http://s5.picofile.com/file/81552030...ycpi06eevx.jpg
نمایش نسخه قابل چاپ
http://www.njavan.com/forum/image/jp...umlKlSqzovb//Z
- - - به روز رسانی شده - - -
https://encrypted-tbn2.gstatic.com/i...oY8m5lYp6zkrIA
- - - به روز رسانی شده - - -
https://encrypted-tbn1.gstatic.com/i...MHwdXgHQkFZISg
حرف نزدن دلهر ه ای بود...
و حرف زدن و درست فهمیده نشدن دلهره ای دیگر...
ژان کریستف | رومن رولان
( دلی ده تا دلی بستان )
دلا ، دلبر همی داند ، که من دیوانه دلدارم
نمی داند دلا دلبر، من دیوانه ، دل دارم
دلی دارم نه دلداری ، خدا را هرچه پنداری
دلی خواهم به دلداری، که با او درد دل دارم
نه درخوابی و بیداری ، ندارد با دلم کاری
ندارم غیرازاویاری، گواهی چون سجل دارم
مثال شاهد خوش رو ، شدم با خوی او هم خو
عذار افکنده ای گیسو ، به تارش متصل دارم
به غیراو دراین دوران، پریوش حوری رضوان
دریغ از گوشه چشمی، براندازم خجل دارم
من آن دیوانه دلدارم ، همه دنیا ، همه دارم
بود خشتی به دیوارم ، مثال آب و گل دارم
گهی در مردم چشمم ، پر از خون باشد و خشمم
نمی سازد مرا دلبر ، طریق منفصل دارم
الا ای زاهد واهی، چه می پرسی چه میخواهی
نباشد بین ما راهی، حریف سنگدل دارم
چو می خواهی دل جانان ، شود پیدا دلی پنهان
دلی ده تا دلی بستان ، چو بینی راز دل دارم
بیا ای همسفر با دل،مگر«جبران» شود حاصل
بیا با من بر ساحل ، که من قصد رحل دارم
فرهاد علی پور(جبران) نوزدهم آبان ماه سال نود و سه
( دلی ده تا دلی بستان )
دلا ، دلبر همی داند ، که من دیوانه دلدارم
نمی داند دلا دلبر، من دیوانه ، دل دارم
دلی دارم نه دلداری ، خدا را هرچه پنداری
دلی خواهم به دلداری، که با او درد دل دارم
نه درخوابی و بیداری ، ندارد با دلم کاری
ندارم غیرازاویاری، گواهی چون سجل دارم
مثال شاهد خوش رو ، شدم با خوی او هم خو
عذار افکنده ای گیسو ، به تارش متصل دارم
به غیراو دراین دوران، پریوش حوری رضوان
دریغ از گوشه چشمی، براندازم خجل دارم
من آن دیوانه دلدارم ، همه دنیا ، همه دارم
بود خشتی به دیوارم ، مثال آب و گل دارم
گهی در مردم چشمم ، پر از خون باشد و خشمم
نمی سازد مرا دلبر ، طریق منفصل دارم
الا ای زاهد واهی، چه می پرسی چه میخواهی
نباشد بین ما راهی، حریف سنگدل دارم
چو می خواهی دل جانان ، شود پیدا دلی پنهان
دلی ده تا دلی بستان ، چو بینی راز دل دارم
بیا ای همسفر با دل،مگر«جبران» شود حاصل
بیا با من بر ساحل ، که من قصد رحل دارم
فرهاد علی پور(جبران) نوزدهم آبان ماه سال نود و سه
نعمت روی زمین قسمت پر رویان است...
خون دل می خورد آنکس که حیایی دارد...
گفت دانايي که: گرگي خيره سر،
هست پنهان در نهاد هر بشر!...
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته مي شود انسان پاک
وآن که با گرگش مدارا مي کند
خلق و خوي گرگ پيدا مي کند
در جواني جان گرگت را بگير!
واي اگر اين گرگ گردد با تو پير
روز پيري، گر که باشي هم چو شير
ناتواني در مصاف گرگ پير
مردمان گر يکدگر را مي درند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند...
وآن ستمکاران که با هم محرم اند
گرگ هاشان آشنايان هم اند
گرگ ها همراه و انسان ها غريب
با که بايد گفت اين حال عجيب؟
فریدون مشیری