یه دقیقه نبودماااااااااااا
هر که با من همره و پیمانه شد
عاقبت شیدا دل و دیوانه شد
نمایش نسخه قابل چاپ
یه دقیقه نبودماااااااااااا
هر که با من همره و پیمانه شد
عاقبت شیدا دل و دیوانه شد
در کارگه کوزگری رفتم / دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
شب روان مست ولای تو علی / جان عالم به فدای تو علی
یک گوهر معنی زکان حکمت
در گوش چو فرخنده گوشواراست
تو را دانش و دین رهاند درست / در رستگاری بباید جست
تو بر مایه ی دانش خود مایستکه بالای هر دانشی دانشی است
تیرگی می آید
شهر می گیرد آرام
قصه رنگی شب
می رود رو به تمام
سهراب سپهری
تویی بهانه آن ابر ها که میگریند
بیا که صاف شود این هوای بارانی[golrooz]
یا رب این نو گل خندان که سپردی بمنش میسپارم بتو از چشم حسود چمنش