دوش دیدم که ملائک غم میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زنند
- - - به روز رسانی شده - - -
دوش دیدم که ملائک غم میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زنند
نمایش نسخه قابل چاپ
دوش دیدم که ملائک غم میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زنند
- - - به روز رسانی شده - - -
دوش دیدم که ملائک غم میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زنند
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است/ بدین راه و روش می رو که در دلدار پیوندی
یک جهان لطف و صفا ریخت به خاک
یک جهان لاله وگل رفت به باد
ماند مشتی خس خاشاک به جا
کاخ بیداد فلک ویران باد
خرمن هستی قومی را سوخت
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه
هزار گلم اگرم هست،هر هزار تویی / گلند اگر همه اینان،همه بهار تویی
دلم هوای تو دارد،هوای زمزمه ات / بخوان که جاری آواز جویبار تویی
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور ...
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
از بهر طمع بال و پر خویش بیاراست
- - - به روز رسانی شده - - -
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
از بهر طمع بال و پر خویش بیاراست
تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی
===
تا تونگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
===
تا ابد یاد عزیزان ز دل وجان نرود
جان اگر رفت ولی خاطر خوبان نرود
===
تو را گم می کنم هر روز وپیدا می کنم هرشب
بدین سان خواب ها را باتو زیبا می کنم هر شب
===
تبسم تو تجسم تمام خوبی هاست
لختی بخند لبخند گل زیباست
ترسم که چاره ای نکند نوش دارویی
زین موج خون که از سر سهراب بگذرد
گر همچو رعد ، نعره برآریم هم زمان
کی خواب خوش به دیده ارباب بگذرد
دل رفت ز بر چو رفت دلبر آری دل از دلبر چگونه دل بر دارد