دل من سنگ پای پیر زن شد بگیر از پیر زن این سنگ پا را
نمایش نسخه قابل چاپ
دل من سنگ پای پیر زن شد بگیر از پیر زن این سنگ پا را
دل من سنگ پای پیر زن شد بگیر از پیر زن این سنگ پا را[gerye]
ای مرغ سحرعشق زپروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد وآواز نیامد
در دلم کنم جست و جوی تو
در دلم کنم جست و جوی تو
جان جان جان از همه جهان
میکشد دلم پر به سوی تو
وز عالم شک تا یقین یک نفس است
از منزل کفر تا به دین یک قدم است
این یک نفس عزیز را خوش میدار
کز حاصل عمر ما همین یک نفس است
تو زلیخایی و آخر تو جوان خواهی شد
منِ بیچاره ولی با غمِ پیری چه کنم؟
ماییم و نوای بـــی نوایی
بسم اله اگر حریف مایی
یارب به وقت گل گنه بنده عفو کن
وین ماجرا به سرو ولب جویبار بخش..
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند.........................کاندر ان ظلمت شب اب حیاتم دادند
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش می رو که با دلــــدار پیوندی