اگر داغ دل بود، ما دیدهایم
اگر خون دل بود، ما خوردهایم
نمایش نسخه قابل چاپ
اگر داغ دل بود، ما دیدهایم
اگر خون دل بود، ما خوردهایم
مرو ای دوست ،
مرو از دست من ای یار که منم زنده به بوی تو
بچه ها من شعرامو قاطی کردم :))
ناگزیر از سفرم، بیسر و سامان، چون باد
به گرفتارِ رهایی نتوان گفت آزاد
در دایره ی قسمت ما نقطه ی تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
ماه رویی دل من برده و ترسم این است
سرمه بر چشم کشد زیره به کرمان ببرد
برداشت شده از کتابی که در دسترس بوده :)
بازم د :|
در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خاهد شد آشکارا
الهي سوز عشقت بيشتر كن
دل ريشم ز دردت ريشتر كن
ازين دم گر دمي فارغ نشينم
به جانم صد هزاران نيشتر كن