نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را[golrooz][golrooz][golrooz]
نمایش نسخه قابل چاپ
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را[golrooz][golrooz][golrooz]
الا یا ایهالساقی زمی پرساز جامم را
ک ازجانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را
ای روز برا که ذره ها رقص کنند[golrooz]
انکس که ازو چرخ و هوا رقص کنند[golrooz]
در گوش تو گویم که کجا رقص کنند[golrooz]
جانها زخوشی بی سرو پا رقص کنند[golrooz]
هر ذره که در هوا و در هامون است[golrooz]
نیکو نگرش که همچو ما مفتون است[golrooz]
هر ذره اگر خوش است اگر محزون است[golrooz]
سرگشته خورشید خوش بی چون است[golrooz][golrooz][golrooz]
مولانا
یارب این جان من و دست و من دیده من
روبروی سر ایوان طلا مشک گریست
تا گشودم نامه اش را سوختم در انتظارکاش قاصد میگشود این نامه سر بسته را
ای که در معنی ز شب خامش تری
گفت خود را چند جویی مشتری؟
یارب به کمند عشق پا بستم کن
از دامن غیر خودتهی دستم کن
ناز را رویی بباید همچو ورد (ورد= گل سرخ)
گر نداری، گرد بد خويي مگرد
زشت باشد روي نازيبا و ناز
سخت باشد چشم نابينا و درد
دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالا تر است
تویی از حوالی اقلیم هرکجا آباد
بیا ک میرود این شهر رو ب ویرانی