در كارگه كوزه گري رفتم دوش ديدم دو هزار كوزه گويا و خموش
ناگه يكي كوزه براورد خروش كو كوزه گر و كوزه خر و كوزه فروش[nishkhand]
نمایش نسخه قابل چاپ
در كارگه كوزه گري رفتم دوش ديدم دو هزار كوزه گويا و خموش
ناگه يكي كوزه براورد خروش كو كوزه گر و كوزه خر و كوزه فروش[nishkhand]
شب روان مست ولای تو علی /جان عالم به فدای توعلی
یاد باد آن روزگاران یاد باد
کامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران یاد باد
گر چه یاران فارغند از یاد من
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متهیرم چ نامم شه ملک لافتا را
الا یا ایها ساقی ادرک سن فناول ها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
حالا که من افتاده ام از پا چرا
آسمان چون جمع مشتاقان ، پریشان می کند/درشگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا ؟
ان چه از دریا به دریا می رود
از همانجا کامد انجا می رود
دوش میگفت که حافظ همه روی است و ریا / به جز از خاک درش با که بود بازارش
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند