تفاوت های فردی
این که دیگران به چه چیزی فکر می کنند یا مشغول هستند چرا بایستی بتواند مرا بیازارد .این که دیگری در فکر بزرگ کردن خانه خود وافزایش ثروت خود ولذت بردن از از چیزهای مادی اش است چرا باید مرا غمگین کند .هیچکس مجبور نیست همرنگ اجتماع گردد هر چند جبر اجتماعی ومحیطی وجود دارد ،چرا علاقه های یک نفر بایستی در قالب علایق دیگران جای بگیرد؟ ما مجبور نیستیم چیزی را که دوست نداریم هر چند دیگری دوست بدارد،ما دوست داشته باشیم.هر کس وجودی مستقل دارد وهیچ کس حق ندارد ونباید علایق متفاوت خود را فدای تشابهات ونقاط مشترک خود با همنوعانش کند.اگرهر کس تفاوت های خود را نادیده بگیرد وتنها پیرو شباهتهای خود باشد وجودش به چشم نخواهد آمد.قرار نیست همه اش مشغول واسیر شباهت های نوعی خود باشیم. ما نیازمند پرورش استعدادهای متفاوت خود هستیم این نقاط متفاوت هر کس است که زمینه امکان درخشش فردی و وجودی او را در میان جمع فراهم می کند. بیایید تفاوت های نیکوی خود را پرورش دهیم .نادیده گرفتن ومنفی تلقی کردن تفاوت های خود یعنی خود را نادیده گرفتن،انکار کردن خودمان وتحقیر ارزش های متفاوت خودمان وقبول نداشتن خودمان به آن صورت که هستیم.اگر تفاوت های ما بی معنی ومنفی تلقی شوند فلسفه وجودی آنها هم زیر سوال می رود که هدف از وجود این تفاوت های ریز ودرشت وآشکار ونهان چیست؟اگر قرار بود همه چیز با همه چیز وهمه کس با همه کس همسان باشد دلیل این همه تنوع و گوناگونی موجود در جهان چیست؟
محمد نظری گندشمینNazaribest@yahoo.com
علاقه مندی ها (Bookmarks)