از من پرسید مستی ؟هاااااا کن !و نمیدانست که لب های تو الکل ندارند !
http://www.irhit.ir/wp-content/uploa...3496752858.jpg
نمایش نسخه قابل چاپ
از من پرسید مستی ؟هاااااا کن !و نمیدانست که لب های تو الکل ندارند !
http://www.irhit.ir/wp-content/uploa...3496752858.jpg
هیچگاه نفهمیدم چه رازیست بین دل و دستم ؟؟از دستم رفت ,به هر چی دل بستم
اگر سرت را روی سینه ام بگذاری،هیچ صدایی نخواهی شنید....
قلب من طاقت اینهمه خوشبختی را ندارد.
اصلا به روے خوבم هم نمے آورم
ڪه نیست
هر روز صبح
شماره ات را مے گیرم
زنے مے گوید: בستگاه مشترڪ…
حرفش را قطع مےڪنم!
صدایت چرا انقدر عوض شده عزیزم؟
خوبے؟ سرما ڪه نخورבه اے؟
مے دانے בلم چقدر برایت تنگ شده است؟
چند ثانیه اے سڪوت مے کنم
من هم خوبم
مزاحمت نمے شوم
اصلا به روے خوבم هم نمے آورم
ڪه نیستــی
بارالها …
“زخم”ها ، “رحم” میخواهند …
فقط این دو نقطه را بردار …
- - - به روز رسانی شده - - -
میان آن همه الف و ب و مشق دبستان … آنچه در زندگی واقعیت داشت خط فاصله بود …
گاهی میرسه که دیگه از خدا نه پول میخوای نه خونه میخوای و نه … !
یه موقع هایی هست فقط یه دل خوش میخوای !
فقط یه دل خوش …
دیگر احتیاط لازم نیست ؛ شکستنی ها شکست …
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ “ﮔﯿﺮ” ﺑﺎﺷﻪ ، ﮐﻞ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﻭ “ﻧﺦ ﮐﺶ” ﻣﯿﮑﻨﻪ …