پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
قرن سیزدهم: شاه بیگم ضیاءالسلطنه قاجار
ملقب به ضیاءالسلطنه. وی خواهر محمود میرزا ، مؤلف تذکرۀ"نقل مجلس" و "سفینهٔالمحمود" و دیگر کتب است. مادر وی مریم خانم ، زنی یهودی بود که پس از ازدواج با شاه مسلمان شد. ضیاء تحت نظر مهدعلیا ، مادر شاه ، پرورش یافت و بسیاری مورد توجه شاه بود. فنون شعر و ادب را مدتی نزد برادرخود فرا گرفت. خط شکسته و کتابت را خوش مینوشت و در هنر خیاطی و نقاشی نیز استاد بود. شاه بیگم بهدلیل فضایل و کمالاتی که دارا بود از طرف پدر لقب ضیاءالسلطنه یافت و مسئولیتهای مهمی از جمله تصدی قرائت و تحریرنامههای محرمانه را برعهده گرفت. وی صاحب طبعی موزون و اشعاری لطیف بود و بهخواهش او ، محمود میرزا تذکرۀ "نقل مجلس" را نوشت. از آثار وی: قرآن رحلی ، جلد ساغری ، دو صفحۀ افتتاح و متن و حاشیه مذهَّب مرصع ، نسخ و رقاع کتابت خفی متوسط ، با رقم: "... ضیاءالسلطنه... بنت... فتحعلیشاه..." سال ۱۲۶۵ ق ، در آستانۀ حضرت معصومۀقم؛ "دیوان" شعر.
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
قرن سیزدهم: شاه بیگم ضیاءالسلطنه قاجار
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
مشروطه : فخر اعظمي ارغون
فخراعظمی ارغون (فخر عادل خلعتبری) (۱۲۷۷ - ۱۳۴۵) روزنامهنگار و از شاعران صاحب نام ایران و مادر سیمین بهبهانی بود.
فخراعظمی از زنان پیشرو جنبش زنان ایران و از شاعران موفق زمان خود بود و در انجمن نسوان وطن خواه عضویت داشت (۱۳۰۴- ۱۳۰۸). از سال ۱۳۱۱ سردبیر روزنامه آینده ایران بود و در سال ۱۳۱۴ مجله بانوان را منتشر کرد. او همچنین در زمان رضاشاه عضو فعال کانون بانوان و از شهریور ۱۳۲۰ از اعضای حزب دموکرات ایران بود.
او در تاسیس مدارس دخترانه نیز نقشی چشمگیر داشت و خود زبان فرانسه تدریس میکرد و آموزگار رسمی آموزش و پرورش بود. سالها در دبیرستانهای ناموس، دارالمعلمات و نوباوگان تهران تدریس نمود تا اینکه در سال ۱۳۳۷ بازنشسته شد و برای سرپرستی فرزندانش به آمریکا رفت.
فخراعظمی در سال ۱۲۷۷ ه.ش (۱۳۱۶ ه.ق) به دنیا آمد. پدرش مرتضی قلی خان ارغون ملقب به مکرم السلطان از خاندان خلعتبری بود و مادرش قمر خانم معروف به عظمت السلطنه فرزند میرزا محمد خان امیرتومان فرزند فتحعلی خان امین الملک (ایشیک آغاسی باشی دربار فتحعلی شاه قاجار و بیگلربیگی آذربایجان) فرزند امیر هدایت الله خان فومنی (حکمران نامدار و مقتدر گیلان در دوره زندیه و قاجاریه) بود.
فخر عظمی ارغون فارسی و عربی و فقه و اصول را در مکتبخانه خصوصی خواند و با متون نظم و نثر آشنایی کامل داشت و زبان فرانسه را نیز زیر نظر یک مربی سوئیسی آموخت و گواهینامه پایان تحصیلات مدرسه ژاندارک و مدرسه آمریکایی را هم اخذ نمود. او موسیقی سنتی ایرانی را هم نزد یک بانوی کلیمی به نام خانم جان مشاق فراگرفت ش.
او در سال ۱۳۰۳ ه.ش باعباس خلیلی (مدیر روزنامه اقدام) ازدواج کرد. سرآغاز این آشنایی یک غزل انقلابی با مطلع زیر بود که فخرعظمی برای روزنامه فرستاده بود:
مُلک را از خون خائن لالهگون باید نمود / جاری از هر سوی کشور جوی خون باید نمود
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
فخرعظمی از عباس خلیلی دارای یک دختر به نام «سیمین» شد که با نام سیمین بهبهانی نامبردار گردیده است ولی این ازدواج در سال۱۳۱۰ به جدایی انجامید.فخرعظمی ارغون چندی بعد با عادل خلعتبری (مدیر روزنامه آینده ایران) ازدواج کرد و نام خود را به خواسته همسرش به «فخر عادل» تغییر داد و از همسر دوم خود صاحب سه فرزند به نامهای عادل نژاد(غوغا) و عادل دخت (ترانه) و عادلفر (سهراب) شد.فخر عظمی ارغون در سال ۱۳۴۵ در سن ۶۸ سالگی بدرود حیات گفت و مطابق وصیتش در گورستان ابن بابویه در جوار شیخ صدوق به خاک سپرده شد. صدو پنجاه شعر از او (غزل، رباعی، قصیده و ترجیعبند) که در نشریات آن زمان چاپ شده بود موجود است.
صبا ز قول من این نکته را بپرس از مرد / چرا ضعیفه در این ملک نام من باشد
اگر ضعیفه منم از چه رو به عهده من / وظیفه پرورش مرد پیلتن باشد
به چشم «فخری» دانش ز بس که شیرین است / همیشه در طلبش همچو کوهکن باشد
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
بدری تندری از زنان شاعر عصر مشروطه و شعر زیر یکی از اشعار ایشان است.
هم شمع و هم پروانه - فانی ِ بدری تندری
دیگرم در سر هوای دلبر فتانه نیست
دل دگر مست جوانی و می و پیمانه نیست
همچو دیروز آن جوان خام مجنون نیستم
عاقل امروز یاران دیگر آن دیوانه نیست
تا ز خواب سهمگین بیدار گردیدم دگر
جان من اندر هوای آن بت جانانه نیست
بی سبب دادم حواس و هوش و نیرو را زکف
پند گیر ای دل که این گفتار ها افسانه نیست
سوختم چون شمع و پروانه ز تاب شعله ای
در جهان چون من کسی هم شمع و هم پروانه نیست
در رهت دام است و دانه بی خبر هشیار باش
در طریق زندگانی دام هست و دانه نیست
ای جوان ناز موده برحذر باش از فسون
هیچ کس در نوجوانی عاقل و فرزانه نیست
جستجو کن تا بیایی همسر فرزانه ای
نعمتی بهتر ز نیکو همسر اندر خانه نیست
هر زن و شوی موافق طفل نیکو پرورند
گر نفاق افتد یقین آن خانه جز ویرانه نیست
خاک ره (فانی) براه همسر و اقوام گشت
یک تن از آن ناسپاسان در پی شکرانه نیست
رخنه در ملکی کند بیگانه از راه نفاق
ملتی گر متحد شد آلت بیگانه نیست
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
مشروطه : "فصل بهار " خانم
"فصل بهار" خانم ملقّب به "ایران الدوله" متخلص به " جنت " از نوادگان فتحعلی شاه قاجار می باشد. این خانم محترم در اوان کودکی بمناسبت ذوق و استعداد طبعی پیش یکی از نوکران تربیت شده خانه خود خواندن و نوشتن آموخته و با عشق و علاقه ای که به شعر و ادبیات داشته اوقات خود را بخواندن کلیات شیخ سعدی مصروف می داشته و گاهی نیزی شعری می سروده است. جدای شاعری از موسیقی آگاهی داشت و ساز نیکو می نواخت و در صنعت نقاشی از نابغه عصر کمال الملک دارای تصدیق است. دیوان اشعارش بالغ بر هزار بیت و بیشتر غزلیات شیرین است .
