من نه آنم که دوصد مصرع رنگین گویم/ من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم[nishkhand]
نمایش نسخه قابل چاپ
من نه آنم که دوصد مصرع رنگین گویم/ من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم[nishkhand]
می باش به عمر خود سحر خیز /وز خواب سحرگهان بپرهیز
زنهار مگوی سخن به جز راست ساغر جان هر چند تو را در آن ضرر هاست[nishkhand]
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است / ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تا تونانی رفع غم از چهره غمناک کن در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن[negaran]
نه محقق بود نه دانشمند چهار پایی بر او کتابی چند
در بهای بوسه جانی طلب می کنند این دل ستانان غیاث الغیاث از جور خوبان الغیاث[nishkhand]
ثانیه ها در پی هم می روند / نیست کسی در پی آنها رود
دارای دو گیتی ملک العرش خداییست کورا نه نیاز است و نه انباز و نه همتا
ان تلخ وش که صوفی ام الخبائشش خواند / اشلی لنا واهلی من قبل هل عذارا