تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است / ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
نمایش نسخه قابل چاپ
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است / ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تو را به خاطر بوی لاله های وحشی
بخاطر گونه زرین افتاب گردان
برای بنفشی بنفشه ها دوست دارم
تو را بخاطر دوست داشتن دوست میدارم..
من چه گویم یک رگم هشیار نیست
شرح ان یاری که ان را یار نیست
تو و تنهایی و آن چشم ســیاه
من و رسوایی و این بار گناه
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند به جایی رسیدند
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
در واقعهی مشکل ایام نگر
جامی است تو را عقل، در آن جام نگر
ما ز یاران چشم یاری داشتیم / خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بد حالان و خوش حالان شدم
من آن گل برگ مغرورم که می میرم ز بی آبی
ولی با ذلت و خواری پی شبنم نمی گردم