دلمان که میگیرد
تاوان لحظاتی است که دل بستیم...
نمایش نسخه قابل چاپ
دلمان که میگیرد
تاوان لحظاتی است که دل بستیم...
این روز ها عده ای یه جوری زیر آبی میرن که دلت میخواد بهشون بگی:
من نگاه نمیکنم بیا بالا یه نفسی بکش لااقل خفه نشی
- یه لیوان از تو اون کابینته بردار !
+ خب ..
- پرتش کن زمین !
+ خب ..
- شکست ؟
+ آره !
- حالا ازش عذرخواهی کن
+ ببخشید لیوان . منظوری نداشتم !!
- دوباره درست شد ؟
+ نه... !
- متوجه شدی . . . ؟؟؟!!!
انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری نه ز دیاری برو آن جا که بود چشمی گوشی با کس برو آن جا که تورا منتظر اند در دل من همه کورند و کرند
http://upload7.ir/images/81549124447624548765.jpg
کافیه اون یاری که خیلی قبولش داری شروع کنه به عهد و پیمان شکنی
/دیگه یواش یواش ترک برمیداره همه چی/
//قلب میشکنه//
//بغض میشکنه//
//کمر میشکنه//
//استخون میشکنه//
حتی خاطره ها، آبنباتها...
ولی... ولی یه چیزی پابرجا میمونه
"سکوت"
سکوت لب ها نمیشکنه
//گاهی آهی از سطح لب ها عبور میکنه و به فریاد تبدیل نمیشه//
//عبور میکنه و لب ها هم ترک برمیداره، آره عزیز، لب ها هم میشکنه//
///کافیه اونی که قبولش داری شروع کنه به عهد و پیمان شکنی///
تــو نیستــــــــی
و مـَن بی تـو
یک بغـــل
اِحساس پَریشــآن دارم ...
و من !!
در این خواهـش بـی پایان
بودنتــ ـــــــ را
خیال می بافــــــم...!!
اینجــآ کسـی نیست ...
من مانده اَم و
رد انگشتانتـــــــــــــ
بر پیکــرِ رویاهــام ...
!