سرآغاز
سال 2006م. با صدمین سالگرد تولد امام حسن البنا، بنیانگذار جماعت اخوان المسلمین مصر مصادف است.
در کنار مراسم ویژهای که به این مناسبت در مصر و برخی از کشورهای عربی برگزارشد، جماعت اسلامی پاکستان نیز مراسم ویژهای برگزار کرد و کتابی ویژه دربارهی امام حسن البنا و اخوان المسلمین به چاپ رساند.
چند ماه قبل، مولانا قاضی حسین احمد، رهبر جماعت اسلامی پاکستان برای مشارکت در همایشی به تهران آمد و با توجه به اهتمام و شناختی که در زمینه امام بنا دارم، از من خواست مقالهای تهیه کنم و به پاکستان بفرستم تا به زبانهای اردو و انگلیسی ترجمه شود و در کتابی ویژه که به این مناسبت منتشر خواهد شد، به چاپ برسد. من برای این مناسبت، مقالهی مورد نظر را تهیه و برای جماعت اسلامی پاکستان ارسال کردم. اکنون لازم میبینم برای افزایش شناخت ملتهای مسلمان از امام حسن البنا و اندیشهها و اهداف وی، برگردان عربی (و اینک فارسی) مقاله انتشار یابد.
میلاد نور
مقطع 44ساله از تولد تا شهادت امام حسن البنا (1949-1906م.) شامل کوششها، فعالیتها، مجاهدتها و زیست پربار او است. هنگامی که امام حسن البنا وارد کارزار سیاسی و اجتماعی شد، روحیهی صوفیانه و جهادی داشت. هنگامی که به شهادت نایل آمد، به ظاهر این قهرمان مجاهد، از صحنهی زندگی بیرون رفت، اما تأثیر فرهنگی و معنوی وی بر جهان عرب و اسلام همچنان ادامه دارد و میراث فکری وی برای اخوانالمسلمین چراغی راهنماست. به حق باید امام حسن البنا را از دعوتگران نادر اهل قبله به شمار آورد. او در روزگار ما برای آن دسته از رهبران سیاسی و اندیشوران دینی که هیچگاه در ترویج اندیشه و معارف اسلامی خستگی به خود راه نمیدهند، نمونهای بینظیر است.
امام حسن البنا همزمان مصلح اجتماعی و رهبر دینی بود و محوریت اندیشه و حرکت گروهها و طیفهای گوناگون جامعهی اسلامی را تشکیل میداد. در مقطع زمانی بسیار کوتاهی چنان سازمانی اسلامی را بنیاد گذارد که همچنان عامل مهم و اساسی در جریانهای سیاسی و فکری جهان اسلام به شمار میرود و در معادلات سیاسی مصر، عنصری شایستهی اهتمام تلقی میشود.
امام حسن البنا همزمان مصلح اجتماعی و رهبر دینی بود و محوریت اندیشه و حرکت گروهها و طیفهای گوناگون جامعهی اسلامی را تشکیل میداد
امام حسن البنا در بسیج و سازماندهی ملت مسلمان مصر، نیرویی شگرف داشت و برای جهان اسلام، نمونهای مطلوب و رهبری فکری و تشکیلاتی بود. بیشتر پژوهندگان سیاسی و تاریخنگاران معاصر حسن البنا، به نبوغ و نیروی شگرف وی در رهبری تشکیلاتی اعتراف دارند.
مهارتهای وی موجب شد از همان اوان نوجوانی به عنوان رهبر و راهنما در مقام فردی آگاه و مؤثر در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور خود، در حیطههای فرهنگی، مؤسسات اجتماعی و انجمنهای خیری و دینی حضور یابد.
پیشینهی حضور وی در «انجمن امر به معروف و نهی از منکر» و «انجمن سلوک و اخلاق» و «طریقت اخوان حصافیه»، با مهارتهای ارزندهای مقارن بود. این مهارتها تأثیری کارآمد در شکلگیری شخصیت وی به عنوان رهبر و بنیانگذار یک جماعت برجای گذاردند.
در دوران نوجوانی، حسنالبنا رهبر «جمعیت حصافیه برای نیکوکاری» را به عهده گرفت. هدف وی آن بود که در جامعهی مسلمان مصر از اخلاق اسلامی صیانت کند و با فعالیت هیأتهای تبشیری غربیان که با هدف تریج مسیحیت به کشورهای عربی آمده بودند، مبارزه کند. به سال 1927م. شهید حسن البنا نقشی محوری در تأسیس جماعت اخوان المسلمین ایفا کرد. در بیستوشش سالگی با شش تن از همقطاران خود جماعت اخوانالمسلمین را تأسیس کرد. از آنجا که حسن البنا معلم زبان عربی و مربی اخلاق و معارف اسلامی بود، از همان دوران جوانی در میدان تعلیم و تربیت مصر حضور داشت. وی در این راستا مهارتها و تواناییهای خود را در راه ترویج و آموزش دیانت اسلامی و احکام آن، به پایهی کمال رساند. این امر در شکلپذیری فکری و تواناییهای روانی و هویتی وی تأثیر بسزایی داشت. پس از آشنایی و همکاری با محبالدین خطیب و شیخ رشید رضا، شخصیت علمی و معرفتی وی تکامل یافت و از طریق فعالیت در مطبوعات مرتبط با جریان اسلامگرایی، با روشهای روزنامهنگاری و قوانین فعالیت رسانهها آشنا شد.
حسن البنا از خلال سازماندهی دقیق خود و انتشار هفتهنامه «المطبوعات الاسلامیة» پیشاهنگ رسانهها و نشریههای متعهد اسلامی را تشکیل میداد. نشریهی اخوان المسلمین در زمینهی اهتمام به بیداری «زن مسلمان» و سازماندهی وی در تشکیلات «خواهران مسلمان» نقش مهمی بازی میکردند. تشکیلات «خواهران مسلمان» به درخواست امام بنا زیر نظر بانو زینب غزالی اداره میشد. این تشکیلات از شاخصهای اندیشهی جنبشی و تشکیلاتی وی به شمار میرود. حسن البنا و سازمان اخوان المسلمین در حیطهی مبارزه با استعمار بریتانیا و فرانسه در کشورهای عربی، حضوری کارآمد داشتند و در خط مقدم رویارویی با دشمن بودند.
درباره هوشمندی و دوراندیشی وی کافی است به این نکته اشاره کنیم که حسن البنا با دوازده وزارت در دولتهای مصر، همروزگار بود. تعامل و رفتار وی با هرکدام از آنها با خواستهای زمانی هماهنگ بود. مسئلهی فلسطین و ضرورت آزادی آن از یوغ صهیونیستها در اندیشهی سیاسی حسن البنا جایگاهی محوری داشت. وی همواره تأکید میکرد که مسألهی فلسطین مسألهی تمام مسلمانان جهان است. حسن البنا بر این باور بود که بریتانیا و صهیونیستها تنها زبان انقلاب و زور اسلحه را میفهمند.
حسن البنا در مقام مرشد اخوان المسلمین در 6 مه 1948م. فتوای «جهاد مقدس» برای آزادی فلسطین را صادر کرد و سپس به بسیج و سازماندهی کتیبههای مجاهدان در تمام اکناف جهان عرب، به ویژه مصر، سوریه، اردن و عراق پرداخت
حسن البنا در مقام مرشد اخوان المسلمین در 6 مه 1948م. فتوای «جهاد مقدس» برای آزادی فلسطین را صادر کرد و سپس به بسیج و سازماندهی کتیبههای مجاهدان در تمام اکناف جهان عرب، به ویژه مصر، سوریه، اردن و عراق پرداخت. اگر حکام و رهبران سازمانهای عربی خیانت نمیکردند، مسلمانان میتوانستند صهیونیستها را قلع و قمع و فلسطین را آزاد کنند. در پی حضور مجاهدان اخوان المسلمین در جنگ با صهیونیستها و دفاع قهرمانانهی آنان از سرزمینهای فلسطین، توطئهها و دسیسهها علیه حسن البنا و جماعت وی افزایش یافت. این جا بود که تمام نیروهای مبارز و مجاهد اخوان المسلمین از جبهههای جنگ فراخوانده و خلع سلاح شدند. اندک مدتی پس از آن حسن البنا به تاریخ 12 فبریهی 1949م. به دست مزدوران حکومت دنبالهرو استعمار، به شهادت رسید، حسن البنا به واقع شهید راه دفاع از مسئلهی فلسطین و مبارزه با استعمارگران بود. عناصر دنبالهرو از بریتانیا و امریکا به ظاهر توانستند حسن البنا را ترور کنند، ولی نتوانستند اندیشه و جنبش وی را ترور یا متوقف کنند. در خت فرخندهای که حسن البنا کاشته، همچنان در حال رشد است و بروبار میدهد.
جایگاه حسن البنا در جریانهای اسلامی
کوشش و نهضت حسن البنا در مبانی و مفاهیم خود به واقع مکمّل جریان پیشین اسلامی بود که سیدجمال حسینی معروف به افغانی، در اواخر سدهی 19م. آن را آغاز کردهبود. سیدجمالالدین دوبار به مصر سفر کرد و در قاهره اقامت گزید و در آنجا به تدریس و تربیت افراد و انجام سخنرانی در محافل فرهنگی، پرداخت. وی حرکت فرهنگی بزرگی پدیدآورد. سیدجمال در شکلدهی و به حرکت درآوردن محافل فرهنگی مصر و دیگر کشورهای عربی، نقش مهی داشت. بیشتر تاریخنگاران و پژوهشگران تاریخ جنبش احیاگر اسلامی بر نقش سیدجمال الدین تأکید دارند. سید با نبوغ شگرفی که داشت، توانست در مدت کوتاهی، بسیاری از شاگردان و پیروان خود را در محور اندیشههای احیاگر اسلامی، گردآورد و جنبش مقاومت گسترده را بنیاد بگذارد.
مبانی این جنبش را در موارد زیر میتوان خلاصه کرد:
1- پایبندی به مبانی دین اسلام و پیروی از روش سلف صالح امت اسلام.
2- آزادی و رهایی امت از استبداد و خودکامگی داخلی و خارجی.
3- تسلّط بر علوم و دانشهای نو برای مقتدرساختن امت اسلام.
سیدجمال الدین حسینی جهل و گرایش خرافی مسلمانان و دوری جهان اسلام از جنبش فرهنگی و دانشهای نو را بنیاد انحطاط و واپسماندگی امت میدانست. از اینرو، عالمان امت را به بسیج نیروهای خود و تشویق جامعهی اسلامی به رهایی از جهل و خرافات فرامیخواند.
سیدجمال الدین حسینی در جنبش خود بر ضرورت رویارویی و مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی بسیار تأکید میکرد. کوششها و اندیشههای وی نقشی مهم در تکامل اندیشهی اسلامی داشت. پروژهی اسلام مبارز و سیاسی و اسلام مخالف با خودکامگی و استبداد داخلی و خارجی، از دستاوردهای اندیشهی او بود و در حرکت جریانهای اسلامی در آینده، تأثیر بسیار داشت.
حسن البنا و جنبش اخوان المسملین دو نام بهمپیوسته و جدایی ناپذیرند
شیخ محمد عبده شاگرد و دوست سیدجمال الدین حسینی بود. او مصلحی اجتماعی و فرهنگی و مکمل حرکت سیدجمال الدین بود و به کارزار حرکت اسلامی قدم گذارد. وی با اصلاحات فرهنگی و آموزشی خود، حرکت اسلامی را غنی ساخت و در راستای تکامل آن فعالیت کرد.
شیخ محمد عبده در مسایل گوناگون زیست جامعهی مصر و کشورهای شمال آفریقا، مثل تونس، الجزایر، مغرب، سوریه و لبنان، حضوری مؤثر داشت. اندیشههای عبده در برنامه اصلاحی دانشگاه الازهر مصر، دستاوردهای پایداری داشت. حسن البنا در خاطرات خود با عنوان «مذکرات الدعوة و الداعیة» یادآور شده که وی پس از سیدجمال الدین حسینی و شیخ محمد عبده آمده تا روند و روش حرکت اصلاحی را ادامه دهد. حسن البنا شاگرد محب الدین خطیب و شیخ رشید رضا –مؤلف تفسیر المنار- و شاگرد ویژهی محمد عبده بود.
حسن البنا و جنبش اخوان المسملین دو نام بهمپیوسته و جدایی ناپذیرند. حسن البنا در مقام مرشد، مصلح و معلم، از طریق ارائهی نظریههای اسلامی نقش مهمی در غنیسازی جنبش اسلامی و جریانهای سیاسی اسلامی بازی کرد. بدون تردید، اخوان المسلمین در مقام پیشگامان احزاب و سازمانهای اسلامی، در قرن بیستم نقش ارزندهای در رشد جنبش اسلامی و در هم کوبیدن مبانی فرهنگی غربی و سکولار در جهان اسلام داشتند.
حسن البنا در تاریخ معاصر اسلام بزرگترین شخصیت اسلامی به شمار میرود. کتابهای بسیاری درباره حسن البنا و اندیشههای او نوشته شدهاست. امروز نیز پس از گذشت 75 سال از تأسیس حرکت اخوان المسلمین، حسن البنا پیشگام و رهبر تلقی میشود. بدون تردید، پژوهشها، نقادی اندیشهها و بررسی وجوه شخصیت حسن البنا، نقش تأثیرگذاری در تحول و پیشرفت اسلامی داشته است. با آنکه حسن البنا عمر کوتاهی داشت، اما در تبلور جریانهای سیاسی و اسلامی مصر و دیگر کشورهای عربی، نقش مهمی داشت. تشکیلاتی که به سال 1928م. به همراه شش تن از دوستان خود پدید آورد، با وجود همهی قلع و قمعها، اعدامها، فشارها، سرکوبها و خودکامگیهایی که در زمان حکومت ملک فاروق تاکنون از سوی حکومتهای متوالی علیه آن صورت پذیرفته، همچنان موجود است و از نظر افکار عمومی، رقیب اصلی حزب حاکم در پارلمان مصر به شمار میرود. اگر دسیسهها و توطئههای سازمانهای غربی و همکاری استبدادگران داخلی با آنها نمیبود، قطعاً جریان اخوان المسلمین بر رهبری جامعهی مصر سیطره مییافت و در کشورهای عربی و دیگر کشورها اسلامی به قدرت میرسید.
حسن البنا در حیطههای فکری و عملی، آثار و اندیشههایی از خود برجای گذارده که میتوان فهرستوار به آنها اشاره کرد:
معنای اصلاح: حسن البنا بر این باور است که اصلاح باید از شکل و محتوای منطقهای برخوردار شود و به شکل تقلید از غرب و مفاهیم و فلسفهی آن در نیاید، زیرا به اعتقاد وی نظریهها، الگوها و مدلهای غربی در جوامع شرقی، از کارآمدی لازم برخوردار نیستند.
معنای حرکت: در اندیشهی حسن البنا معنای حرکت جایگاه وسیعی دارد. از نظرگاه وی این مفهوم سه رکن بنیادی دارد:
الگوی برتر: به باور البنا این الگو همان قرآن است که بنیاد آن را ایمان به خدا تشکیل میدهد. همچنین به باور وی امت اسلام تنها در صورت ایمان به خدا، به سیادت کامل دست مییابد.
نیروی مادی: به باور وی امت اسلام تنها در صورت رسیدن به قدرت مادی در ابعاد گوناگون، به کمال و پیروزی میرسد: در حد توان نیرومند باشید و خودتان را آماده کنید. «تا آنجا که میتوانید در برابر آنان (دشمنان) قدرت تدارک ببینید.» این آیه در آرم اخوان المسلمین به شکل بارزی موجود است.
به باور البنا این الگو همان قرآن است که بنیاد آن را ایمان به خدا تشکیل میدهد. همچنین به باور وی امت اسلام تنها در صورت ایمان به خدا، به سیادت کامل دست مییابد
نیروی معنوی: ارکان حرکت اسلامی تنها با کسب تغییر درونی به کمال دست مییابد: «خداوند آن چه را در مردمی هست تغییر نمیدهد، تا آن که آنان آن چه را در خود دارند تغییر دهند.»
بنابراین باید از خود آغاز کنیم و سپس درباره تغییر جامعه بیندیشیم.
دین و سیاست: اسلام پاسخگوی خواستهای زمان و مشکلات کنونی است. از این رو، حسن البنا آشکارا با نظریهی جدایی دین از سیاست مخالفت میکرد و میگفت: «ما با دیدگاه دکتر طه حسین و دیگران که به نظریههای جدایی دین از سیاست و جدایی دین از میهندوستی باور دارند، مخالف هستیم و بر این باوریم که اسلام به هیچ وجه با سیاست، دانش و گرایش میهندوستی مخالف نیست.»
زیرساختهای سیاسی حرکت: حسن البنا زیرساختهای ساختار سیاسی جنبش جهانی اسلامی را بسیار جستوجو کرد. وی بر این باور بود که پایههای بنیادی جنبش از این قرار است:
رهبری: نمونهی این رهبری، پیامبر اکرم (ص) است.
اتحاد: اتحاد، پایهی اساسی جنبش است و پیروزی جنبش اسلامی بدون زدودن عوامل تشتت و تفرقه از میان فرزندان امت اسلام، امکان پذیر نیست.
آزادی از سلطهی استعمار: حسن البنا به جای واژهی استعمار، واژهی استخراب (طلب ویرانگری) را به کار میبرد و استعمار را عنصری مخرب برای وحدت امت اسلام و مانعی مهم در برابر ایجاد حرکت اسلامی به شمار میآورد. از اینرو، از امت اسلامی خواست که با استعمار مبارزه کنند و از یوغ آن خود را آزاد کنند تا مقدمات لازم برای جنبش گسترده فراهم شود.
برپایی حکومت اسلامی: تشکیل حکومت اسلامی بر اساس احکام قرآنی و سنت پیامبر (ص) و سیرهی نبوی برای تشکیل جنبش اسلامی، ضرورتی حیاتی و لازم به شمار میرود.
عوامل انحطاط و واپسماندگی جهان اسلام: بنابراندیشیدن درباره نحوهی ایجاد منش وسیع اسلامی و ضرورت انجام پژوهش دربارهی عوامل انحطاط جهان اسلام تأکید میکند تا در پرتو پژوهشها، خطاها و بیماریهای گذشته روشن شوند. با اینکار،تبیین تجربهی انحطاط و واپسماندگی جهان اسلام و کوشش برای توسعهی جنبش اسلامی و در نتیجه عدم تکرار تجربههای تلخ انحطاط و فروپاشیدگی جهان اسلام، امکانپذیر شود.
حسن البنا به بررسی واپسماندگی جهان اسلام میپردازد. وی بر این باور است که عوامل زیر در واپسماندگی دولت اسلامی و گسست در تداوم تمدن آن، نقش مهمی دارند:
1- اختلافات سیاسی و نژادی و کشمکش بر سر پست و مقام و قدرت: کشورهای اسلامی طی قرون گذشته با اختلافات سیاسی و قومی مواجه شدهاند و با این کار زمینه را برای تفرقه و چنددستگی فرزندان امت اسلام فراهم آوردهاند.
2- اختلافات گروهی و مذهبی: اختلافات مذهبی میان گروهها و مذاهب اسلامی باعث سست شدن و حدت امت اسلام میشود و زمینه را برای از هم پاشیدن پایههای اتحاد اسلامی فراهم میکند.
3- رویآوردن به دنیا و فرورفتن در لذات و کامجوییهای دنیوی: حسن البنا بر این باور بود که رویآوردن مسلمانان به دنیا و دور شدن از ایمان به آخرت و ترک تعالیم اسلام در ساماندهی زندگی، از مهمترین عوامل واپسماندگی جهان اسلام به شمار میروند. به باور وی «دنیادوستی»و «مرگهراسی» عامل اصلی ضعف مسلمانان است. آنان با این وضعیت، زندگی آخرت و طلب شهادت و مجاهده در راه خدا را به فراموشی سپردهاند. وی بر این باور است که فرورفتن در لذات زودگذر دنیا، عوامل ضعف افراد و دولتها را فراهم میکند.
حسن البنا به جای واژهی استعمار، واژهی استخراب (طلب ویرانگری) را به کار میبرد و استعمار را عنصری مخرب برای وحدت امت اسلام و مانعی مهم در برابر ایجاد حرکت اسلامی به شمار میآورد. از اینرو، از امت اسلامی خواست که با استعمار مبارزه کنند و از یوغ آن خود را آزاد کنند تا مقدمات لازم برای جنبش گسترده فراهم شود
4- فاصلهگرفتن از کاروان تمدن بشری و کسب دانش و فنون جدید: پس از بسته شدن اماکن تولید دانش و فضیلت، جهان اسلام از لحاظ فکری و فرهنگی عقب ماند. در پیرویآوردن دانشوران جهان اسلام به دانشها و فلسفههای غیرمفید، اوضاع علمی و فکری جهان اسلام در معرض بحران داخلی قرار گرفت و مسلمانان اینگونه احادیث را به فراموشی سپردند: «از گهواره تا گور دانش بجوی.» «دانش را حتی اگر در چین بود، بجویید.» اینگونه بود که از کاروان دانش و تمدن عقب ماندند. تسلط جهل و ناآگاهی عامل اصلی انحطاط امت اسلام بود.
5- غرور حکام مسلمان و اهتمام نورزیدن آنان به مسایل مسلمانان: زمامداران مسلمان به اقتدار و سیطرهی ظاهری خود مغرور شدند و اهتمام به مسایل مسلمانان را به فراموشی سپردند. از دیگر سو حسن البنا بر این باور است که وانهادن مسؤولیتها، تعهدات و وظایف مهم به رهبران امت اسلام، از عوامل اساسی ناکامی و ضعف مسلمانان است.
6- دنبالهروی کورکورانه از زورمندان و پیروان منطق قدرت: شکست مسلمانان در برابر نیروهای استعماری و غربی، زمینه را برای پذیرش کورکورانهی اهداف و اندیشههای این نیروها از سوی کشورهای اسلامی، فراهم کرد. تقلید بیرویه از فرهنگ غربی و نیندیشدن به نتایج و پیامدهای آن، از منابع انحطاط امت اسلام به شمار میرود.
روش حرکت حسن البنا در تشکیل جنبش اسلامی
حضور رهبر و بنیانگذار جنبش اخوان المسلمین در حوزههای سیاسی و اجتماعی مصر، به وی امکان داد تا با جریانهای سیاسی و فرهنگی موجود در جامعه آشنا شود. از این رو خواستههای دستههای گوناگون ملت مصر را به درستی درک میکرد. از رهگذر شناخت وی از تجارب سلف صالح و رهبران جریانهای اسلامی در طول تاریخ، در دعوت اسلامی و ایجاد جنبش اسلامی روشی ویژه و مردمی پیش گرفت. این روش میتوانست با شرایط و خواستهای زمانی کاملاً هماهنگ باشد. حسن البنا از رهگذر نگاه عمیق و اسلامی و پژوهشهای تاریخی و فکری و درک روشهای مصلحان و سلف صالح، به نتایج زیر رسید:
- اسلام در برابر روشهای اصلاحی و انقلابی، موضعی انعطافپذیر اتخاذ کند.
- باید تمام ابزارها و روشهای اصلاحی در راستای زندگی نو و پروژهی تغییر انقلابی جامعه قرار داشته باشند.
- فراخوان به عدالت و آزادی و برابری نباید بدیل مشروعیت الهی تلقی شود.
- نباید دموکراسی بدیل نظام شورای اسلامی قرار گیرد.
- حکومت اومانیستی رویکرد انسانی و جامعهی مدنی غربی، نباید بدیل حکومت اسلامی و جامعهی اسلامی قرار گیرد.
اما طبیعت حسن البنا و هویت روشن وی در چند مرحله تبلور مییابد که میتوان آنهای را بدینگونه برشمرد:
مرحلهی تبلیغ و دعوت: در این مرحله، اندیشهها و معارف دین اسلام به جامعه معرفی میشود.
مرحلهی تشکیل: در این مرحله، انتخاب و سازماندهی هواداران جنبش اسلامی انجام شود. بدین گونه فرآیند معرفی اسلام تقویت شود و بستر برای حکومت اسلامی در حوزهی سیاسی فراهم شود.
مرحلهی ایجاد دولت اسلامی: در این مرحله، نظام سیاسی اسلام در جامعه پا میگیرد و اجرای احکام و شریعت اسلامی، عملی میشود.
حسن البنا بر این باور است که اصلاح باید از شکل و محتوای منطقهای برخوردار شود و به شکل تقلید از غرب و مفاهیم و فلسفهی آن در نیاید، زیرا به اعتقاد وی نظریهها، الگوها و مدلهای غربی در جوامع شرقی، از کارآمدی لازم برخوردار نیستند
مرحلهی احیای خلافت اسلامی: حکومت فراگیر اسلامی و برنامههای مراحل جنبش: حسن البنا بر این باور است که هر کدام از چهار مرحلهی بالا دارای برنامهها، اهداف، اولویتها و ابزارهای ویژهای است و شاخصهای آن از قرار زیر است:
الف- مرحلهی تبلیغ و دعوت اسلامی:
از نگاه حسن البنا اهداف و اولویتهای این مرحله به شکل زیر است:
تعلیم و تربیت امت اسلام:
بیداری و آگاهسازی امت اسلام،
تغییر عرفها و روشهای غیراسلامی در جامعه،
تهذیب و رشد افراد و اصلاح اخلاق آنان در جامعهی اسلامی،
نشر و ترویج مبانی و اصول حق و فضیلت اسلامی.
ابزارهای این مرحله:
تشکیل صفوف و محافل دینی و بیان حقایق با هدف رشد دانشجویان و آگاه سازی گستردهی مسلمانان.
انتخاب عناصر فعال، شایسته و مسؤول برای پذیرش مسؤولیتها و وظایف شرعی برای خدمت به اسلام و سازماندهی آنها در چارچوبها و الگوهای تشکیلاتی و جهتدهی اقدامات در راستای آگاهسازی امت اسلام در قبال مسؤولیتهای آن در مرحلهی نخست جنبش اسلامی.
سازماندهی خدمات اجتماعی و عام المنفعه برای رفاه ملت و رفع دشواریهای مادی و معنوی از جامعهی اسلامی.
ب- مرحلهی دعوت و انتخاب گروه نخبه:
اولویتها و اهداف این مرحله:
هدف بنیادی این مرحله عبارت است از تقویت روابط با شخصیتهای بارز و نخبگان جامعه و گروهها و طیفها و جریانهای گوناگون سیاسی و اجتماعی. حسن البنا در جامعهی مصر عملاً این مرحله را تجربه کرد و از این طریق در راستای خدمت به اهداف بلند اسلامی و جنبش اسلامی، کامیابیهای بسیاری به دست آورد. حسن البنا بر این باور است که مهمترین سازوکارهای این مرحله در حضور کارآمد در حیطهی سیاسی و جامعهی اسلامی و ایجاد مناسبات سیاسی، دینی و انسانی با نخبگان و شخصیتهای مهم جامعه، تبلور مییابد. این کار با این هدف صورت میپذیرد که در آنها گرایش خصمانه نسبت به اسلام پدید نیاید.
اختلافات مذهبی میان گروهها و مذاهب اسلامی باعث سست شدن و حدت امت اسلام میشود و زمینه را برای از هم پاشیدن پایههای اتحاد اسلامی فراهم میکند
ج- مرحلهی تشکیل دولت اسلامی:
وی بر این باور است که پس از کسب موفقیت در مرحلهی تبلیغ، معرفی و تکوین جامعهی اسلامی، مرحلهی ایجاد امت اسلامی آغاز میشود. پارهای از اهداف و اولویتهای این مرحله، طبق انتظار حسن البنا، از این قرارند:
آزادسازی کشورهای اسلامی از سلطهی بیگانگان.
این آزادی و استقلال میباید در جنبههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی باشد.
اصلاح ساختار حکومت موجود و نهادهای گوناگون برای رسیدن به مرحلهی دولت اسلامی. طبعاً روش اصلاح، مراحل گوناگون خواهد داشت. از جمله: آغاز اصلاح از طریق اندرز و ارشاد ارکان حکومت موجود، اما در صورت عدم امکان پاسخگویی حکومت، بجاست که از مبارزههای سیاسی کار گرفت، و در نهایت با کاربرد قدرت، میباید آن را از قدرت ساقط کرد.
د- مرحلهی بازگشت خلافت اسلامی:
هدف نهایی وی، ترسیم چارچوب نظری این مرحله به شکل زیر بود:
کشورهای اسلامی از رهگذر تشکیل اتحادها و ائتلافهای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی، به حرکت خواهند پرداخت. آنها گام به گام و مرحله به مرحله، به سوی مرحلهی ترکیب و یکیشدن در زیر پرچم یگانهی خلافت اسلامی، حرکت خواهند کرد. مسلمانان پس از تشکیل حکومت واحد اسلامی، از میان افراد شایسته، متعهد، آگاه به شریعت اسلامی و پایبند به احکام قرآنی و سیرهی نبوی، بدون در نظر گرفتن گرایشها، نژادها یا کشورهایشان، یک تن را به عنوان رهبر یا خلیفهی خود برخواهند گزید.
نویسنده:سیدهادی خسروشاهی
منبع: پایگاه اطلاع رسانی اصلاح
علاقه مندی ها (Bookmarks)