در اين فكرم كه در پايان اين تكرار پي در پي
اگر جايي براي مرگ باشيد ،زندگي زيباست!
نمایش نسخه قابل چاپ
در اين فكرم كه در پايان اين تكرار پي در پي
اگر جايي براي مرگ باشيد ،زندگي زيباست!
تا قلم موی خیالت یادگاری میکشم
یک قفس بی پنجره با یک قناری میکشم
بی تو باران می شود این بغض های لعنتی
پشت پلکم انتظارت را بهاری میکشم
من بنده و تو خالق داري نظر بر خلایق
يا رب مرا هم تو بنگر نباشم دور از حقایق
قطره ای کز جویباری می رود
از پی انجام کاری می رود
در اين دريا چه مي جويند ماهيهاي سرگردان
مرا آزاد مي خواهي ، به تنگ خويش برگردان
نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده
بـه پـای سـرو خـود دارم هـوای جـانـفـشـانی را
آدميزاد اگر بي ادب است آدم نيست/ فرق در بين بني آدم و حيوان ادب است
تـا چـند اسیر رنگ و بو خواهی شد؟
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد؟
گر چشمه ی زمزمی و گر آب حیات
آخــر بـه دل خـاک فـرو خـواهـی شد
تو زيبايي و زيبايي در اينجا كم گناهي نيست
هزاران سنگ خواهد خورد در مرداب ماه اينجا