قدری صبور باش که این نیز بگـذرد این روزهای زرد و غم انگیز بگذرد
آری بهار پشت زمین لانه کرده است چیزی نمانده که پاییز بگــــــــذرد
گفتم که کنار مردم نامرد زندگــــی گفتی صبور باش که این نیز بگــذرد
نمایش نسخه قابل چاپ
قدری صبور باش که این نیز بگـذرد این روزهای زرد و غم انگیز بگذرد
آری بهار پشت زمین لانه کرده است چیزی نمانده که پاییز بگــــــــذرد
گفتم که کنار مردم نامرد زندگــــی گفتی صبور باش که این نیز بگــذرد
زندگی کردن من مردن تدریجی بود/ آنچه جان کند تنم,عمر حسابش کردم...............
زن ها گاهی اوقات چیزی نمیگویند
چون به نظرشان لازم نیست که چیزی گفته شود
با نگاهشان حرف میزنند…
به اندازه یک دنیا حرف میزنند
هرگز نباید از چشمان هیچ زنی ساده گذشت…!!
(( قند )) خون مادر بالاست .
دلش اما همیشه (( شور )) می زند برای ما ؛
اشکهای مادر , مروارید شده است در صدف چشمانش ؛
دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مروارید!
حرفها دارد چشمان مادر ؛ گویی زیرنویس فارسی دارد!
دستانش را نوازش می کنم ؛ داستانی دارد دستانش .
خدایا چی بگم ....
دیگه خسته شدم ....
چی بگم ...
بدون دروغ نیست این حرفا داره صحت ... همه ی ما ها شدیم یه مار 4 و 3 خط
دختر ایرانی ناموس تو ناموس من ....
خدایا به داد همه ی ما برس ...
خدایا صبرم همین بود کاری بکن........
فاتحه نخوان
هنوز زنده ام
گر خبری نیست مرا
به کنج نشسته
روزمرگی ها را مزه مزه می کنم
و نامردی ها را تجربه...
[QUOTE=نارون1;364969]وااااااااای دقیقا !!!! حرف دل منو زدین
[golrooz][/QUOT
حرف دل لاجرم بر دل نشیند
[golrooz]
خونه دلم آآآآآآآی خدا!دیگه طاقت ندارم...می خوای جون بدم؟؟؟
کمکم کن خدا...
داغونم خدا...
ویرونم خدا...
نفرینش نمی کنم آخه دلم نمی آد
نفرینش کنم زندگیش خراب می شه...
نفرینش نکنم پس چی دلمو خنک کنه؟!
خدا حیرون موندم نجاتم بده...
سوخته دلم خدا
مرهمی بیار خدا...