ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
نمایش نسخه قابل چاپ
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
ما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و دریا میرویم
...
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
در جان من وزیدی مثل صبا و رفتی
ای بی وفا شکستی رسم وفا و رفتی[golrooz]
یک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد
چیزی بغیر پیرهن از ما عوض نشد
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند[golrooz]
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
مور بدو گفت بدین سان جواب
غافلی ای عاشق بی صبر و تاب[golrooz]
به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب