ببخشید فکر می کنم این شبروان بود نه ره روان
در هر صورت
یارب مکن از لطف پریشان مارا هر چند که هست جرم و عصیان مارا
نمایش نسخه قابل چاپ
ببخشيد اشتباه شد [khejalat]
اي هدهد صبا به صبا مي فرستمت بنگر كه از كجا به كجا مي فرستمت
ای عشق همه بهانه از توست
من خاموشم این ترانه از توست
آن بانگ بلند صبحگاهی
وین زمزمه ی شبانه از توست!
تا توانی رفع غم از چهره غمناک کن / در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد ان گرفت جان برادر که کار کرد
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند.
در وهم نیاید که چه مطبوع درختی
پیداست که هرگز کس ار این میوه نچیدست
تا نگردی اشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نا محرم نباشد جای پیغام سروش
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم