در اين زمانه رفيقي که خالي از خلل است
صراحي مي ناب و سفينه غزل است
نمایش نسخه قابل چاپ
در اين زمانه رفيقي که خالي از خلل است
صراحي مي ناب و سفينه غزل است
تا چند زنم بروی دریاها خشت
بیزار شدم ز بت پرستان کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود
که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت!!!
شب تاريكو سنگستان و من مست
قدح از دست من افتاد و نشكست
نگهدارنده اش نيكو نگه داشت
وگرنه صد قدح نفتاده بشكست
تن سيمينت اگر بر درم آيدز وفا
جان دهم بر سر آن سيم و لكن ز نسيم
من نخواهم این چنین راه تو و راز و نیاز
دل به پیش دیگران دارم که دستم سوی توست
شبنم از گل نچکد تا تو بگردی به کنار
آن دم ا ز گریه بنالد که تو بهتر ز منی
یک قدم باز تو بردار که بینم قد ناز
ناز من همدم من دل تو چرا می شکنی ؟
دوست عزیز..
بقیه رو بازی نمیدی؟{big green}
از قوانین مشاعره اینه که هر نفر یه دونه شعر میگه و نفر بعد با حرف آخر شعر اون یه شعر میگه..
تازه..
پست چهارمی هم که دادی حرف اول شعرت به حرف آخر شعر قبلیت نمیخوره که..;)
یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت..
غم من مخور که دوریت برای من شده عادت..
"ت" بده
تو کوچه ها نمی شه بی تو پرسه زد
خیابونا غریب و غم گرفته اند
کجا برم چرا نمی رسم به تو
کجایی پس چرا نمی رسی به من
"ن"
ناصح به طعن گفت كه رو ترك عشق كن
مـحـتـاج جنگ نيـست برادر ، نمـي كنم
اين تقوي ام تمام كه با شاهـدان شهـر
نـاز و كـرشمـه بـر سر منبر نـمـي كنم