به من قول بده در تمامی سال هایی که باقی مانده تا ابد مواظب خودت باشی
دیگر نیستم که یادآوریت کنم !
نمایش نسخه قابل چاپ
به من قول بده در تمامی سال هایی که باقی مانده تا ابد مواظب خودت باشی
دیگر نیستم که یادآوریت کنم !
سپندارمذگان، روز عشق ایرانیان
حدود دو هزار سال پیش از تولد ولنتاین در میان آریاییان روزی به نام روز عشق (سپندارمذگان یا اسفندارمذگان) مرسوم بوده است. این روز در تقویم زرتشتی مصادف با ۵ اسفند است؛ اما در تقویم جدید ایرانی بدلیل سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال، شش روز به جلو آمده و با ۲۹ بهمن مصادف میشود.
در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب میکردند و علاوه بر ماهها، هر کدام از روزهای ماه نیز نامی داشته است، بطور مثال روز اول هر ماه «اورمزد (اهورامزدا)» و روز پنجم هر ماه «سپندارمذ» نام داشته است و در هر ماه یک بار نام روز و ماه یکی شده که در آن روز جشنی متناسب با آن ماه و روز ترتیب میدادند، بعنوان مثال شانزدهمین روز هر ماه، «مهر» نام داشت که در ماه مهر، «مهرگان» لقب می گرفت و همین طور روز پنجم هر ماه که «سپندارمذ» یا «اسفندارمذ» نام داشت و در ماه دوازدهم سال که نام آن نیز «اسفندارمذ» بود، جشنی با عنوان «سپندارمذگان» میگرفتند.سپندارمذ به معنای فروتنی لقب ملی زمین است و زمین نماد عشق؛ چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق میورزد، زشت و زیبا را به یک چشم مینگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان میدهد؛ به همین دلیل در فرهنگ ایران باستان «سپندارمذ» را نماد عشق میدانستند. پسوند «گان» نیز به معنای جشن است و در نتیجه «سپندارمذگان» به معنای «جشن سپندارمذ» (جشن روز زن و زمین) است.«سپندارمذگان» جشن زمین و گرامیداشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا میکردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه میدادند و از مردان خود پیشکشهایی دریافت میکردند آنها در این روز از کارهای خود در خانه معاف شده و مردان و پسران کارها و وظایف جاری زنان را در خانه انجام میدادند.سپندارمذگان، روز عشق ایرانیان بر شما عزیزان مبارکhttp://www.asheghaneha.ir/wp-content...2/sepandar.jpg
صداها
تاریک
پرنده ها
تاریک
و ارزوی درختی
-که سمت قلب من است-
تاریک است.
کلام خاموش است
ملال یک تصویر
ضمیر کوچه غمناک را
می آشوبد.
به ماه میگویم:
دراین حوالی
گلبانگ گلشنی شفاف
گم
شده است.
دریغ
می گوید:
کلام اخر هر راه
بن بست است.
رضامقصدی
اشتباه از ما بود
اشتباه از ما بود که خواب سر چشمه را
در خیال پیاله می دیدیــــم.
دستهامان خالی ..
دلهامان پر ..
گفتگوهامان مثلآ یعنی ما .
کاش می دانستیم هیـــچ پروانه ای
پریروز پیلگی خویش را به یاد نمی آورد.
معشوق من چنان لطیف است
که خود را به « بودن » نیالوده است
که اگر جامه ی وجود بر تن می کرد
نه معشوق من بود . .
http://www.farsbook.ir/file/pic/phot...fb4e28_500.jpg
درست است
که بعضی وقتها هنوز
دستم به دامن ماه و
سرشاخههای روشن ستاره میرسد،
یا گاهی خیال میکنم
اما یادم نمیرود
چطور از شکستن آن همه بغض بیسوال
به نمنم همین گریههای گلوگیر رسیدهام.
من خوب میدانم
که چه وقت
میتوان از سرشاخههای روشنِ ستاره بالا رفت
به باغهای همآغوش آینه رسید
و از طعم عجیب میوهی توبا... ترانه چید،
شاید به همین دلیل است که ماه
بیجهت به خواب هر کسی از این کوچه نمیآید.
میگویند ستارهای که گاه
بالای بام خانهی ما میآید
روح غمگین همان قاصدکیست
که شبی از ترس باد
پشت به جنوب و رو به جایی دور
گذاشت و رفت و دیگر
به خواب هیچ بوتهای باز نیامد!...
"سید علی صالحی"