشنی ببخشد،کربلا بیتو، ادبیات پهلوانی را کم دارد، کربلا بیتو، آسمانی است که ماه ندارد و آسمانی که ماه ندارد، ستارههایش برکت نخواهند دید.
تمام دنیا دستهایت را میشناسند. تو را همه با دستهایت میشناسند. دستهایی که دستان خداست و از آستین رشادت و شهادت و مهر تو بیرون آمده. همان دستهایی که دستان پر سخاوت دریاست و تمام آبهای دستهایت، آیینه دستان پر پینه مردی است که تمام هستی در دست ولایت اوست.
امروز آسمانیان و زمینیان به حرمت نامت باران شدند تا ببارند بر عطش کودکانی که تاریخ چشم به راه سیراب شدنشان ماند ...
تاسوعایت داغی است بر دل همه آنانی که باران را از حرمت نام تو دارند.
فریاد لبیک یا حسین در سریشآباد طنین انداخت.
حسینی بودن و حسینی ماندن رسمی است که مردم این دیار آن را به خوبی آموختهاند، از لحظهای که مادر با عشق به حسین(ع) به آنان شیر داد تا زمانی که همراه پدر به هیئت رفتند، تنها یک حرف ورد زبانشان بود، یا حسین(ع).
امروز در زیر آسمان ابری حال و هوای دیگری داشتند، فریادهایشان از جنس لبیک بود، هم به حسین(ع) و هم به امام زمانشان و هم بر نایب بر حقش..
تثلیث مقدسی از عشق در دلها برپا شده بود، بینالحریمن دلها، در مسیر هروله از حسین تا ابالفضل، تنها ندای لبیک بود.
خدا باران را به یاریشان فرستاد در لبیک به حسین(ع) با آبهای دنیا پیمان ببندند که از راهش بر نخواهند گشت.
........................................
گزارش و عکس: کلثوم مومنی
........................................
انتهای پیام/79009/ذ40/ف4004
علاقه مندی ها (Bookmarks)