نو شدنهای دوست داشتنی
ما باید نوروز را، نو روز کنیم. نوروز به حسب طبیعت، نوروز است؛ جنبهى انسانى قضیه هم به دست ماست که آن را نوروز کنیم.
عید نوروز از اتفاقات نادری است كه هیچ مرز و محدودیتی ندارد. مرد، زن، پیر، جوان، كودك، فقیر، پولدار، همه و همه هر قدر و هر جور كه بخواهند از آن لذت میبرند و به نوعی به همه تعلق دارد، از همان روزهای نزدیك شدنش كه شوری به همه زندگیها میدهد و لحظه اوجش كه ساعت، دقیقه و ثانیه تحویل سال است و هركس با حس خودش میگذراندش گرفته تا روزهای بعدش.
اتفاقا در همین اثنای نو شدن روز، همه سعی میكنند سهمی در آن داشته باشند. از زن خانهداری كه خانهتكانی میكند تا كسی كه دكوراسیون منزلش را عوض میكند، به نوعی در پی تغییر و نو شدن هستند.
البته افرادی هم پیدا میشوند كه نو شدن برایشان تعریف مادی و پرهزینهای دارد كه در نهایت چیزی جز همان هزینه نصیبشان نمیشود.
اگر كمی دقت كنیم و به سبك زندگی آدمهایی كه از زندگیشان لذت میبرند، نگاه كنیم معنی واقعی نو شدن روز و حال و هوای آدمها را درك میكنیم. نو شدن، با نوروز پیش رفتن، با رنگ سبز روزگار همرنگ شدن، خیلی هم تلاش ویژه نمیخواهد. كمیت این نو شدنها مسلما با پول تعریفهای متفاوتی دارد و فاصلههای زیادی به وجود میآورد، اما در كیفیت و لذت واقعی بهره بردن و یكی شدن با تغییرات این روزها، مسلما دیدگاه و حس خود انسانها دخیل است.
نوروز كوچكترها
كودكان معمولا خوشحالترین گروه سنی در نوروز هستند؛ همان گروه سنی كه همه ما روزگاری حسش كردهایم و حالا كه بزرگتر شدهایم، برای كودك درونمان كه همچنان در همان حال و هواست، بزرگتری میكنیم.
امیرمحمد 8 سال دارد. پدرش سرایدار یك مجتمع مسكونی در غرب تهران است. همین كه از عید میپرسم، چشمانش برق میزند. میگوید عید را خیلی دوست دارد. دلایلش برای دوست داشتن عید خیلی ساده و صادقانه به نظر میرسد: «مدرسه تعطیل میشود، پدرم قول داده برایم كفش، بلوز، شلوار و یك ساعت بخرد، مهمانی میرویم، عیدی میگیرم و با پولهای عیدی میتوانم هر چیزی كه بخواهم بخرم.»
«هر چیز» امیرمحمد به اندازه دنیای خودش كوچك است وقتی كه میگوید با عیدیهایش میخواهد یك توپ واقعی فوتبال، لباس تیم محبوبش پیروزی و پاستیل خارجی بخرد.
عید همهجوره به او خوش میگذرد. برنامههای تلویزیون را نگاه میكند و با پسر عمهاش كه در همسایگی آنها زندگی میكنند، ساعتها بازی میكند.
شاید در شكل كلی بتوان پذیرفت مشكلات زندگی میتواند مانعی برای درك لذتهایش باشد؛ اما اصل مهم میگوید نگرش شما از زندگی، زندگیتان را میسازد نه شرایط مالی و پول
سینا یك سال از امیر محمد بزرگتر است. خانهشان در محله خوبی و پدرش نمایندگی فروش قطعات خودرو دارد؛ هرچند برنامه خانوادهاش برای تعطیلات نوروز چند مسافرت از جمله یك مسافرت خارج از كشور است و قرار شده عیدیای كه از والدینش میگیرد یك دستگاه پیشرفته بازیهای یارانهای باشد، اما او هم به اندازه امیرمحمد برای نوروز هیجان دارد. سینا میگوید همیشه دلش برای عید تنگ میشود. 13 روز را برای تعطیلات نوروز كم میداند و یادش میآید كوچكتر كه بوده از آرزوهایش بوده كه همیشه عید باشد.
نو شدنهای كوچك و بزرگ
شاید كلیشهای و حتی شعاری به نظر برسد كه بگوییم حس نو شدن این روزها را باید از همین كودكان آموخت كه با همه حسشان دوستش دارند و صادقانه از این روزها لذت میبرند. خیلیها معتقدند مشكلات اقتصادی مانع لذت بردن از این فرصت است.
شاید در شكل كلی بتوان پذیرفت مشكلات زندگی میتواند مانعی برای درك لذتهایش باشد؛ اما اصل مهم میگوید نگرش شما از زندگی، زندگیتان را میسازد نه شرایط مالی و پول.
حقیقت ماجرا این است كه باید از همه تغییرات نوروز از سبز شدن طبیعت گرفته تا تغییر و نو شدن سال برای درك بهانههای كوچك خوشبختی الهام گرفت و اتفاقا این كار، چندان هم پیچیده نیست.
مادر امیرمحمد كه شوهرش سرایدار است و 2 ماه بعد از عید فرزند دومش را به دنیا میآورد، با چنین نگاهی سال را نو میكند: «هر سال نزدیك عید من هم در خانهتكانی به ساكنان مجتمع كمك میكردم و از این طریق درآمد بیشتری داشتیم و میتوانستیم برای عید هزینههای بیشتری بكنیم، اما امسال من باردار هستم و نمیتوانم كار كنم.»
عید سال قبل او با پولی كه از این طریق به دست آورد، وسایل جدیدی برای خانه خریده و خانه سرایداریشان كمی نو نوار شده بود.
او ادامه میدهد: «در شهرستان ما رسم بر این است كه در عید علاوه بر خانهتكانی باید تا حد ممكن چند وسیله نو برای خانه خریداری شود تا شگون داشته باشد.»
والدین امیرمحمد بر همین اساس سال قبل فرشی نو خریدهاند كه امسال امكان این كار را ندارند. مادرش اما بابت این مساله ناراحت نیست: «اول از همه مهم این است كه بتوانیم برای امیرمحمد چیزهایی كه خواسته بخریم كه پولش را از حالا كنار گذاشتهام. برای خانه هم میخواهم یك جاكفشی چوبی بخرم.»
شاید خرید یك جاكفشی، خرید بزرگی به نظر نرسد، اما مادر امیرمحمد با حس خاصی از این خرید حرف میزند، حسی كه در ذهنی با شاخصهای مادی بزرگتر، معادل یك مبلمان یا تغییر تمامی وسایل آشپزخانه است.
دقیقا برنامهای كه میترا، مادر سینا دارد. او میخواهد برای سال نو، مبل پذیرایی را عوض كند و برای آشپزخانه هم تصمیم دارد یخچال و ماشین ظرفشویی را از یك مدل خاص انتخاب كند.
اوج تغییرات و نو شدن برای میترا، تغییر همه دكوراسیون آپارتمان تعریف میشود؛ اما هزینه این كار بالاست و امكانش برای آنها فراهم نیست.
با وجود این، همین تغییرات را هم به فال نیك گرفته و امیدوار است این روزها كه برای این خریدها پرس و جو میكند بتواند با حداقل پول، وسایل مورد نظرش را تهیه كند.
سبز شدن
نوروز برای همه یك جور نو نمیشود. كسانی هم هستند كه به خریدهای عید و نو نوار شدن لباس و پوشاك یا لوازم منزل چندان رغبتی ندارند. آقا و خانم نگهداری از این دسته هستند. آنها چند سالی میشود كه با ازدواج آخرین فرزندشان تنها زندگی میكنند. خانم نگهداری میگوید: «وقتی بچهها با ما زندگی میكردند، به خاطر آنها مجبور بودیم روزهای آخر سال را بیشتر به خرید بگذرانیم؛ اما حالا كه تنها هستیم خرید نمیكنیم. معمولا بچهها به مناسبتهای مختلف برایمان خرید میكنند و به كفش و لباس جدید نیازی نداریم.»
همه خانه تكانی منزل آنها به یك روز ختم میشود كه آشنایی قدیمی میآید و بشور و بسابها را انجام میدهد.
اما خانه آنها هم از نو شدن دور نمیماند؛ البته سلیقه آنها برای نو شدن كمی متفاوت است.خانه آنها باغچه كوچكی دارد كه از اواسط اسفند بیشتر از هر جای خانه رنگ و بوی نوروز میگیرد.
آقای نگهداری استعداد خوبی برای پرورش گل دارد و خانم او عاشق باغچه كوچك خانهشان است.
گناه بهار چیست، اگر ما هنوز در خواب زمستانی هستیم؟!
و در نهایت باید بگویم؟
«یک سال گذشت»؛ این، شما را به یاد چه چیزی می اندازد؟
«سال»تان نو شد، راستی، «حال»تان چه طور است؟
نوروز، برای بعضی ها یعنی فقط «... روزی از نو»!
و این که
گناه بهار چیست، اگر ما هنوز در خواب زمستانی هستیم؟!
بیاید این بار با خود عهدی جاودانه ببندیم که همراه با این نوشدن و تازه شدنها،امسال جوری دیگر دلمان را خانه تکانی کنیم که در سال آینده هرگز در خواب زمستانی نمانیم.
و چه زیباست این نوشدن و تازه شدن!
فرآوری: نسرین صفری
بخش خانواده ایرانی تبیان
علاقه مندی ها (Bookmarks)