پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
masoume.a.92
بزنید به تخته [nishkhand]
حوصله ما نبود مریض بیمارستانو پودر میکرد بس که الکی جیغ و داد کردو نذاشت دستش بزنه کسی... [taajob]
دیگه کاری کرد گفتیم سرمو جدا میکنیم پاشو برو خونه 4 ساعت مارو معطل کردی ولی نمیذاری معاینت کنیم! [taajob]
آدم با پای خودش بیاد بیمارستان بعد نذاره معاینش کنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟ [taajob]
بنده خدا ترسیده بود[negaran]
شما چقدر خشنید[nadidan][nishkhand]بیچاره مریضا[nadidan]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز آزمون داشتیم و خدا رو شکر خوب دادم[shaad] تونستم فیزیک 90% بزنم البته سوال ها آسون بود فکر نکید که چه کارمهمی کردم[nishkhand] ولی انقدر در گیر آزمون بودم از در سا چیزی نفهمیدم[negaran]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
maryam kia
بنده خدا ترسیده بود[negaran]
شما چقدر خشنید[nadidan][nishkhand]بیچاره مریضا[nadidan]
از چی ترسید مگه میخواستیم آمپولش بزنیم؟؟؟؟؟؟ [nishkhand]
انقد قربون صدقه اش میرفتیم مگه بخرجش میرفت؟ [soal]
سرمونو برد بیچاره ما [nishkhand]
شما بیفت زیر دست بنده میدونم با این پیش قضاوتی ها چیکارت کنم!!!!!! [cheshmak][khande][bamazegi]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
masoume.a.92
از چی ترسید مگه میخواستیم آمپولش بزنیم؟؟؟؟؟؟ [nishkhand]
انقد قربون صدقه اش میرفتیم مگه بخرجش میرفت؟ [soal]
سرمونو برد بیچاره ما [nishkhand]
شما بیفت زیر دست بنده میدونم با این پیش قضاوتی ها چیکارت کنم!!!!!! [cheshmak][khande][bamazegi]
وای نگید امپول[nadidan]خیلی میترسم
خدا اون روزو نیاره زیره دسته شما بیوفتم[nishkhand][nadidan]
فرار کنم تا دستتون نرسیده بهمsh_omomi33[nishkhand]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Sa.n
امروز یک اتفاق جالب دیگه هم افتاد و این که به خاطر شلختگی دیگران ما تنبیه شدیم [negaran]
پیش دانشگاهی ها صندلی ها رو شکسته بودن ( البته نا گفته نماند که کار هر روزشونه )
مدیرمون هم برای 4 رمین بار می خواستن صندلی ها رو بدن تعمیر ، 3 بار قبلی اصلا ما در جریان نبودیم
هیچی دیگه به ما گفتن همه کلاس ها از هفتم تا خود پیش دانشگاهی باید پول بدن ، و فقط برای این که تنبیه بشن
تازه از خانواده هم حتی 100 تا تک تومن نگیرن و از پول تو جیبی خودشون بدن ، نصف بچه ها که اعتراض کردن ( البته نمیگیرن و برای تنبیه گفتن [khande])
اما چه کنیم که دوستان پیش دانشگاهی ما رفتار محترمانه با صندلی رو بلد نیستن [nishkhand]
ما باید تنبیه بشیم [soal]
92.7.17
آخ آخ من انقدر از این موضوع ضربه خوردم که نگو یادم میاد به خاطر بی نظمی دیگران مدیرمون به من گفت بشین پا شو برم حالا این هیچی بعدش گفت دستت رو خیس کن به زن به زمین تا کثیفشه این نمی دونم واقعا یعنی چی تازه وقتی بهش گفتم کار دیگران بوده گفت آره می دونم شما دانش آموز خوبی هستی ولی باید جلو دیگران رو می گفرتی تا این کار رونکنند اون همه دانش آموز رو خودشون نتونستند کنترل کنند به من میگه کنترل کن
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
یه جا خوندم نوشته بود
" همیــــــــــــــــــشه اونـــــــی که تو خیــــالته ....
بی خیالتـــــــــــــــه ... !!! "
نمیدونم ولی امیدوارم اشتباه باشه چون....اینطوری ته نامردیه[sar dard]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
متوجه یه چیزی شدم.
نمیدونم حسم درسته یا نه[sootzadan]
ولی احساس میکنم اونایی ک توی سایت میان میگن دخترن دختر نیستن[sootzadan]البته نه همه یه عده ی خاص
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
فک کنم سرما خوردم چون اصلا حال ندارم و تمام بدنم درد می کنه.........[khabalood][khabalood]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
maryam kia
متوجه یه چیزی شدم.
نمیدونم حسم درسته یا نه[sootzadan]
ولی احساس میکنم اونایی ک توی سایت میان میگن دخترن دختر نیستن[sootzadan]البته نه همه یه عده ی خاص
من پسرم مریمی
واااااااااای تو از کجا فهمیدی
خاک به سرم شد . لو رفتم
به کسی نگی ها[nishkhand]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
چشمتون روزه بد نبینه[nadidan]
خونه ی کناریه ما خالی بود الان تقریبا دو هفته ست خانواده اومده توش.
همش با هم دعوا دارن سر و صدا[nadidan]متنفرم.همش دعوا میکنن.
خدایا رحم کن به ما چطوری اینارو باید تحمل کنیم[negaran]خیلی زشته واقعا[nadanestan]
توی این سال ها خیلی اینجا اروم بود یهو زلزله اومد[nadidan]