یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
نمایش نسخه قابل چاپ
یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
دل را فــــــکندم
ارزان بــه پــــــایت
سودای مهـرش
در ســـــــر نکردی
سیمین بهبهانی
یک عمر گذشت و از تو دورم / من زنده ی در میان گورم
مرادرمنزل جانان چه امن عیش چون هردم
جرس فریاد میدارد که بربندیدمحملها
حافظ
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
اکنون به دام صد غم و صد محنتم اسیر
آن مرغ خوشدلی که تو دیدی پرید و رفت
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو / تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
نرگس دریده چشم به دیدار او ولی / دیدار آفتاب به چشم دریده نیست
تابش جان یافت دلم واشد و بشکافت دلم
اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم