ثانیه ها در پی هم می روند /نیست کسی که در پی آن رود
نمایش نسخه قابل چاپ
ثانیه ها در پی هم می روند /نیست کسی که در پی آن رود
در تو تنها عشق و مهر مادری است
شیوه ما عدل و بنده پروری است
تیر و تبر ببر به بر پیر تیز گر / گو تیر تیز کن تبر از تیر تیز تر
راه پنهانی میخانه نداند همه کس جز من و زاهد و شیخ و دوسه رسوای دگر
رقعه دانم زدن به جامه خویش
چه کنم نخ کم است و سوزن نیست
تا بوده چسم عاشق در انتظار یار بوده / بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
یاراب مکن از لطف پریشان مارا / هر چند که هست جرم و عصیان مارا
ای که دائم به خویش مغروری
گر ترا عشق نیست مغدوری
یاران مدد که جذبهی عشق قوی کمند /دیگر به جای پرخطری میکشد مرا