ایرانالدوله علاوه بر سرودن شعر، نقاشی هم میکرد و از شاگردان کمالالملک بود و موفق به گرفتن گواهینامه از هنرستان صنایع مستظرفه شد. تابلوهای رنگ و روغن به جا مانده از وی توسط فرزندانش نگهداری میشود.
گر بگویم که جز از عشق تو کامم بادا / محو از دفتر عشاق تو نامم بادا
اگر اندیشه درمان کنم از درد غمت / لذت ناوک عشق تو حرامم بادا
ساغر لعل لبت پر ز مدام است مدام / بر لب این ساغر گلرنگ مدامم بادا
سوی می با لب میگون تو گر دست برم / خون دل در عوض باده به جامم بادا
گر به خاکم بکشد یا نکشد در بر خویش / هر چه بادا به کف دوست زمامم بادا
در ره وصل تو ای آفت دل ، رهزن جان / ز ارمغان دل و جان کار بکامم بادا
هر که چون صبح بخندد به سیه روزی من / تیره تر روز وی از شام ظلامم بادا
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
در خم زلف تو از اهل جنون شد دل من / اندر این سلسله عمریست که خون شد دل من
از ازل با سر زلف تو چه پیوندی داشت / که پریشان شد و از خویش برون شد دل من
اینهمه فتنه مگر زیر سر زلف تو بود / که گرفتار به صد سحر و فسون شد دل من
در کمند سر زلف تو به ویرانه عشق / آنقدر گشت که از اهل جنون شد دل من
آنچه گفتم به دل از روی نصیحت نشنید / عاقبت عشق تو ورزید و زبون شد دل من
حاصل هر دو جهان در ره عشقت دادم / جان و تن سوخت ز هجر تو و خون شد دل من
بر سر کوی تو نتوان گذر از بیم رقیب / تا دمی با تو دهم شرح که چون شد دل من
***
ای خداوند یکی یار جفاکارش ده / دلبر سنگ دلی سرکش و خونخوارش ده
چند روزی ز پی تجربه بیمارش کن / با طبیبان جفاکار سر و کارش ده
تا بداند که شب یار چسان می گذرد / دولت وصل تو در مجلس اغیارش ده
از پی چیدن یک گل ز گلستان وصال / همچو آن بلبل شوریده دوصدخارش ده
تا بداند که جفا شرط وفاداری نیست / یار بدخوی جفاجوی ستمکارش ده
چونکه پروای منش نیست چون پروانه مدام / زآتش روی بتی شعله شرربارش ده
صبح امید مرا چونکه شب تار نمود / بستان روشنی روز و شب تارش ده
دل پاکیزه او گر به مثل آینه است / ز آه عشاق بر آن آینه زنگارش ده
مه عقرب صفت و دلبر اژدر خطر است / همه دم افعی و یار بتر از مارش ده
عوض عقرب زلف کج خوبان همه شب / مار ارقم به کف عقرب جرارش ده
تا که از درد دل خسته خبردار شود / همچو جنت دل افسرده افگارش ده.
پاسخ : سیمین بهبهانی دارفانی را وداع گفت
زندگی شخصی
سیمین خلیلی معروف به سیمین بهبهانی فرزند عباس خلیلی (شاعر و نویسنده و مدیر روزنامه اقدام) است. حاج میرزا حسین حاج میرزاخلیل مشهور بهمیرزا حسین خلیلی تهرانی که از رهبران مشروطه بود، عموی پدر او و علامه ملاعلی رازی خلیلی تهرانی پدربزرگ اوست. پدرش عباس خلیلی (۱۲۷۲ نجف - ۱۳۵۰ تهران) به دو زبان فارسی و عربی شعر میگفت و حدود ۱۱۰۰ بیت از ابیات شاهنامه فردوسی را به عربی ترجمه کرده بود و در ضمن رمانهای متعددی را هم به رشته تحریر درآورد که همگی به چاپ رسیدند.
مادر او فخرعظما ارغون (۱۳۱۶ ه. ق - ۱۳۴۵ ه. ش) دختر مرتضی قلی ارغون (مکرم السلطان خلعتبری) از بطن قمر خانم عظمت السلطنه (فرزند میرزا محمد خان امیرتومان و نبیره امیر هدایت الله خان فومنی) بود. فخر عظما ارغون فارسی و عربی و فقه و اصول را در مکتبخانه خصوصی خواند و با متون نظم و نثرآشنایی کامل داشت و زبان فرانسه را نیز زیر نظر یک مربی سوئیسی آموخت. او همچنین از زنان پیشرو و از شاعران موفق زمان خود بود و در انجمن نسوان وطنخواه عضویت داشت و مدتی هم سردبیر روزنامه آینده ایران بود. او همچنین عضو کانون بانوان و حزب دموکرات بود و به عنوان معلم زبان فرانسه در آموزش و پرورش خدمت میکرد.
پدر و مادر سیمین که در سال ۱۳۰۳ ازدواج کرده بودند، در سال ۱۳۰۹ از هم جدا شدند و مادرش با عادل خلعتبری (مدیر روزنامه آینده ایران) ازدواج کرد و صاحب سه فرزند دیگر شد.
سیمین بهبهانی در سال ۱۳۲۵ با حسن بهبهانی ازدواج کرد و به نام خانوادگی همسر خود شناخته شد و از سال ۱۳۳۰ به عنوان آموزگار آغاز به کار کرد. او در سال ۱۳۳۷ وارد دانشکده حقوق شد، حال آنکه در رشته ادبیات نیز قبول شده بود. در سال ۱۳۴۹ از حسن بهبهانی جدا شد و در همان سال با منوچهر کوشیار که در دوران دانشجویی با او آشنا شدهبود، ازدواج کرد.
زندگی حرفهای
او سالها در آموزش و پرورش با سمت دبیری کار کرد. سیمین بهبهانی سی سال-از سال ۱۳۳۰ تا سال ۱۳۶۰- تنها به تدریس اشتغال داشت و شغلی مرتبط با رشتهٔ حقوق را قبول نکرد.
در ۱۳۴۸ به عضویت شورای شعر و موسیقی در آمد. سیمین بهبهانی، هوشنگ ابتهاج، نادر نادرپور، یدالله رویایی، بیژن جلالی و فریدون مشیری این شورا را اداره میکردند. در سال ۱۳۵۷ عضویت در کانون نویسندگان ایران را پذیرفت.
سیمین بهبهانی پیش از انقلاب برای رادیو ترانه هم میسرود و خوانندگانی چون شجریان، الهه، گلپایگانی، داریوش، ایرج، عارف، سپیده، کورس سرهنگ زاده، رامش، عهدیه، سیما بینا، پوران، دلکش و مرضیه... سرودههای وی را خواندهاند. سیمین بهبهانی مدتی هم عضو شورای موسیقی رادیو و تلویزیون ملی ایران بود.
در ۱۳۷۸ سازمان جهانی حقوق بشر در برلین مدال کارل فون اوسی یتسکی را به سیمین بهبهانی اهدا کرد. در همین سال نیز جایزه لیلیان هیلمن / داشیل هامت را سازمان دیدبان حقوق بشر به وی اعطا کرد.
در هفتم شهریور سال ۱۳۹۲ (۲۹ اوت ۲۰۱۳) جایزه یانوش پانونیوش (Janus Pannonius) از سوی انجمن قلم مجارستان، در شهر پچ کشور مجارستان با حضور سیمین به وی اهدا شد. این جایزه شامل تندیس و پنجاه هزار پوند بود.[۳] در این مراسم، فرزانه میلانی مترجم آثار سیمین به زبان انگلیسی نیز حضور یافت.[۴]
در سیاست
بهبهانی، در روز دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸ هنگامی که قرار بود برای سخنرانی درباره فمینیسم در روز جهانی زن به پاریس برود، با ممانعت ماموران امنیتی روبرو شد. ماموران با توقیف گذرنامه بهبهانی، به او اعلام کردند که ممنوعالخروج است.[۵][۶]
باراک اوباما نیز در پیام خود به مناسبت نوروز ۱۳۹۰، ضمن اشاره به ممنوعالخروج بودن وی، قسمتی از شعر دوباره می سازمت وطن را خواند.[نیازمند منبع]
کتابشناسی
سیمین شعر معروف «دوباره میسازمت وطن» را در سال ۱۳۵۹ سرود. این ترانه توسط داریوش اقبالی خواننده ایرانی اجرا شد.
- سهتار شکسته (۱۳۳۰/۱۹۵۱)
- جای پا (۱۳۳۵/۱۹۵۴)
- چلچراغ (۱۳۳۶/۱۹۵۵)
- مرمر (۱۳۴۱/۱۹۶۱)
- رستاخیز (۱۳۵۲/۱۹۷۱)
- خطی ز سرعت و از آتش (۱۳۶۰/۱۹۸۰)
- دشت ارژن (۱۳۶۲/۱۹۸۳)
- گزینه اشعار (۱۳۶۷)
- درباره هنر و ادبیات (۱۳۶۸)
- آن مرد، مرد همراهم (۱۳۶۹)
- کاغذینجامه (۱۳۷۱/۱۹۹۲)
- کولی و نامه و عشق (۱۳۷۳)
- عاشقتر از همیشه بخوان (۱۳۷۳)
- شاعران امروز فرانسه (۱۳۷۳) [ترجمه فارسی از اثر پیر دوبوادفر، چاپ دوم :۱۳۸۲]
- با قلب خود چه خریدم؟ (۱۳۷۵/۱۹۹۶)
- یک دریچه آزادی (۱۳۷۴/۱۹۹۵)
- مجموعه اشعار (۲۰۰۳)
- یکی مثلاً این که (۲۰۰۵)
- هرگز نخواب کوروش
- شعر زمان ما (۱۳۹۱)
- مجموعه اشعار سیمین بهبهانی(۱۳۹۱)
پاسخ : سیمین بهبهانی دارفانی را وداع گفت
شعر دوباره میسازمت وطن (اجرا شده توسط داریوش اقبالی)
دوباره می سازمت وطن!
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می زنم،
اگر چه با استخوان خویش
دوباره می بویم از تو گُل،
به میل نسل جوان تو
دوباره می شویم از تو خون،
به سیل اشک روان خویش
دوباره ، یک روز آشنا،
سیاهی از خانه میرود
به شعر خود رنگ می زنم،
ز آبی آسمان خویش
اگر چه صد ساله مرده ام،
به گور خود خواهم ایستاد
که بردَرَم قلب اهرمن،
ز نعره ی آنچنان خویش
کسی که « عظم رمیم» را
دوباره انشا کند به لطف
چو کوه می بخشدم شکوه ،
به عرصه ی امتحان خویش
اگر چه پیرم ولی هنوز،
مجال تعلیم اگر بُوَد،
جوانی آغاز می کنم
کنار نوباوگان خویش
حدیث حب الوطن ز شوق
بدان روش ساز می کنم
که جان شود هر کلام دل،
چو برگشایم دهان خویش
هنوز در سینه آتشی،
بجاست کز تاب شعله اش
گمان ندارم به کاهشی،
ز گرمی دمان خویش
دوباره می بخشی ام توان،
اگر چه شعرم به خون نشست
دوباره می سازمت به جان،
اگر چه بیش از توان خویش
http://zeytooni.com/wp-content/uploa...86%DB%8C-2.jpg